شاعري در ميانه دو نگرش
غلامرضا طريقي
پذيرفتن يا نپذيرفتن «قيصر امينپور» بيشتر از آنكه به ميزان تاثيرش و قد و قواره شاعرش در شعر معاصر مربوط باشد به نحوه زيست او مرتبط شده است. از يك سو تعدادي از شاعران و علاقهمندان شعر برآنند كه قيصر امينپور چنانكه نامش بلند آوازه شده، شاعر بزرگي نيست زيرا اين بزرگ شدن ريشه در حمايت چند دههاي از قيصر و شعرش در تمام رسانهها دارد و از سويي ديگر معتقدند كه او شاعري است بزرگتر از آنچه در جمعهاي جدي شعر گفته ميشود و تنها گناه او اين است كه رسانهها حمايتش كردهاند. اين موضوع و ماجرا درباره تعداد ديگري از شاعران نيز همواره صدق ميكند. چه آنها كه در دهههاي پيش، احزاب سياسي و نشريات آن احزاب تبليغ و حمايتشان ميكردند و چه آنها كه رسانههاي دولتي در فكر بزرگداشتنشان بودهاند. در اين نكته ترديدي نيست كه جلوه حقيقي شعر يك شاعر وقتي رخ مينمايد كه اين زوايد از ميان برخيزد و سالها از حيات آن شاعر گذشته باشد. اين قاعده درباره همه صدق ميكند. از احمد شاملو بگير تا قيصر امينپور. آنچه در اين ميان ناگفته ميماند اين است كه درباره قيصر شاعر كساني ميتوانند قضاوت درستي كنند كه در انتخابشان فقط و فقط نفس شعر دخيل است وگرنه حاصل كار همين ميشود كه عدهاي ميگويند شاملو شاعر نبوده و عدهاي ديگر برآنند كه قيصر شاعر نبوده است. بدون تعارف كم نيستند اسمهايي كه تا همين يك دهه پيش گوش عالم را با نامشان كر كرده بودند. هر جا كه سرك ميكشيدي شعر آنها حضور داشت از كتاب درسي بگير تا انواع جشنوارهها و كنگرهها. اما امروز حتي اگر هنوز دست و پا بزنند، شعرشان در حافظه دوستداران جدي شعر جايي ندارد. فاتحه شعرشان خوانده شده اما خودشان هنوز دست و پا ميزنند و برآنند كه شعر آنها از قيصر بهتر است كه بدتر نيست. اما خودشان هم ته دلشان ميدانند كه اين خبرها نيست.
به گمان من كه شاعران را با غريزه شعردوستي انتخاب ميكنم، قيصر امينپور شاعر است. شاعر بزرگي هم هست زيرا از همان سالها تعداد زيادي از شعرهايش در حافظه دوستداران جدي و غيرجدي شعر حضور دارد. شاعر است زيرا پس از پاك كردن گرد و غبار نبودنش هم آيينهاش از بسياري از زندگان زندهتر است. من شاعرها را طيفي نميخوانم. تك تك ميخوانم و وقتي به تنهايي با آنها روبهرو ميشوم با آنها مناقشه نميكنم بلكه به داد و ستد روحي مينشينم. شعر اگر چيزي نداشته باشد با هياهوي بلندگوها چند سالي روي اعصاب ميماند و بعد راه ميرود و ميرود. شعر قيصر اما جا خوش كرده است.