زردپوشان فرانسه
اين عده در خانههاي خود يا آپارتمانهاي كوچك زندگي ميكنند. در جامعه طبقاتي فرانسه كه متاثر از انقلاب كبير و رشد بورژوازي است، طبقات پايين به اندازه كافي برخوردار از درآمدهاي دولت نيستند. درآمد 900 يا هزار يورويي در فرانسه كمترين و حداقل است و مردم براي گذران حداقل ناگزير به صرفهجويي زياد هستند و با فقر دست و پنجه نرم ميكنند. شعار زردپوشان معترض فرانسوي، استعفاي رييسجمهور اين كشور است. ماكرون، رييسجمهوري كه از كارمندي بانك به اين مقام رسيده، آشكارا سياستهاي شفاف اقتصادي براي طبقات محروم ندارد. فرانسه در پي نقشآفريني براي سقوط قذافي، حوادث اوكراين و سياستهاي هماهنگ با روساي جمهور امريكا؛ منافع بيشمار فراوان از اين منافع را كسب نكرده و اگر هم كسب كرده عايد طبقات بالاي جامعه شده است. در جايي كه حكومت مالي روچيلدها وجود دارد و ماكرون نماينده اين خانواده در عرصه قدرت سياسي است، كمتر ميتوان نشاني از توجه دولت به طبقات پايين ديد. تظاهرات معترضان در فرانسه تاكنون 4 كشته و صدها زخمي بر جاي كذاشته است. بيش از 90 هزار پليس فرانسوي در شهرهاي بزرگ آماده مقابله با تظاهركنندگان هستند. خواستهاي تظاهركنندگان توجه به وضعيت مالي، كاهش مالياتها و تضمين حداقل لازم براي زندگي است. دولت فرانسه دو راه ممكن در پيش دارد. يا اينكه ماكرون و دولت وي استعفا داده و انتخابات برگزار شود و راه دوم انحام اصلاحات در چارچوب دولت فعلي است. در هر صورت با اين تظاهرات موقعيت ماكرون در اتحاديه اروپا و سياست جهاني كاهش مييابد. ترامپ ميتواند خوشحال از اين وضعيت باشد چراكه ديگر خبري از تشكيل ارتش اروپا نخواهد بود. ارتشي كه ماكرون و خانم مرگل، صدر اعظم از آن حمايت ميكنند. جنبش زردپوشان فرانسه تقاضايي براي برقراري دموكراسي واقعي است كه فرانسه در شعار و دهههاي متوالي بدان افتخار ميكند. دموكراسي سياسي بدون عدالت اجتماعي براي فرانسويها فريبي بيش نيست. مدت دو قرن است در فرانسه اشراف و بانكدارها حكومت ميكنند. در چنين جامعهاي دموكراسي به مفهوم واقعي آن امكان بروز نمييابد. بانكدارها زمام امور را در دست دارند و اگر فشارها بر رييسجمهور فرانسه زياد شود به فكر تغيير او و روي كار آوردن فرد ديگري خواهند بود. مشخصا طبقات بالاي فرانسه مايل به تغيير در ساختار قدرت سياسي و مالي نيستند و بهاي آن را بايد طبقات محروم اين جامعه بدهند.