چراغ روشنفكري
سيد علي ميرفتاح
روز خبرنگار را هيچ فكر نميكردم، ملت اينقدر جدي بگيرند و گرامياش بدارند. آشنا و غريبه، حضوري و تلفني و اساماسي به من و همكارانم تبريك گفتند و برايمان آرزوي موفقيت كردند. بعضيها از سر خوشذوقي جملات شاعرانهاي ساختند و كار خطير خبرنگاري را ستودند. لابهلاي جملاتشان نيش و كنايه سياسي هم زدند و وضعيت نه چندان مناسب مطبوعات را يادآور شدند. همچنين وضعيت نامناسب بعضي امور ديگر را. درست در همين روزها مشكل كاغذ هم پيش آمد و تداوم كار روزنامهها را مشكل كرد. روزنامهها حقيقت اين است كه دچار عسر و حرجند. نه فقط روزنامههاي خصوصي كه روزنامههاي دولتي هم كفگيرشان به ته ديگ خورده، سخت بتوانند به كارشان ادامه دهند. طبق گزارشهايي مستند بعضي روزنامهها در آستانه ورشكستگياند و همين امروز و فرداست كه درشان تخته شود. روزنامههاي فعلي با شعبدهبازي و هنرمندي كار و بار خود را تداوم ميبخشند. براي اينكه از پس خرج و مخارج يوميه برآيند، ناچارند اين كلاه و آن كلاه كنند يا با سيلي صورت خود را سرخ نگه دارند يا قناعت پيش بگيرند. مشكل فقط اقتصادي نيست. به قول معروف اگر دردم يكي بودي چه بودي. فقط گراني كاغذ و مشكلات فني نيست كه كار را سخت كرده. اضافه كنيد مشكلات سياسي و اجتماعي و فرهنگي را. در واقع روزنامهها يكشبه به اين وضعيت نرسيدهاند بلكه سالهاي متمادي وقت برده و روي اين پروژه كار كردهاند تا به اينجا كه الان رسيدهايم برسانندمان. تقدير و تكنولوژي هم با طرف مقابل يار بودند و در خرابي كار ما سهيم شدند. آنقدر نوهاي عجيب و غريب به بازار آمدهاند كه ديگر كهنه روزنامهها دلآزار شده و مشتريهايش را از دست داده. تنها تعداد كمي از شهروندان هنوز نتوانستهاند عادت روزنامهخواني را از سر بيندازند و مثل بقيه به موبايل و ماهواره بچسبند. يك جايي كه درباره عادت روزنامهخري و روزنامهخواني بحث ميكرديم، يكي گفت اصلا چه اصراري داريد كه مردم كماكان روزنامه بخوانند؟ گفت دوره عوض شده و ما وارد دنياي جديدي شدهايم كه ديگر نيازي به روزنامه نداريم. احتياج به خبرنگار و نويسنده هم نداريم. همه از دم نويسنده و خبرنگارند، بيمزد و منت كار و بار اطلاعرساني را پيش ميبرند. وقتي روساي جمهور خودشان تبديل به رسانه ميشوند و فرمايشهايشان را توييت ميكنند، چه نيازي به خبرنگار و كاغذ و عكاس و توزيع و...؟ يك زماني مردم ميرفتند از دم چاه آب ميآوردند، تكنولوژي پيشرفت كرد، شير آب را باز ميكنند و آب زلال و خنك مينوشند. آيا بايد براي كساد شدن بازار مقنيها غصه بخوريم؟ دوست بزرگوار ما يك چيز ديگر هم گفت: اگر چيزي دورهاش سرآمده باشد با چنگ و دندان هم نميتوانيد جلوي اضمحلالش را بگيريد. به جاي مقاومت تن به تغيير بدهيد و بگذاريد باد تكنولوژي شما را هم با خودش ببرد... ببرد. كسي بعيد ميدانم در برابر تكنولوژي ايستاده باشد. دنياي مجازي هووي روزنامه نيست كه حالا ما از قدرتمندتر شدنش بترسيم. بحث چيز ديگري است. مشكل نه كاغذ است و نه تيراژ و نه تعميم خبرنگاري. مشكل انديشيدن است. مشكل اين است كه اگر به همين مسير ادامه دهيم، نه روزنامه را كه انديشيدن را از دست ميدهيم. نميگويم روزنامهها و خبرنگاران پاسبانان انديشه و تفكرند. نه. خوب كه نگاه كني اتفاقا روزنامهها هم كم خبط و خطا ندارند. اين موج غلطنويسي كه در دنياي مجازي فراگير شده، ما را هم بينصيب نگذاشته. ما هم گاهي غلط مينويسيم و گاهي عوامزده ميشويم و با روشنفكري به ستيز برميخيزيم. اما نكته اينجاست كه روزنامهنگاري آخرين سنگر روشنفكري است؛ جايي است كه قرار است در آن بحثي دربگيرد و اهل فكر را سر ذوق بيندازد تا وارد گفتوگو شوند و در حل و فصل مسائل و مشكلات بكوشند. من ميدانم كه الان روزنامهها در چه وضعيتي گرفتار آمدهاند. ميدانيم كه اين وضعيت به آنها تحميل شده، هرچند خودشان نيز تقصيركارند. اما نكته مهم و قابل تامل اينجاست كه وظيفه روزنامهها را هيچ نهاد ديگري نميتواند به عهده بگيرد. بحث بر سر اين نيست كه ژورناليسم روي كاغذ صورت بگيرد يا در دنياي مجازي، بلكه بحث جدي اينجاست كه كار اصلي روزنامهها را نه تلگرام ميتواند انجام دهد نه توييتر. روزنامهها در حكم هيزمي هستند كه كوره فكر را داغ و روشن نگه ميدارند. حتي تلويزيون هم نميتواند به خوبي روزنامهها بحثهاي انتقادي و مناظرههاي فرهنگي را پيش ببرد. روزنامهها البته خبرپراكني هم ميكنند اما كار اصليشان خبر نيست بلكه تحليل و گفتوگو درباره خبر است. براي همين هم هست كه هركس روزنامه به دست بگيرد، تشويق ميشود كه فكرش را به كار اندازد و به سهم خود در گفتوگوها شركت كند.
براي همين هم اگر بخواهيد جامعهاي را گرفتار رخوت و سستي كنيد، بهترين كار اين است كه روزنامههايش را بگيريد و از دم به كوچك و بزرگ گوشي موبايل بدهيد و بگوييد خودتان خبرنگار خودتان. به هر زور و ضربي شده ولو با نفس مصنوعي بايد چراغ روزنامهها را روشن نگه داشت. چراغ روزنامهنگاري چراغ روشنفكري است. ما تا ابد در اين حالت نميمانيم و به زودي وضع و حال رسانهها درست ميشود. بايد كاري كنيم و مقدماتي فراهم آوريم كه اگر موانع كنار رفت و عسرت سپري شد، روزنامهها آماده پيش بردن بحثهاي ملي و فرهنگي باشند. هستند؟