كشور كوچك، روياي بزرگ
دهها سال بود كه كشوري به كوچكي كرواسي به فينال جام جهاني نرسيده بود. اروگوئه تنها كشوري بود كه با جمعيت كمتر از 4ميليون، در سال 1930 در خانه خودش به فينال رسيده بود و موفق شده بود به عنوان قهرماني برسد. كاري كه كرواسي كرد بزرگ بود. آنها يك كشور كوچك صاحب فوتبال و صاحب سبك نيستند. كشوري كه تاريخش به سه دهه هم نميرسد، دو بار به نيمه نهايي جام جهاني رسيده و روياي بزرگش را دنبال ميكند. آنها اگر دور بعدي هم به فينال برسند، باز شگفتيساز محسوب ميشوند. زلاتكو داليچ پس از بازي فينال گفت: «ما كشوري كوچك با روياهاي بزرگ هستيم. اين پيام ما براي كشورهاي كوچك است. اگر تلاش كنيد، به نتيجه ميرسيد. با اين حال، قبل از هر چيز بايد روياپردازي كنيد تا در نهايت به آنها جامه عمل بپوشانيد. در آخر بايد بگويم به بازيكنان و كشورم افتخار ميكنم.» روياپردازي كليدواژه موفقيت كرواسي بود. آنها به روياي مشتركشان بال و پر دادند و تا آخرين لحظه براي تحقق آن جنگيدند. سه بار تا آستانه حذف از جام جهاني رفتند و باز مثل يك ققنوس از خاكستر برخاسته به بازي برميگشتند. هر بار قويتر از قبل ظاهر ميشدند و هر مرحله كه بالاتر ميرفتند انگار نيرويي تازه به وجودشان تزريق ميشد.
در بازي بزرگي مثل فينال جام جهاني، عنصر شانس خيلي مهم است. مثل همان گل اول و دوم فرانسه، مثل گل دوم كرواسي. مثل ضربههايي كه از كنار دروازه زوزهكشان بيرون ميروند و كوچكترين اشارهاي ميتواند آنها را وارد دروازه كند. اما زلاتكو داليچ راست ميگويد. بايد به اين تيم احترام گذاشت. او در بخشي از مصاحبهاش گفته: «همه ناراحت بوديم، ولي به آنها گفتم سرشان را بالا بگيرند، چون چيزي براي حسرت وجود ندارد. ما تلاش فوقالعادهاي نشان داديم و در نهايت نايب قهرمان شديم. به آنها گفتم نبايد ناراحت باشند، چون فوتبال همين است و بايد به نتيجه احترام بگذاريم.»
اكثر بازيكنان تيم ملي كرواسي، در كودكي طعم تلخ جنگ را چشيدهاند. ميدانند زنده ماندنشان در شرايط آن روزهاي كشور خود يك معجزه بوده و از آن موقع به بعد همهچيز برايشان يك موهبت الهياست و ميدانند كه بايد چطور قدردان تكتك فرصتهاي زندگيشان باشند. ميدانند كه اگر امروز كشوري به اسم كرواسي دارند، حاصل گذار از يك شرايط بسيار دشوار و خونآلود بوده. امكان ندارد چنين گذشتهاي تاثيري روي ذهنيتشان نداشته باشد. آنها روياي سربلندي ملتي را داشتند كه تاريخ معاصرش با بيچارگي پيوند خورده است. كشوري كه فوتبال بازي كردنش هم در تمام اعصار سياسي بوده و بايد پيغامي را از جايي به جايي ديگر ميرسانده. روزي بايد بيانگر قدرت و اتحاد يوگسلاوي ميشدند و يك روز ديگر نمادهايي براي به موفقيت رسيدن از هيچ. آنها هميشه بايد چيزي فراتر از يك فوتباليست ميبودند تا در كشورشان محبوب باشند.
داستان مودريچ را همه شنيدهايم. زندگي در كلبهاي سنگي همراه با چوپاني براي امرار معاش. زماني كه فقط 4 يا 5 سالش بود به تنهايي از يك گله نگهداري ميكرد تا به زندگي خانوادهاش كمك كند. او آنقدر زندگي فقيرانه و سختي داشت كه حالا به بهترين بازيكن جام جهاني تبديل شدنش تبديل به يك داستان الهام بخش شده است. داستاني كه به همه كودكان فقير جهان يادآوري ميكند رويا مجاني است. براي رويا فقط بايد جنگيد و براي به دست آوردنش هر كاري كرد. مودريچ روز اولي كه به تمرين يك تيم فوتبال رفت همه مربيها ردش كردند و گفتند بدنش مناسب فوتبال بازي كردن نيست؛ چرا كه بيش از حد ضعيف بود. اما حالا تبديل به كرايوف بالكان شده است. بازيكني كه بسياري از كودكان جهان حالا آرزو دارند مانند او باشند. كودكاني كه شايد يوهان كرايوف بزرگ را نشناسند، اما به تماشا كردن بازيهاي مودريچ افتخار ميكنند. كرواسي، يك كشور كوچك مرفه نبوده كه به خاطر سرمايهگذاريهاي كلانش روي فوتبال به نتيجه رسيده باشد. آنها يك كشور فقير در شبهجزيره بالكان هستند كه چيزي جز عشق براي رسيدن به بزرگترين شادي تمام عمرشان نداشتند. مودريچ در پايان بازي به هموطنانش گفت: «هيچ احساس پشيماني نداريم، ما در خيلي از بازيها تيم برتر زمين بوديم. متاسفانه، بعضي توپهاي عجيب و غريب به سمت دروازه ما، باعث باز شدن دروازه ما شدند. آنها خوشحالي ميكنند، اما ما ميتوانيم سرمان را بالا بگيريم. وقتي احساسات فرو بنشيند، ميتوانيم بازيها را آناليز كنيم. بابت دريافت جايزه خوشحالم و اين مايه افتخار است. هواداران و خوشحالي آنها باعث شد كه من هم خوشحالتر باشم. خيلي دردناك است كه تا اين اندازه نزديك شديد و كمي براي رسيدن به آن كم آورديد.» مردم كرواسي تا سه ساعت بعد از شكست، همچنان خوشحال در خيابانها ميرقصيدند و اين به خاطر نزديك شدن بيش از اندازه به رويا بوده، رويايي كه شايد حتي با رسيدن به فينال هم محقق شد و نام آنها وارد جغرافياي بزرگ فوتبال شد.