در حوالي سالروز تولد مارتين اسكورسيزي
فيلمسازي براي همه ژانرها
احمد طالبينژاد
مارتين اسكورسيزي همراه با استنلي كوبريك و استيون اسپيلبرگ سينماي امريكا را در مقطعي كه دچار افول و فضاهاي تكراري شده بود از سقوط نجات داده و تحولي شگرف در آن ايجاد كردند. اسپيلبرگ در وجه تكنيكال اين تغييرات را شكل داد؛ بدين معنا كه در فيلمهاي او شاهد جلوههاي ويژه و كارهاي فني و تكنيكي خارقالعاده هستيم كه تماشاي فيلمهاي امريكايي را بار ديگر براي جهانيان لذتبخش كرد. اما در مورد اسكورسيزي و كوبريك اين تحول در نگرش و محتواي فيلمها رخ داد، يعني اين دو نگاهي عميق به جامعه امريكا به ويژه در دوران پس از جنگ ويتنام داشتند. اسكورسيزي همچنين موجب آشتي ميان سينماي كلاسيك امريكا و سينماي مدرن اروپا شد. او چند فيلم در ابتداي دهه 70 مانند «خيابانهاي پايين شهر» يا «آليس ديگر اينجا زندگي نميكند» ساخت كه چندان مطرح نشدند. اما «راننده تاكسي» در نيمه دوم اين دهه، تحول در كارنامه اين فيلمساز و سينماي اجتماعي امريكا را به دنبال داشت. اين فيلم يكي از نقاط عطف در تاريخ سينماي امريكا و جهان است. در «راننده تاكسي» با نگاهي مواجهيم كه پيش از آن كمتر ديده بوديم؛ نگاهي كه بعدها تبديل به يك جريان قوي در سينماي امريكا شد، بدين معنا كه از آن پس شاهد ساخت فيلمهاي معترض يكي از پس از ديگري بوديم. «تراويس بيكل» شخصيت اصلي فيلم چند سال از زندگي خود را در جنگ بيحاصل ويتنام گذرانده و با پايان آن، به عنوان راننده تاكسي در شهر نيويورك كار ميكند. جودي فاستر در «راننده تاكسي» نقش كودكي به نام «آيريس» را بازي ميكند كه به فحشا رو آورده است. «تراويس» در سرگردانيهاي خود با اين دخترك خردسال آشنا و با او دچار چالش جدي ميشود، او براي دفاع از كيان امريكا به جنگ رفته؛ غافل از اينكه فساد در جامعه به مرحلهاي رسيده كه كودكي را به تنفروشي سوق ميدهد. اينجاست كه «تراويس» دچار تحول دروني شده و در برابر اين سيستم عصيان ميكند. «بازگشت به خانه» ساخته «هال اشبي»، «راههاي افتخار» استنلي كوبريك نمونهاي از فيلمهايي هستند كه پس از «راننده تاكسي» با همين نگاه ساخته شدند و پرسشهايي از چرايي جنگ ويتنام را مطرح كردند. «راننده تاكسي» گرچه نقطه پرش اسكورسيزي بود، اما « گاو خشمگين» او را به عنوان يك فيلمساز بزرگ و صاحب سبك در سينماي امريكا مطرح كرد، با بازي درخشان «رابرت دنيرو». اين فيلم گرچه به جدال مشتزنها ميپردازد اما ريشههاي تاريخ اساطيري اين موضوع را نيز نشان ميدهد و بيننده را به ياد گلادياتورهاي عهد باستان مياندازد كه براي خوشامد امپراتور بايد به جان هم ميافتادند و از اين زاويه فيلم تلخ و تكاندهندهاي است. نكته مهمي كه در كارنامه اسكورسيزي مطرح است، به فيلمسازي او در تمام ژانرهاي سينمايي برميگردد. در كارنامه او فيلم تلخ اجتماعي، ملودرام، كمدي، تاريخي ، علمي- تخيلي ميبينيم كه تنوع كارها و توانايي او را نشان ميدهد. اسكورسيزي چند سال پيش در يك نظرسنجي به عنوان بزرگترين كارگردان زنده دنيا معرفي شد، ميتوان قبول كرد او در ميان كارگردانان بزرگ امريكايي از همه تاثيرگذارتر بوده و با وجود چند فيلم نه چندان موفق مانند «هوگو» يا «كوندان» آثار شاخصي را در كارنامه خود دارد. به عنوان مثال «دار و دسته نيويوركي» در 2002 يكي از بهترين كارهايي است كه در خصوص تاريخ اجتماعي نيويورك ساخته است. اسكورسيزي چند فيلم درباره اين شهر ساخته است؛ «نيويورك، نيويورك» در 1977 اولين فيلم او در اين مجموعه است. همچنين در فيلمي كه درباره اين شهر از سوي چند كارگردان ساخته شد، كارگردان يكي از اپيزودها اسكورسيزي بود. تصويري كه او از نيويورك در فيلمهاي خود ميدهد، تلخ اما واقعي است كه آن را در «راننده تاكسي»، «گرگ والاستريت»، «نيويوك، نيويورك» و «دار و دسته نيويوركي» ميبينيم.
«shutter island» از ديگر آثار اسكورسيزي و يكي از بهترين فيلمهايي است كه با مضمون تلاش براي نابودي آگاهي و خرد ساخته شده است. «shutter island» مضموني مشابه «سكوت برهها» دارد اما اين فيلم به لحاظ پرداخت و شخصيتپردازي، ميزانسن، نور، رنگ و هر آنچه نامش سينماست به كمال ميرسد. اسكورسيزي همچنين علاقهمند به سينماي مدرن و ساختارشكن بود و به همين دليل حدود 20 سال پيش به ديدن «كوروساوا» رفت و در فيلم «روياها»ي اين فيلمساز بزرگ در اپيزودي نقش ونگوك را بازي كرد. او همچنين كارگاه فيلمسازي مشتركي با كيارستمي در مراكش برگزار كرد. در اين كارگاه او نسبت به كيارستمي بسيار اداي دين كرد؛ در حالي كه همه ميدانيم اسكورسيزي به لحاظ قدمت و تاثيرگذاري در جايگاهي بالاتر قرار دارد. سينماي كيارستمي صرفا روشنفكرانه است در حالي كه اسكورسيزي به همان ميزان كه روشنفكرانه فيلم ميساخت، فيلمهايش براي عامه مردم هم جذابند.