از ايستگاه پانزده خرداد به سمت خيابان ابوسعيد كه ميرويم كمكم از ازدحام بازار كاسته ميشود و ميتوان اندكي آسودهتر قدم زد. به نيمههاي خيابان كه ميرسيم، ويترين متفاوتي نگاهمان را به خود جلب ميكند. ويتريني مملو از تلفنهاي قديمي و رنگارنگ كه رهگذران را وادار به ايستادن مقابل آن ميكند و تماشاي تلفنهاي قديمي داخل مغازه. اين دكان تلفنفروشي از سال 1344 اينجاست. مالك اوليه تلفنفروشي پدر يك خانواده بوده كه در روزگار استفاده از گوشيهاي تلفنهاي قديمي، آنها را تعمير ميكرد. حالا پسر مديريت مغازه را به عهده گرفته و در عصر گوشيهاي هوشمند و ديجيتال، اين مغازه را براي آنهايي كه هنوز به وسايل قديمي علاقه دارند و دنبال نوستالژي ميگردند، سرپا نگه داشته است. گفتوگويي كه ميخوانيد درباره اين مغازه قديمي است و همه اتفاقهايي كه در اين 53 سال پشت سر گذاشته است.
داستان شكلگيري اين مغازه چيست؟
سال 1344 اين مغازه را پدرم با پساندازي كه از كارهاي گوناگون تابستاني كه در بازار در اوقات فراغت بعد از دبيرستانش انجام ميداد، خريد. عموي من هم در همين راسته مغازه شيشهفروشي داشت. پدرم از ابتدا مغازه را تبديل به تلفنفروشي كرد. در سال 1346 پدرم براي ادامه تحصيل به خارج از ايران سفر كرد و مغازه را به همان صورت كه بود به عمويم سپرد. او در اين سفر در رشته الكترونيك تحصيل كرد اما تحصيل و اقامتش اندكي طولاني شد و عاقبت بعد از 15 سال تصميم گرفت كه به ايران بازگردد. بعد از مراجعت به ايران با توجه به تحصيلات الكترونيك در شركت «بل» استخدام شد. بعد از آن هم استخدام مخابرات شد اما در تمام اين مدت مغازه داير بود و كار فروش و تعمير انواع تلفن در اين مغازه رونق داشت.
چه شد كه پدرتان سراغ تلفن رفت و تصميم گرفت در اين حرفه فعاليت كند؟
خودم هيچوقت مشخصا اين سوال را از پدرم نپرسيدم كه چرا از ابتدا كاربري تلفنفروشي را براي مغازه انتخاب كرد اما به نظرم دليل اصلياش علاقهشان به تلفن بود. با توجه به تحصيلات الكترونيكي هم كه داشت و در اين رشته تا مقطع فوق ليسانس خوانده بود، طبيعتا به اين حرفه علاقهمند بود اما به هر صورت براي آن زمان تلفن، كسب و كار مدرني محسوب ميشد. همانطور كه در عكس قديمي مغازه هم مشخص است، تلفنهاي «زيمنس» رونق زيادي داشتند چراكه اولين نسل تلفني بود كه در منازل همگاني شد. تا قبل از آن تلفنها هندلي بودند كه فقط قابليت اتصال به مركز را داشت و مركز بايد تلفن را وصل ميكرد به جايي كه شما ميخواستيد. با همگاني شدن تلفن طبيعتا نياز تعمير تلفن هم زياد شد و يكي از كارهايي كه در اين مغازه به جز فروش تلفن صورت ميگرفت، تعميرات اساسي آن بود. اين تكنولوژي براي آن زمان تازه بود و تعميراتش هم كار راحت و متداولي نبود.
الان شما تنها مغازه فروش تلفن قديمي در تهران هستيد يا مشابه شما هم هستند؟
شايد در ايران تنها مغازهاي هستيم كه در حال حاضر به صورت تخصصي كار خدمات تلفنهاي قديمي را انجام ميدهد. من در اينترنت هم جستوجو كردم اما تا الان فروشگاهي شبيه اين را نديدهام. مغازههايي هستند كه به شكل سمساري يا آنتيك فروشي هستند و در كنار ديگر اجناسشان چند تلفن قديمي هم دارند اما مغازهاي كه فقط تلفن قديمي كار كند را تا امروز جايي نديدهام.
اين روزها به لطف فضاي مجازي «دكان تلفن» بيشتر ديده ميشود و مغازه ما حالا حسابي شناخته شده است اما از معايب همين فضاي مجازي هم اين است كه به سرعت كارهاي نو ديده و كپي ميشود. چند مورد ديدهام كه تلفنهاي قديمي را متاسفانه رنگ كردهاند و به جاي رنگهاي محبوب قديمي براي فروش گذاشتهاند. به همين خاطر من مجبورم دايما تاكيد كنم كه تلفنهاي دكان مجد با گارانتي اصالت و سلامت عرضه ميشوند. واقعيت اين است كه هدف ما حفظ اينگونه تلفنهاست كه انبوهي از خاطرات را براي همه ما به همراه دارند نه صرفا فروش تلفن به هر قيمتي.
شما مشتري قديمي هم زياد داريد؟
بله، هميشه داشتيم. پدر من بعد از بازنشستگي هم هر روز به اين مغازه ميآمد. در واقع اينجا برايش تبديل به پاتوقي شده بود براي خوشگذراني؛ البته يك شاگرد هم داشت كه بيشتر كارهاي مغازه را انجام ميداد اما خودش هر روز به مغازه ميآمد. اين آمدنها هم صرفا نه از نظر مالي و كسب درآمد بود بلكه بيشتر از روي علاقه شخصي بود. به هر حال محل قديمي بود و تقريبا همه پدرم را ميشناختند. او هم دوست داشت، مغازه بسته نماند و چراغش هميشه روشن باشد. اينجا برايش تبديل به پايگاهي شد براي فرار از ملال بازنشستگي.
اما سال 93 پدرم به رحمت خدا رفت و شاگردش هم كه سن و سالي از او گذشته بود، بازنشست شده بود بنابراين مغازه به حالت نيمهتعطيل درآمد.
من خودم كارمند جاي ديگري هستم و سعي ميكردم هفتهاي دو سه روز بعدازظهرها بيايم و چراغ مغازه را روشن نگه دارم. آن زمان البته اينجا به اين شكل نبود. انواع و اقسام تلفنها بود و با چند هفته در ساعتي كه من ميآمدم عملا كاري از پيش نميرفت. يك روز تلفن «زيمنس» قديمي كه در اتاقم داشتم را آوردم و به عنوان دكور در ويترين مغازه گذاشتم. بعد از چند روز متوجه شدم اكثر كساني كه رد ميشوند در موردش سوال ميپرسند و توجهشان جلب ميشود. اين شد كه جرقه اين كار خورده شد و تصميم گرفتم يكسري تلفنهاي قديمي پيدا كنم و در ويترين بگذارم. تقريبا اسفند 1395 بود كه مغازه به اين شكلي كه مشاهده ميكنيد درآمد. تمام طراحي و اجراي مغازه را هم خودم در ساعتهاي بعد از كار انجام دادم. رفته رفته تلفنهاي الكترونيك را حذف كردم، لوگو طراحي كردم و در واقع مغازه را با فعاليت تخصصي روي تلفنهاي قديمي احيا كردم.
الان به قدر كافي شناخته شدهايد؟
بله، الان خيليها اينجا را به عنوان يك مركز تلفن ميشناسند. حالا مغازه ما در سايت «trip advisor» هم هست و همين باعث شده توريستهاي زيادي كه براي گردش به بازار تهران ميآيند اغلب سري هم به مغازه ما بزنند. اين روزها مشتريهاي زيادي از انگليس، اتريش، فرانسه و بلژيك داشتم كه اكثرشان ما را به كمك «trip advisor» شناختهاند.
مشتريهاي خاصي هم داشتهايد كه به عنوان خاطره در ذهنتان باقي مانده باشد؟
بله، مشتري خاص زياد داشتيم اما حالا اينكه خاطره خاصي باشد حضور ذهن ندارم. بسياري از كافهها و رستورانها از مشتريهاي ما هستند كه براي دكور مغازههايشان از تلفن قديمي استفاده ميكنند. خيلي از هنرمندان از مغازه ما خريد كردهاند. نكته جالب مشتريهاي ما اما ميانگين سني آنهاست. بر اساس آماري كه پيج اينستاگرام در اختيار ميگذارد بيشترين بازديدها هم مربوط به ميانگين سني 18 تا 34 سال است. اغلب جواناني مخاطب اين تلفنها هستند كه شايد حتي خاطرهاي هم با آن ندارند و با اين دست تلفنها كار هم نكردهاند. اغلب آنها بچههاي نسلي هستند كه از كودكي با تلفن ديجيتال و موبايل بزرگ شدهاند اما دنبال گوشيها و تلفنهاي قديمي هم هستند و نه تنها از جنبه دكوري بلكه خيلي از آنها براي استفاده هم سراغ تلفنهاي قديمي ميروند.
در مجموعه تلفنهايي كه داريد، كيوسك هم داشتهايد؟
نه، كيوسك هيچوقت نداشتيم. البته در حال مذاكره با سازمان زيباسازي شهرداري هستيم كه يك كيوسك جلو مغازه نصب كنيم. خوشبختانه آنها هم استقبال خوبي از اين موضوع كردهاند و اميدوارم مذاكرات با شهرداري به ثمر بنشيند و يك كيوسك زرد بتوانيم اينجا بگذاريم.
تلفن خاصي هست كه مشتريها بيشتر سراغ آن را بگيرند؟
بله، خيليها دنبال تلفنهاي هندلي هستند. اتفاقا ما چند تايي از آن داريم. تلفنهاي ما كار هم ميكند البته فقط در حد زنگ خوردن و صحبت كردن اما هندل يا شمارهگيرش كار نميكند. خيليها هم قبلا تلفن خاصي داشتند و حالا دنبال چيزي مشابه آن هستند. اما در كل تمام اين مجموعه بار عاطفي و خاطرانگيز زيادي براي خيلي از نسلها دارد. تمام اين تلفنهايي كه اينجا هست هر كدام زماني در منزلي بوده و چه صحبتهايي كه با هر كدام از اينها رد و بدل نشده. خاطرات اين تلفنها در ذهن همه هست و اين را از عكسالعمل تكتك افرادي كه از كنار اين ويترين رد ميشوند، ميتوان مشاهده كرد. شايد به جرات بتوان گفت تمامي رهگذران در مقابل اين ويترين اندكي پا شل ميكنند و حتي براي لحظهاي به جايي دور در خاطراتشان پرتاب ميشوند.
در منزل خودتان هم از همين تلفنها استفاده ميكنيد؟
بله من در منزل هم از همين «زيمنس» قديميها دارم. البته استفاده از تلفن ديجيتال و موبايل در زندگي امروز اجتنابناپذير است و اين طرز تفكر بين اكثر علاقهمندان تلفنهاي نوستالژيك وجود دارد كه اينها بيشتر جنبه دكوري دارد البته كار هم ميكنند و قابل استفاده هستند. براي همين در منزل به جز كاركرد اصلي كه دكوراتيو بودنشان است هر از گاهي زنگ هم ميخورد كه به گمان من حتي صداي زنگشان هم خاطرانگيز و قشنگ است. به هر حال تلفن هميشه در خانهها وسيله ارزشمندي به حساب ميآمد و ميز و صندلي مخصوص خودش را داشت.