استانبول خانه همه بود
محمدصادق جنانصفت
آنهايي كه به فرودگاههاي بزرگ رفتهاند، لابد فرودگاه استانبول برايشان عادي است. اما براي من كه قليلالسفرم، فرودگاه استانبول برايم شگفتانگيز است. اينجا ساعت 12 به وقت استانبول تا 21 بايد ميماندم تا به تهران پرواز كنم. ترجيح دادم در فرودگاه بمانم و همه جاي اين محل را ببينم. حالا كه پس از چند روز دارم اين متن را مينويسم به نظرم آمد كه اسم آنجا را به جاي فرودگاه بگذارم اوجگاه. اين محل را ميتوان اوج گرفتن سازگاري و مدارا و تحمل
اسم گذاشت. از زمين و زمان آدم بود كه به اوجگاه ميآمدند و ساعتهايي بودند و ميرفتند و آدمهاي ديگري ميآمدند. از مغولستان تا ازبكستان و عربستان و آلمان و امريكا و ليبي و ايران و پاكستان و چين و كره جنوبي و ژاپن. از پير و جوان، سفيدپوست تا زردپوست و سياهپوست با لباسهاي گوناگون، باحجاب و بدحجاب و كمحجاب.
از زمين و زمان آدم بود كه با چمدانهاي كوچك و بزرگ دنبال نشستن در جايي و كمي استراحت بودند و البته چيزي بخورند و بياشامند و سوغاتي بخرند. آدمهايي بودند كه فقط قيمت ميكردند مثل من كه قيمت هر جنسي را با شتاب تبديل به ريال ميكردم و چون از بضاعت ماليام فراتر ميرفت، خريد نميكردم و آدمهايي بودند كه تلافي امثال مرا ميكردند و با ساكهاي پر از فرودگاه استانبول به شهرهايشان برميگشتند.
اين هم يك بخش از درآمد 30 ميليارد دلاري تركيه از گردشگري بود اما بيش از اينكه اين نكته اهميت درجه يك داشته باشد، سازگاري در اوج آدميان بود كه به هم رسيده بودند و بيگزند و آسيب از استانبول به شهرهايشان ميرفتند و اينجا انگار خانه همه بود. نظام سياسي تركيه با هر ويژگي كه دارد و دولت حاكم هر نگاهي كه به سياست داخلي و خارجي دارد به اين انديشيده و جواب گرفته كه براي رونق كسب و كار شهروندانش بايد با دنيا سازگار باشد و با اينكه چه كسي با چه زباني حرف ميزند و چه رنگ لباسي ميپوشد و در دل و ذهنش چه چيزي را خوب يا بد و مفيد و غيرمفيد ميداند، كاري ندارد. اينجوري بود كه ياد نوشته مرتضي مرديها افتادم كه تاكيد داشت نيل و گنگ به هم پيوند ميخورند و اين غايت رفتار انساني است.