ادامه از صفحه اول
حرفهاي ظريف طبيعي است
طبيعتا از مجاري مشخص و روشني انجام ميشود و بهطور معمول هيچ كشوري از طرق عادي اين كار را انجام نميدهد. با توجه به مشكلات سنگيني كه در اين كنوانسيون ميتواند ايجاد كند، اين بهانه درستي نيست. اگرچه برخي همچنان براي توجيه خود گاه گاهي از اين دليل استفاده ميكردند اما اين موضوع بعد از صحبتهايي كه انجام شد به آن شدت از طرف مخالفان FATF مطرح نميشد و همواره اين سوال كه دليل افرادي كه با اين كنوانسيون مخالفت دارند، چيست؟ دلايل ديگر براي مخالفت جدي با كنوانسيوني كه در صورت رد آن كشور را در تنگناي جدي ميگذاشت، چه هستند؟ اما در اين قضايا هيچ دلايل مشخصي ديده نميشد. جز اينكه اين شبهه را كاملا تشديد ميكرد كه محتملا علت مخالفت افرادي هستند كه پشت اين قضيه قايم شدهاند و منافعي دارند كه با الحاق اين افراد به اين كنوانسيون با مشكل مواجه ميشود. يا محتملا ممكن است اين افراد رفتارها و كارهايي ميكنند كه ممكن است نتوان زمان غيرشفافيت آنها را تشخيص داد و با شفافسازي اين كنوانسيون تشخيص آنها سادهتر ميشود. اگر آقاي ظريف هم حرفي از كساني زده كه پولشويي ميكنند، دقيقا به اين دليل است كه دلايل افراد براي اين قضيه هيچوقت به صورت اقناعكننده و قابل توجيه نه طرح شده و نه منبع مشخصي داشته است. وقتي هم اينچنين رفتار ميشود، طبيعتا اين تصور ميشود كه بايد يك چيزي پشت اين قضيه باشد وگرنه چرا عدهاي بايد در اين شرايط با اين كنوانسيون مخالفت كنند؟ وقتي ترامپ به اين شكل به دنبال تحريم ايران است، چرا ما بايد با دست خودمان راههايي را كه ترامپ ميخواهد برايش ايجاد كنيم؟ و به جاي اينكه بخواهيم تحريم را دور بزنيم، با دست خودمان تحريم ايجاد كنيم؟ در حالي كه ميدانيم كه بزرگترين و نزديكترين شركاي ما هم اعلام كرده بودند كه در صورتي كه به اين كنوانسيون ملحق نشويم، حتي آنها هم نميتوانند با ما كار كنند، چرا بايد به اين سمت حركت كنيم؟ با توجه به مشكلاتي كه ميدانيم عدم پيوستن به اين كنوانسيون براي كشور مشكل ايجاد ميكند و مخالفتهايي كه هيچ دليل منطقي و درستي نداشت، حرفهاي آقاي ظريف طبيعي است. بنابراين طبيعتا قضيه به اين سو آمد كه احتمالا نفع افرادي در اين است كه با رد FATF ايران چنين تحريمي شود و اين افراد كساني نيستند جز آنهايي كه كار مالي شفاف نميكنند. حالا در اين عدم شفافيت همه چيز ممكن است اتفاق بيفتد؛ از رشوه گرفتن تا پولشويي و قاچاق. همه چيز ممكن است داخل قضيه باشد. حرف آقاي ظريف در كليت قضيه همان چيزي است كه هر كسي كه بخواهد دودو تا چهارتا كند، به همين نتيجه ميرسد. مگر اينكه افراد دلايلي بياورند كه به لحاظ كارشناسي قابل بررسي و توجيه باشد. بعد از اينكه موضوع كمك به كشورهاي ديگر مطرح شد، مخالفان چه دليل ديگري را مطرح كردند كه حرف جدي باشد و بتوان روي آن تامل كرد؟ بنابراين مخالفان اين كنوانسيون طوري رفتار كردند كه بهطور طبيعي حرفي جز چيزي كه آقاي ظريف مطرح كردند را نميتوان در توجيه رفتار آنها گفت. از اين جهت نميتوان خيلي به آقاي ظريف بابت مطرح كردن اين موضوع خرده گرفت.
اداره حزبي كشور آري يا نه؟!
1- ضعف فرهنگ كار جمعي و فعاليت مشترك گروهي، 2- عدم انتقادپذيري و اينكه ايرانيان از انتقاد آزرده و ناراحت ميشوند و وقتي كسي از آنها انتقاد كند، به دل ميگيرند، 3- رودربايستي زياد، تعريف و تمجيد در حضور يكديگر و قضاوتهاي منفي در غياب يكديگر و مغايرت شديد تعارف ايرانيان با واقعيت و رفتار آنان، 4- پنهانكاري و عدم شفافيت فردي و سازماني، 5- خودمداري و اولويت خواستههاي خود بر خواستههاي جمعي و منافع عمومي، 6- چيرگي احساسات بر خردورزي، 7- رواج دروغ بين ايرانيان و 8- سختي گفتوگو و توافق پايدار بين ايرانيان از اين جمله هستند. (فراستخواه، مقصود. ما ايرانيان، نشر ني، ص 20).
درست است كه كشور با شرايط حساس و تعيينكنندهاي در صحنه منطقهاي و بينالمللي روبهرو است و اين شرايط تاثيرات بسزايي در مديريت سياسي اجتماعي تحولات كشور بهجا خواهد گذاشت و اين امر از اولويت برخوردار است اما اميد ميرود نكات مذكور در كنار ساير دستوركارهاي مصوب مورد توجه دوستان و دستاندركاران احزاب و مخصوصا در كنگرهها و جلسات حزبي قرار گرفته و به تاثيرات و مخاطرات مشكلات كنوني جامعه ايراني در اداره كشور و آينده ايران توجه خاص مبذول گردد. زيرا با اصلاح فرهنگي و از بين بردن حتي پارهاي از اين خلقيات چه بسا تحرك، حضور و تاثير احزاب در حل ساير مشكلات نيز افزايش يابد. انشاءالله!