خوشا به حال دلي كه براي حسين ميگيرد
زائريني كه براي مراسم اربعين پاي پياده به ديدار حرم سيدالشهدا رفتهاند، حال و هواي معنوي مسير را با هشتگي به نام «به افق اربعين» با ديگران به اشتراك گذاشتهاند. آنچه ميخوانيد بخشي از اين پيامها است:
«آخرين شبي است كه در پناه نور ابوالفضليم. دعا كنيم از فردا كه دوباره به تاريكي برميگرديم، دلمون تاريك نشه... يا حداقل به اين زوديها تاريك نشه»، «يك اربعين گذشت و شرابم نپخته ماند! ساقي ببخش، اين همه داديم زحمتت...»، «چه كم دارد آنكه تكهاي نانِ نجف دارد ؟!...»، «جاده را بسته بودند. ماشينمان را نگه داشتند و التماس ميكنند در را باز كنيم تا به زوار حسين خدمت كنند... به اين همه بزرگي چه بايد گفت؟»، «وارد خانهشان شدم ديدم تلويزيون در حال پخش مختار است لبخند زدم پرسيدم اين سريال را دوست داريد با لبخند گفتند بله بله چهار بار تاكنون ديدهايم خيلي دوستش داريم.... خانوادهاي عراقي كه به تازگي يك جوان داده بود در راه حسين(ع)»، «نابينا بود همه راه رو پياده اومده بود تا با چشم دل ببينه حرم ارباب عليهالسلام رو پاهاش پر تاول بود، نتونسته بود بره حرم ، اسم امام رضا(ع) كه اومد زار زار گريه كرد پرچم اهدايي رو بردن بكشه روي صورتش بغضش تركيد ديشب روضه رضا (ع) بود در محضر حسين»، «ز كودكي خادم اين تبار محترمم»، «ميزباني از پرجمعيتترين راهپيمايي جهان بدون حضورزنان حتما چيزي كم دارد. با جنس تلاش و حضورشان درموكبها محبتي عميق از قلبشان بر دلت مي نشيند، مثل پروانه دورت مي چرخند و لطفي بينهايت نثارت ميكنند. متحير ميماني از موهبتي كه حسين عليهالسلام در وجودشان نهاده»، «از واديالسلام كه خارج شديم، اول طريق پيادهروي كربلا اومد جلو و اصرار داشت كه مهمونشون بشيم. ما تازه ميخواستيم پيادهروي رو شروع كنيم ولي خواهشها و تمناهاش داشت تبديل به گريه ميشد! افتخار داشتيم شب رو خونشون باشيم. اربعين انصافا معجزس»، «و پرچمي كه تا قيامت در اهتزاز خواهد بود چه ما باشيم و چه نباشيم»، «با اينكه از سخنراني و روضه چيزي متوجه نشدم اما حال خوب دوستان انگليسيزباني كه از امريكا آمده بودند قابل وصف نبود اميدم به خريدن حسين حسين گفتن در جمع اين دوستان و همراهشان است...»، «اسم «كيان» در عراق رواج پيدا كرده. بعضي از زوجهاي جوان بعد از ديدن سريال مختار اسم ايراني كيان رو براي پسرهاشون انتخاب كردند»، «مثل كسي كه عزيز از دست داده، غمگينم/ مثل كسي كه گنجينه گم كرده، پريشانم/ مثل كسي كهدار و ندارش رو باخته، حسرت مي خورم/ مثل كسي كه معشوقش جوابش كرده، حس بيلياقتي دارم/ مثل كسي كه از منفعت بينهايت محروم شده، غبطه مي خورم/ چرا؟ جاماندهام»، «سقاي بيدست، دست مرا هم بگير...»، «تقريبا بعد نماز مغرب خونه يك عراقي خوابيدم؛ نصف شب صداي خيلي آرومي بيدارم كرد؛ يه صدايي شبيه به مداحي بود و روضه؛ يكي از پاكستانيهاي توي اتاق داشت خيلي آروم روضه ميخوند و اون يكي ديگه بيصدا داشت گريه ميكرد.»، «غذاهاي ساده و بيرنگ و رويي كه اين بچههاي عراقي با التماس تعارفتون ميكنند رو بگيريد... هرچه داشتند رو براي سيدالشهدا عليهالسلام آوردند. غذاي حضرتي كه ميگن همينه»، «پادشاهان عالم در برابر سخاوت تو فقيرانند»، «چشمي نمانده است تماشا كنم تو را اين ديده را فراق حريم تو كور كرد»، «خوشا به حال دلي كه براي حسين ميگيرد و خوشا به حال دلي كه حسين آن را ميگيرد»، «راهي شدم يعني طلبيد وقتي مي طلبد نه نگاه به نداريام كرد نه نگاه به راه دورم»، «هشيار سري بود ز سوداي تو مست خوش آنكه ز روي تو دلش رفت ز دست...».