به مناسبت درگذشت محمد بستهنگار، مردي كه عمري را در مجاهدت براي اعتلاي دين و ايران سر كرد
اصلاحگري راه بيانتهاي بستهنگار
فروزان آصفنخعي
محمد بستهنگار فعال ملي و مذهبي كه در 18 تير 1397 به دنبال چند سال تحمل بيماري كليوي دارفاني را وداع گفت. او خود را ميراثدار تفكر، جنبش و حركتي ميدانست كه رشد و پيشرفت را با تغييردروني و استمرار آن در جامعه همراه ميديد. حركت از خود به جامعه، بهشدت او را بيادعا و نيازمند گوش دادن به سخن ديگران كرده بود. من اين منش بزرگوارانه را در تحريريه «ايران فردا» بارها به نظاره نشسته بودم و به آنهمه بزرگواري غبطه خورده و ميخورم. روحيهاي كه ميتوانست همواره ميان بينش، موقعيت و منافع، سوگري مردمي و الهي خود را با تامين عدالت، برابري و عرفان و آزادي براي مردم حفظ كند. تكامل اين روحيه ريشه در تاملات جواني او داشت كه او در سن 18 سالگي به مسجد هدايت رفت و با آشنايي با آيتالله طالقاني جهتگيريهاي شخصيتي، سياسي و مذهبي خود را در چارچوب اسلام رحماني سامان داد. ورود به دانشكده حقوق دانشگاه تهران، دستش را براي فعاليت سياسي و مذهبي باز كرد. او خود را از نسلهاي وظيفهگراي مصدقي ميديد كه به دنبال احياي دين و ظرفيتهاي آن در چارچوب عرضي ايران بودند. اين نگاه از منظر متدولوژي مبارزه حركت او و همراهانش را از ضديت فرعي، اصلاحات ارزي و آزادي زنان از سوي نگاه سنتي را به سوي مبارزه با استبداد و استعمار سوق داد. او هزينههايي كه ميپرداخت از اين منظر قابل تفسير است؛ حبس شدن پس از عضويت در نهضت آزادي در سال 1339، عضويت در شوراي انجمن اسلامي دانشجويان در سال 41 و مجددا رفتن به زندان پس از 15 خرداد 42 و حبس مجدد در سال 51 براي چهارمين بار. پس از انقلاب سال 57 حركت انقلابيوني چون او بيش از گذشته ظرافتهاي خاص زمانه خويش را طلب ميكرد. او و يارانش پس از انقلاب، جريان سوم را شكل دادند. جرياني كه در زمانه تقابل ميان براندازان و حاميان ميان جنگ داخلي و خارجي (بر نظام) و حاميان بدون قيد و شرط نظام (در نظام) به دنبال راه سومي بودند كه برخود نيروهاي با نظام نام نهادند. نيروهايي كه براندازي را نفي ميكردند و در چارچوب اصلاحگري، بقاي كشور و نظام را خلاف نيروهاي در نظام، نه حمايت مطلق، كه حمايت مشروط با ايجاد فاصله انتقادي و اصلاح امور ذكر ميكردند. نيروهايي كه براساس گفتوگو و سازوكارهاي حزبي، تحت شعار «همه حق دارند، ولو برحق نباشند» تلاش ميكردند چتر سياسي كشور را با ايجاد انعطاف در سياستهاي كلان آن، به دور از درگيريهاي جناحي، و براساس منافع ملي برسر رنگينكمان اقوام و تنوع مذهبي در ايران بگسترانند. بستهنگار با خلق آثاري چون «مباني دموكراسي»، «جامعهمدني در حكومت علي»، «حقوق بشر از منظر انديشمندان»، «برخورد سنت و تجدد»، «حاكميت مردم از ديدگاه اسلامي و قرآني»، تجربه زيسته خود را در زندان و در محضر بزرگاني چون آيتالله طالقاني به تماشا نشسته بود. تلاش خستگيناپذير او براساس اين باور شكل گرفته بود كه تحقق آزادي، عدالت، عرقان و برابري وابسته به نظام فرآيندي است كه قادر است تاريخي به صحنه اجتماعي ورود كند و بهطور تاريخي، تحول لازم، ضروري و كافي را ايجاد كند. او علاوه براينكه ياوري ارزشمند و انديشمند براي طالقاني، سحابي، بازرگان و ديگر نيروهاي ملي و مذهبي بود به خوبي از محضر آن بزرگان تساهل و تسامح نسبت به دگرانديشان آموخت. به نحوي كه در زندان ستمشاهي تودهايها و ماركسيستها به عنوان دگرانديشان زمانه، همواره از آيتالله به عنوان روشنفكري ياد ميكردند كه مناسباتش توانمندي همنشيني و همسخني با تمامي نحلههاي فكري را دارد. بستهنگار ميدانست اگر فرهنگ طالقاني همگاني شود، ايران گذار تاريخي خودش را برخلاف مسيحيت و كشتارهايي عظيم ميان كاتوليكها و پروتستانها به روش مصلحتآميز طي خواهد كرد. بيدليل نبود كه در گسترش اين حركت سترگ فرهنگي همواره نيرويي كليدي در بزرگداشتهايي انديشمنداني چون شريعتي، بازرگان، سحاني و... بهشمار ميرفت. اگر امروز در ايران داعشي و هرنوع حركت نصربالرعب ضعيف به نظر ميرسند يكي از عوامل مهم آن حركت بستهنگار و نوانديشان ديني همراه اوست. از اين نظر ايران و ايرانيان مديون او هستند. بستهنگار از آن دست از نيروهايي است كه آينده نقش او را بهتر تبيين خواهد كرد. خدايش او را رحمت نمود كه در تمام عمر تلاش كرد زندگياش همواره تجلي قرآن در صحنه باشد.