• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4234 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۷ آبان

تهران نمونه ايران

سيد علي ميرفتاح

آقاي دكتر حناچي، به ميمنت و مباركي، شهردار پايتخت جمهوري اسلامي شدند. پايتخت؟با اينكه نظام پادشاهي بحمدالله والمنه از بين رفته اما هنوز بعضي اصلاحات و تعابيرش به جا مانده. يكي همين «مملكت». از آنجايي كه مُلك و مَلِكي نيست و خدا بخواهد ملوكيتي نيز نبايد در كار باشد، اما هنوز لفط مملكت را به كار مي‌بريم و در نوشته‌ها و گفته‌هاي‌‌مان به جاي كشور مي‌گوييم و مي‌نويسم مملكت.

پايتخت هم از اين جنس است. اوايل انقلاب يادم هست اغلب خطبا و نويسندگان تهران را مركز ايران مي‌ناميدند. اما بعد از آني كه اراك و توابعش را استان مركزي ناميدند مركز ناميدن تهران هم منتفي شد. سر اسم‌ها نبايد خيلي دعوا كرد اما اسم بي‌مسمي هم نبايد به كار برد. البته به يك اعتبار چون تخت حكمراني در تهران است، مسامحتا مي‌شود تهران را پايتخت ناميد، هرچند بيشتر بايد روي آن تامل كرد. ايران بخواهد يا نخواهد گرفتار سانتراليسم است و همه راه‌ها به تهران ختم مي‌شود. هر كس مريض مي‌شود ناگزير است براي مداوا به تهران بيايد؛ هر كس كار اداري دارد بايد به تهران سفر كند؛ هر كس با زعماي قوم سروكار دارد، ايشان را جز در تهران نمي‌تواند ملاقات كند. با اينكه علماي شيعه در قم و نجف و لبنان درس مي‌دهند و درس مي‌خوانند، اما مركزيت شيعه در تهران است. به اين اعتبار تلاش براي ام‌القرا شدن تهران موجه مي‌نمايد و مديران شهر خوب است كه به اين معنا تفطن داشته باشند و در به فعليت رساندن ام‌القراي فعلا بالقوه بكوشند. تهران ويترين ايران هم هست. ويترين كلمه خوبي نيست و حق مطلب را ادا نمي‌كند. منظورم اين است كه مشت نمونه خروار است و تهران نمونه ايران. اين معنا در بعد از انقلاب تشديد هم شده است و وارد هر كوي و برزني كه بشويد وارد يك ايران كوچك شده‌ايد. ترك و كرد و لر و عرب و بلوچ و گيلك و فارس و طبري مقيم تهران شده‌اند و به شكلي مسالمت‌آميز با هم زندگي مي‌كنند. سخت بشود در تهران، تهراني ريشه‌دار پيدا كنيد. به قول عوام تهراني‌الاصل. شايد خيلي معدود و محدود نوه، نتيجه‌هاي ساكنان تهران قديم را پيدا كنيد، اما اغلب شهروندان تهران رگ و ريشه غيرتهراني دارند. فرقي اگر هست در زمان مهاجرت به تهران است. بعضي‌ها در زمان قاجار به تهران آمده‌اند، بعضي‌ها هم در زمان احمدي‌نژاد. بعضي‌ها هم همين يكي، دو سال اخير. نه آنها كه زودتر آمده‌اند فضيلتي‌ بر ديرآمده‌ها دارند و نه آنها كه ديرتر آمده‌اند كم و كسري از متقدمان دارند. من يك وقتي نوشتم شهردار بايد تهراني باشد و به اين جغرافيا متعلق باشد. مي‌گفتم كسي كه در طرقبه و يزد و قم و شيراز بزرگ شده باشد نمي‌تواند معناي واقعي كوچه‌ها و محله‌ها و خيابان‌هاي تهران را دريابد. وقتي زمان آقاي قاليباف زيرگذر چهارراه ولي‌عصر افتتاح شد و عابران را براي عبور و مرور به زيرزميني فرستادند اين حقير فقير سراپا تقصير نوشت دليل اين كار اين است كه شهردار اهميت چهارراه ولي عصر را نمي‌داند. او در اين خيابان قدم نزده، بزرگ نشده، عاشق نشده، تئاتر نرفته، خيابان گز نكرده، به كتابفروشي‌ها سر نزده و مهم‌تر از همه از اين تكه شهر خاطره ندارد. براي همين به راحتي زير طرح كارشناسان امضا مي‌زند كه «اقدام شود» و با همين پاراف عابران به زيرزمين هدايت مي‌شوند. در تهران بزرگ شدن فضيلتي نيست اما شهرداري كه از گوشه و كنار شهر خاطره داشته باشد تومني هفت صنار فرق دارد با شهرداري كه خاطراتش مال يك شهر ديگر است. اما اعتراف مي‌كنم كه امروز از راي و عقيده‌ام تا حدودي- بسته به مقتضيات واقعي- برگشته‌ام و فكر مي‌كنم شهردار تهران از هر كجا آمده باشد خيلي سخت نيست كه تهران را بشناسد و با آن انس بگيرد و با ظاهر و باطن شهر ايجاد تعلق كند. يكي از معايب جدي مديريت در نظام اداري ما «وقت خوري» است. به شكلي سيستماتيك با جلسه و كارتابل و ديدارهاي صدمن يك غاز وقت مدير را به بدترين شكل ضايع مي‌كنند و فرصتش را مي‌سوزانند. شهرداران بندگان خدا از چهار پنج صبح تا دوازده، يك شب يك بند جلسه مي‌گذارند و از خود راي و نظر صادر مي‌كنند به قول قديمي‌ها از خروس‌خوان تا زوزه‌كشان يكسره كار مي‌كنند. اينها كي مي‌رسند در خيابان‌هاي شهر راه بروند؟ كي مي‌رسند با شهروندان گپ بزنند؟ كي مي‌رسند شب‌هاي تهران را درك كنند؟ كي وقت مي‌كنند كنار خيابان بلال بخورند؟ كي مجال مي‌يابند به تئاترها و سينماها و كتابفروشي‌ها و... بروند؟ بدتر از همه كي وقت مي‌كنند بي‌واسطه بولتن‌سازان و بي‌دخالت مديران روابط عمومي روزنامه مجله‌ها را ورق بزنند؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون