در روزگار قديم، كه دوران عكس و فيلم و رسانه نبود، كساني كه اهل سفر بودند ديدهها و شنيدههاي خود را از شگفتيها، مينوشتند. كتابهايي مانند عجايب البلدان و عجايب المخلوقات، پر است از شگفتيهايي كه بسياري از آنها باور نكردني است.
امروز كه در عصر رسانهها هستيم، ميخواهم به مناسبت هفته كتاب، از شگفتيهاي كتاب و كتابخواني در ايران بنويسم كه اگرچه باور نكردني است، اما واقعي است.
- تعداد ناشران كتاب در ايران از تعداد كتابفروشيها و حتي از تعداد خوانندگان كتاب بيشتر است.
- به همين ترتيب، تعداد مولفان كتاب نيز از تعداد خوانندگان كتاب بيشتر است.
- مولفاني داريم كه كتابشان را خودشان ننوشتهاند، چون وقت كتاب نوشتن ندارند، اينان صاحبان مناصب يا ثروتمنداني هستند كه دوست دارند مولف باشند. پس پول ميدهند تا ديگران برايشان كتاب بنويسند.
- كتابهايي داريم كه براي خواندن نوشته نشدهاند و فقط براي گرفتن امتياز اداري يا برخورداري از امتيازات نويسندگي تاليف شدهاند. اين كتابها فقط در 5، 6 نسخه چاپ ميشوند. اين 5، 6 نسخه براي تحويل دادن به مراكز اداري ثبت كتاب و اعطاي امتيازات است.
- كتابهايي هستند كه براي هزينه كردن اعتبارات مصوب منتشر ميشوند. با مرغوبترين نوع كاغذ و چاپ و صحافي و البته نامرغوبترين محتوا. اين كتابها خيلي مفيدند چون به خيليها نان ميرسانند.
- ناشراني داريم كه هيچ علاقهاي به كتاب و مطالعه ندارند؛ به حدي كه حتي يك صفحه از كتابهاي انتشارات خود را نميخوانند. اينان البته به سهميه كاغذ و وام و فروختن چندين نوبت چاپ كتاب به نهادهاي حكومتي علاقه وافر دارند.
- ايران تنها كشوري است كه نه تنها تمام دانشآموزان دبيرستانياش، سوداي دانشگاه به سر دارند؛ بلكه تمام كارمندان، مديران، صاحبمنصبان و حتي بازنشستگانش، دانشجو و طلبه و استادند.
اما شگفتي اينجاست كه با اين اشتياقِ فراگير به دانشجويي، كمتر كسي است كه اشتياقي به كتاب خواندن داشته باشد و در طول سال به كتابخانه و كتابفروشي سري بزند.
- از اين عجيبتر آن است كه با اين همه بيرغبتي به كتاب و كتابخواني، نمايشگاه كتاب در ايران، بسيار شلوغ و پرطرفدار است.
- بر اين عجايب اين را هم بيفزاييد: با آنكه اشتياق به كتابخواني هر روز كمتر ميشود، قاچاق كتاب و انتشار غيرقانوني كتاب، هر روز گستردهتر و پررونقتر ميشود.
- يكي ديگر از عجايب اين است كه در ايران، كساني هستند كه خود را موظف ميدانند برخي كتابهايي را كه قانوني منتشر شدهاند، توقيف كنند و مانع انتشارشان شوند. اما نكته جالب اين است كه اينان نسبت به انتشار غيرقانوني و قاچاق كتاب هيچ حساسيتي ندارند.
- ناشراني داريم كه به نوعي به يكي از نهادهاي حكومتي وابستهاند يا حياط خلوت يكي از صاحبان مناصبند و تمام كتابهايشان را به همان نهاد حكومتي ميفروشند.
- اين شگفتي شرمآور كه ميخواهم بنويسم، داستاني است پُر آب چشم. بسيارند ناشراني كه به مولف و مترجم هيچ دستمزدي نميدهند و از آن شگفتتر اينكه از مولف و مترجم پول ميگيرند. بسيارند ناشراني كه كتاب را چاپ ميكنند اما منتشر نميكنند و تمام نسخههاي كتاب را براي پخش به مولف ميسپارند.
- اما اوج قله شگفتيهاي كتاب در ايران آن است كه بسيارند دانشگاههايي كه كتابخانه ندارند اما تا دلتان بخواهد دانشجو و استاد و كارمند و حساب بانكي دارند.