حاشيه عليه متن
علي ربيعي
شب جمعه در كلونيهاي آسيبديدگان دره فرحزاد و محله هرندي شبگردي كردم. حاشيهنشيني، پديده دوران صنعتي شدن تقريبا در تمامي كشورهاي در حال توسعه وجود دارد. شايد از اين جهت بين تهران، مكزيكوسيتي، قاهره و بوينس آيرس تفاوتي نباشد. حاشيهنشيني، تنها نوعي انحراف در گسترش شهر نيست بلكه نشان از فقر، نابرابري و بيعدالتي نيز دارد. نوعي شيوه متفاوت از زندگي است كه در آن آدمها با متدي متفاوت از نُرم جامعه زيست ميكنند. علاوه بر آن در دهههاي اخير، حاشيهنشيني سبب به وجود آمدن پديده تجمع انواع آسيبهاي اجتماعي در درون خود شده است و فقر، بيكاري، اعتياد، ترك تحصيل، بيسوادي، كودكان كار و مواد فروشي را در هم عجين كرده است. من حاشيهنشيني به خصوص در تهران را در 3 نسل تبيين ميكنم: حاشيهنشيني ناشي از صنعتي شدن اوليه در تهران كه اين نوع حاشيهنشيني بيشتر نمايانگر طبقه اقتصادي ضعيفتر است. اين نوع حاشيهنشيني، كارگران فصلي و كارگران صنايع جديد را در برميگيرد كه سبب مهاجرت برخي روستاييان به شكل همان زندگي روستايي به حاشيه شهر شده است. تعدادي از مساجد و حسينيهها با نام روستاها و شهرهاي مختلف حكايت از چنين زيستي دارد. در دهه ۵۰ به بعد با گسترش مهاجرين و در ادامه در دهه ۶۰ با وقوع جنگهاي منطقهاي در اطراف ايران، مهاجرين خارجي شكل جديدي به حاشيهنشيني دادند كه من آن را حاشيهنشيني نسل دوم مينامم. پديده زمين ارزان و گاهي مجاني اين نوع حاشيهنشيني را تشديد كرده بود. به اعتقاد من در 10 سال اخير در دهه ۹۰ با مشكلات زيستمحيطي و كمبود آب، حاشيهنشيني نسل سوم پديد آمد كه تبديل شدن روستاهاي نزديك به شهرها به مناطق حاشيهنشين را رقم زده است. در مجموع امروزه، حاشيهنشيني تبديل به زيستگاههايي متفاوت و در برگيرنده طردشدگان اجتماعي و گونههايي از ناهنجاري و آسيبهاي متعدد در درون خود شده است. نقض چرخه رسيدگي حمايتي باعث ناكارآمد شدن برنامهها شده است. فقدان نهادهاي انتظامي به شكل مناسب، كمبود مراكز حمايت اجتماعي مانند بهزيستي و خانههاي بهداشت، عدم گسترش آموزش و پرورش، عدم وجود مجموعههاي فرهنگي دولتي مانند سينما و تئاتر و ورزشگاه در مناطق حاشيهنشين كاملا عيان است. حاشيهنشيني از وجهي ديگر نيز قابل تامل است. به تعبير فوكو، بخشي از علل اعتراضات اجتماعي و سياسي با جنگ حاشيه عليه متن قابل تبيين است. حتي برخي از انديشمندان سعي در تحليل انقلابهاي اجتماعي با اين ديدگاه دارند. آلن تورن، جامعهشناس برجسته فرانسوي از جمله اين متفكران است. بنابراين در شرايط خاص اجتماعي، حاشيهنشيني و ثبات اجتماعي نيز به عنوان يك موضوع جدي مطرح ميشود. از ديگر سو، من معتقدم فقراي حاشيهنشين، فقر بيرحمانهتري حتي نسبت به روستاييان كمدرآمد تجربه ميكنند. مقايسه روزمره تضادهاي متعدد بين جوانان در خانوارهاي با بُعد ۳.۵ به بالا پايههاي اين تحليل را ميسازند. به نظر ميرسد براي ساماندهي اين امر نياز به يك سياستگذاري و برنامهريزي كوتاهمدت و بلندمدت داريم. چرخهها در مناطق حاشيهنشين به درستي شكل نميگيرند. افراد به نوعي رها شده هستند. برنامهريزي براي اين مناطق نياز به هماهنگي جامع دارد. فارغ از وظايف دستگاهي، خود حاشيهنشيني به عنوان يك مساله، نياز به يك متولي و مسوول دارد. در اين مناطق علاوه بر اينكه جان تعدادي از انسانها در معرض خطر قرار گرفته، تهديد گسترش آسيب به ساير نقاط شهر هم وجود دارد. من فكر ميكنم نهادهاي مدني كه به خير جمعي مشغولند، ميتوانند در اين مناطق با تكيه بر خانوادههاي سالم موجب تحول به سمت زندگي مناسبتر در اين محلهها شوند. حضور نيروي انتظامي، هر چند پرهزينه و پرخطر، بسيار ضروري است. همچنين رسيدگي به بهداشت و مسائل آموزشي و پرورشي از اولويتها محسوب ميشود. به جاي انتظار براي انجام كاري بزرگ، كودكان اين مناطق را دريابيم.