۱- مسعود: در اين عمليات مردم به حمايت از ما برميخيزند. كساني كه حاضرند با ما بيايند را از پادگانها و مراكز سپاه مسلح كنيد و هر چه خواستند تا تهران بيايند آنها را با خودتان ببريد. در اين عمليات نيروهاي زيادي به ما كمك خواهند كرد. از طرفي درب «زندانها» كه باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نيروهاي «زندان» بالقوه با ما
هستند...
محمود [قائمشهر]: وقتي كه تهران را گرفتي در خيابان طالقاني به ساختمان بنياد علوي ميروي. در طبقه پنجم آنجا اتاقي است كه روزي اتاق من و اشرف و موسي
بوده است.
سلام من را به ساكنين آنجا ميرساني و اگر مردم آنجا بودند جاي ديگري را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بيرون كردند.
آن اتاق را براي من نگهدار تا وقتي به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم...
مريم: محمود خوب فهميدي بايد به كجا بروي؟ يكدفعه به قائمشهر نروي! تو اول به همدان برو، كار و مسووليت خودت را انجام بده. بعدا كه به تهران آمدي مازندران را به تو ميدهم. قاسم! حيف كه مردم اصفهان بيبخارند والا يك تيپ را هم به تو ميدادم كه به اصفهان برويم...
(۳۱ تيرماه ۱۳۶۷ ساعت 11:30 شب، قرارگاه اشرف، سخنراني مسعود و مريم رجوي و اعلام آغاز عمليات فروغ جاويدان)
۳ روز قبل رهبر جمهوري اسلامي ايران با اعلام پذيرش قطعنامه ۵۹۸ دفاع مقدس ۸ ساله با همسايه غربي را پايان داده بود و جامعه و نيروهاي نظامي و رزمندگان ميهن در بهت به سر
ميبردند.
هنوز نظام خود را پس از اين شوك بزرگ درنيافته بود و خائنان هميشه تاريخ ايران در قرارگاه اشرف طرح فرو كردن خنجر در گرده ميهن را به اجرا
گذاشتند.
تابستان خونين ۶۷ از قرارگاه اشرف آغاز شد هزاران جوان اغفال شده در سازمان مخوف مجاهدين خلق(منافقين) در فاصله سرپلذهاب، كرند اسلامآباد و نهايتا تنگه چهارزير كرمانشاه به صاعقه مرصاد گرفتار شدند و پس از كشتار و جنايات سبعانهاي كه در طول مسير با مردم عادي، زنان و كودكان بيدفاع كردند توسط نيروهاي ارتش، سپاه و هوانيروز نابود شدند و البته بسياري از آنان از جمله فرماندهان عمليات با تيرهاي خلاص از پشت سر به زندگي ننگينشان پايان
داده شد.
اين خيانت و جنايت عواقب تلخ ديگري نيز به همراه داشت و آن نيز قرباني شدن بسياري از آن زندانياني بود كه مسعود در آن سخنراني گراي شورش و آشوب و همبستگي آنان با مجاهدين خلق را در سخنراني ۳۱ تير به حكومت داده بود. جاني نخست تابستان خونين ۶۷ مسعود و مريم رجوي و هزاران ابله
اشرف بودند.
۲- امروز بعد ۳۰ سال از آن روزهاي تلخ بار ديگر گروه خائن و تروريست مجاهدين خلق با جيغ و هورا و دستافشاني و پايكوبي تندروهاي ابله ترامپي و ديوانههاي اردوگاه نتانياهو در پاريس جمع شدهاند كه به خيال خود «هزار اشرف» در ايران
به پا كنند.
اين هزار ابله نميدانند كه با چه آتشي ميخواهند دوباره بازي كنند. جوانان كندذهن اما پرمدعا و مستكبر و خودبزرگبين اشرف ۶۷ حالا به پيرمردان و پيررزنان فرتوتي بدل شدهاند كه همان ميزان بيپروايي و خودسري را هم كه ۳۰ سال پيش داشتهاند با بلاهت عوض كردهاند.
همه ايرانيها از هر فكر و گرايش و سبك و سليقهاي كه باشند به اين جماعت ابله كه ميرسند يك حس مشترك دارند؛ «نفرت». جالب است حتي مخالفان برانداز نظام نيز در اين حس با ساير ملت
مشتركاند.
بايد از اجزاي حكومت ايران خواست كه با بلاهت و حماقت اين جماعت و در عوض با روشنگري و نمايش حد و اندازه واقعي اين كوتاهقامتان دژخيم به جوانان و نوجواناني كه خاطره روشني از اين جماعت نفرتانگيز نفرتپراكن ندارند، خيال خام اين هزار ابله را براي برپايي هزار اشرف بر شانههاي جوانان ايران
باطل كند.