شعرِ عبيد، به نامِ خيام
رضا ضيا
دوران جهان بي مي و ساقي هيچ است
بي زمزم سازِ عراقي هيچ است
هرچند در احوالِ جهان مينگرم
حاصل همه عشرت است و باقي هيچ است
اين رباعي در چاپهاي خيام، تنها در تصحيحِ هدايت آمده است و در طبعهاي معتبر نيست و در منابعِ كهن نيز به اسم خيام نيامده است.
البته با صورتِ زير
دورانِ بقا بي مي و ساقي حشو است
بي زمزم ناي عراقي حشو است
چندانكه فذالك جهان مينگرم
بارز همه عشرت است و باقي حشو است
در ص 138 ديوان عبيد زاكاني (به نقل از هفت نسخه خطي) و نيز در ص 219 چاپ عكسي بياضِ علا مرندي به نامِ «رشيدِ وطواط» آمده است كه به دلايلي كه اينجا مجال ذكرش نيست، اين انتساب درست نيست و شعر بايد از همان عبيد زاكاني باشد.
پيداست كه صورتِ اخير، وجهي اصيلتر و كهنتر است. شاملو (به نقل از هدايت) «دوران جهان» خوانده، كه هر چند دوران/ جهان، نوعي موسيقي دارد ولي «دوران بقا» معني سر راستتري دارد. «فذالك» يعني «باقي و بقيه چيزي، حاصل و...» كسي كه «حشو است» را به «هيچ است» و بيتِ دوم را به صورتِ مشهور فعلي برگردانده، خيلي خوش ذوقتر از عبيد بوده و به رباعي جاني تازه بخشيده است. عبيد ميخواسته با «حاصل و باقي و فذالك و حشو و بارز» (كه جملگي اصطلاحاتِ استيفاء/حسابداري است) مجموعهاي از تناسباتِ اقتصادي بسازد. كاري كه «حرفهايها»ي زمان خودش را به تحسين وا ميداشته، ولي آنكه شعر را به صورتِ معروفِ فعلي تحريف كرده، چشمانداز وسيعتري از زيبايي در نظر داشته. البته، گويا «ساز عراقي» كار خود شاملوست وگرنه در همهجا «ناي عراقي» آمده است.