برخيز و اول بكش (76)
فصل هشتم
مئير داگان و تخصصش
برخورد از نوع سوم
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
به شارون اختيار تام داده شد تا از نيروهاي ويژه و واحدهاي مخفي براي كشتن و از بين بردن تروريستها پيش از آنكه بتوانند در اسراييل ضربهاي وارد كنند، استفاده كند.
در همين حال داگان و افرادش بطور مداوم روشهاي جديدي را براي پيدا كردن و دفع فلسطينيهاي تحت تعقيب ابداع ميكردند. يكي از اين تاكتيكها به دام انداختن آنها در عشرتكدهها بود. روش ديگر اين بود، زماني كه ميفهميدند تروريستها برنامهاي براي ملاقات در باغات مركبات دارند به آنجا بروند و پشت درختها پنهان شوند و روش ارتباطي هم بين خودشان، براي آنكه سكوت مطلق برقرار باشد، استفاده از قلابهاي ماهيگيري بود. زماني كه تروريستها ظاهر ميشدند همهشان را ميكشتند.
آنها همچنين به طور مداوم از فلسطينيهاي نفوذي براي فروختن نارنجكهاي تلهاي به ارتش آزاديبخش فلسطين استفاده ميكردند. فيوز زماني آن را از تاخير سه ثانيهاي به نيم ثانيه كاهش داده شده بود؛ لذا اين تضمين را داشت كه هر كسي از آن استفاده كند خودش را منفجر كرده است. در يك مورد با ايدهاي كه از عمليات «مينسميت» بريتانياييها در جنگ جهاني دوم گرفته شده بود، داگان شبيه يك جسد شد كه توسط رفقايش – كه دو نفر از آنها فلسطينيهاي نفوذي بودند و ديگران خودشان را به جاي عربها جا زده بودند- به مكان امن تروريستها رفتند. آنها زماني كه وارد شدند، همگي را كشتند.
يك ماه بعد از كشتن آرويو، در 29 ژانويه سال 1971، دو جيپ تحت فرماندهي داگان از جادهاي كه مابين اردوگاه پناهندگان جباليه و شهر غزه بود عبور ميكردند. در طول مسير، آنها با يك تاكسي محلي كه پر از مسافر بود و در جهت مقابل ميآمد، مواجه شدند. داگان در ميان آن مسافران دو هدف «قرمز» را شناسايي كرد. فوازي الروهيدي و محمد الاسود، كه مشهور به ابونمر بود. داگان دستور داد كه جيپها دور بزنند و تاكسي را تعقيب كنند. جيپها از تاكسي جلو زدند و جاده را بستند و سربازان داگان پايين آمدند و تاكسي را محاصره كردند. داگان با اسلحه كشيده شده به سمت تاكسي رفت. ابو نمر با نارنجكي در دست پايين پريد و ضامن را كشيد. او فرياد زد، «اگر جلوتر بيايي همهمان ميميريم.» داگان براي يك يا دو ثانيه تامل كرد. سپس فرياد كشيد، «نارنجك!» و ابونمر خشكش زد، او هم آن دستي را كه نارنجك در آن بود گرفت و با كلاه خود به سر ابونمر زد. خون از سر ابونمر فوران زد و او تعادلش را از دست داد و داگان به آرامي و خونسردي نارنجك را از مشتش درآورد، ضامن را از روي زمين پيدا كرد و سرجايش گذاشت. رييس ستاد كل براي اين كار شجاعانه داگان به او مدال داد. همچنين شارون به طنز كار داگان را اينگونه توصيف كرد: «بالاترين تخصصش جدا كردن يك عرب از سرش است.»
در واقع، در مورد موثر بودن روشهاي انتخابي داگان جاي جدل زيادي نبود. شين بت و نيروهاي ويژه «ايدياف» كه توسط رنجرهاي نارنجك هدايت ميشدند و شارون هم آنها را پشتيباني ميكرد و روحيهشان را تقويت ميكرد، توانستند اساسا تروريسم را مابين سالهاي 1968 تا 1972 از نوار غزه پاك كنند. سازمانهاي فلسطيني هيچ پاسخي براي تاكتيكهاي داگان نداشتند. آنها نميتوانستند بفهمند كه چگونه شين بت اسرارشان را پيدا ميكند يا چگونه سربازان اسراييلي بدون آنكه رديابي شوند ناگهان به شكل عربها ظاهر ميشوند و مبارزانشان را دستگير ميكنند و ميكشند. فهرست شين بت از چهارصد فرد تحت تعقيب (كه به آنها هم اسامي تازه اضافه ميشد) به 10 نفر در سال 1972 كاهش يافت. در آن سال فقط 37 حملات تروريستي در نوار غزه روي داد كه از صدها عمليات در سالهاي پيش از آن كاهش شديدي يافته بود. اين رقم براي چهار سال بعد همچنان رو به كاهش بود. اما براي آن روشها بايد بهايي پرداخت ميشد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.