• 1404 سه‌شنبه 27 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4245 -
  • 1397 يکشنبه 11 آذر

جاي ما در اولين جنگ جهاني

سيدمحمد بهشتي

آيا جنگ اول جهاني واقعا جهاني بود؟ براي يافتن پاسخ پيش از هر چيز بايد كمي در مورد معناي جهان پرسش كرد. نزد هر فرهنگي، جهان جايي است كه با آن تعامل دارد و بيرون از آن، حتي اگر همسايه‌اش باشد، جز جهان او محسوب نمي‌شود. با وجود ادعاهايي كه در عصر جهاني‌سازي درباره جهاني شدن جهان مطرح مي‌شود، سردمدار جهاني‌سازي خود جهاني نيست؛ ايالات متحده كشوري است كه درصد قابل توجهي از اهالي آن نه تنها از مرزهاي خود خارج نشده و گذرنامه ندارند، بلكه تصور درستي هم از بيرون امريكا ندارند. نشانه آن هم در بي‌شمار فيلم‌هايي ديده مي‌شود كه درباره نجات جهان از يك مخمصه عظيم است كه به دست امريكايي‌هاي داخل امريكا حل و فصل مي‌شود و قهرمان آنها بر سر راه نجات خانواده خود از فاجعه، جهان را هم نجات مي‌دهد.

جهان اروپا تا قبل از آغاز دوران استعمار در قرن پانزدهم ميلادي، به حاشيه درياي مديترانه ختم مي‌شد و خارج از آن براي ايشان دنياي تاريكي بود كه اومبرتو اكو در «بائودولينو» آن را به خوبي تشريح مي‌كند. فشار و تنگناي غيرقابل تحمل ناشي از رشد جمعيت و جنگ‌هاي بي‌پايان، منجر به انگيزش ماجراجويان براي قدم نهادن در كشتي‌ها و خروج جسورانه از مرزهاي جهان‌شان شد. آنان با ناوگان توپ‌دار خود انتظام حاكم بر مناسبات تجاري و دريانوردي موجود در آفريقا و آسيا را بر هم زدند و با غلبه و استيلا مستعمراتي به دست آوردند كه ابتدا در حد يك كمپ نظامي بود اما به تدريج تبديل به شهر شد و كم كم سرزمين‌ها را در برگرفت. ايشان هر كجا را كه تحت سلطه درمي‌آوردند وارد جهان خويش مي‌ساختند و بيرونش را همچنان ديار ظلمات مي‌پنداشتند.

آنچه جنگ جهاني اول خوانده مي‌شود در اروپا و جهاني رخ داد كه اروپاييان آن را به واسطه سلطه به جا مي‌آوردند. پس اگر قاره آفريقا يا چين يكي از كانون‌هاي نبرد محسوب مي‌شود به آن سبب است كه دول اتفاق توانستند مستعمرات آلمان را از چنگ او خارج كنند و نيروهاي خود را در آن مستقر سازند.

در حقيقت آلمان‌ها به دليل مشكلات داخلي در زمينه به چنگ آوردن مستعمرات از ديگر كشورهاي اروپايي عقب ماندند. امپراتوري آلمان زماني توانست اعتماد به نفس تحرك پيدا كند كه ديگر تقريبا جايي براي استعمار باقي نمانده بود و انگلستان و روسيه و فرانسه و هلند و پرتغال و اسپانيا و ايالات متحده در هر پنج قاره با يكديگر پنجه در پنجه بودند. در نتيجه بايد زيركانه از نقاط ضعف آنها بهره مي‌گرفت تا در جاهاي خالي به عرض اندام بپردازد. يكي از اين شكاف‌هاي مهم، منطقه مرزي ميان عثماني و ايران بود كه نفوذ آلمان‌ها در آن به معناي دسترسي آسان به خليج فارس و اقيانوس هند بود. اينچنين شد كه در نقش يك حامي معنوي در مقابل انگلستان و روسيه و... براي عثماني و ايران ظاهر شدند و دست منازعه اروپايي آنها از آستين عثماني، آن جنايت‌هاي نفرت‌انگيز را در استان‌هاي غرب ايران و شرق عثماني رقم زد.

همين نزاع، ميدان جنگ را به خاك ايران كشاند كه خود را بي‌طرف خوانده بود. گذشته از آنكه ايراني‌ها تمايلي به مداخله نداشتند و بحران‌هاي داخلي توش و تواني براي‌شان باقي نگذاشته بود، جنگ براي‌شان منافي با چنين رفتارهايي بود. در نتيجه خواه ناخواه آسيب‌هاي جدي‌اي بر جان و پيكر ايران وارد شد. با اين وجود بعد از جنگ از پذيرش خواسته‌هاي ايران به بهانه‌هاي واهي شانه خالي شد؛ چرا؟ زيرا ايران جزيي از جهان بازيگران جنگ جهاني نبود. ايران تا آن زمان سرزميني بود كه كيفيت منابعش با تمنيات استعمارگران اروپايي هم‌خواني نداشت و بدين سبب هرگز شرايط آن را نداشت كه به جهان ايشان وارد شود؛ به همين دليل حجم توليدات اروپايي درباره جامعه و سرزمين و فرهنگ و مردم ايران با عثماني و هند و شرق آسيا و... قابل مقايسه هم نيست. ايران نه تنها در ميان عموم شهروندان غربي بلكه در مطالعات دانشگاهي و پژوهشي نيز مثل سياهچاله‌اي كمتر شناخته شده است.

ايران از قرن پانزدهم تا امروز، جز دوراني كوتاه در فاصله كودتاي ۲۸ مرداد تا انقلاب اسلامي، همواره در ديار ظلمات غرب واقع شده كه فرصت تسلط كامل بر آن را نيافتند. به همين دليل براي آنها مثل معمايي پيچيده و دشوار است كه اغلب ترجيح مي‌دهند به جاي حل، ناديده‌اش بينگارند. عدم دعوت نماينده‌اي از سوي ايران به مراسم يكصدمين سالروز پايان جنگ اول جهاني هم از اين جنس است. اما مهم‌تر از آنكه ما از سوي غرب ناديده انگاشته مي‌شويم اين است كه تحت تاثير ايشان خود نيز ايران و نقشش در جنگ اول جهاني را ناديده مي‌انگاريم.

ادامه دارد...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون