استعفا؛ اختلاف يا تاكتيك؟
مديريت فراز و فرودها گذشت. بنابراين نهتنها طبيعي است بلكه بايد به فال نيك گرفت كه اين سياستورزان و مديران كلان كه برخي از آنها حتي تجربه حضور در بيش از يك دولت را به عنوان وزير دارند براي انتخابات رياستجمهوري اعلام آمادگي كنند يا در اين مسير گام بردارند چرا كه اگر چنين نشود امثال محمود احمدينژاد با حضور مناصبي چون استانداري و شهرداري وارد اين عرصه ميشوند، ممكن است مديريت كلان كشور را به دست بگيرند و آنچه نبايد، بشود. روز گذشته مطلع شدم كه دكتر قاضيزاده هاشمي به دليل پارهاي از مشكلات استعفا داده و اتفاقا در اين امر مصمم است. بايد تاكيد كنم كه اين استعفا به دليل برخي اختلافات داخلي در دولت است و نبايد گمان كرد كه نوعي فرار رو به جلو يا تاكتيك محسوب ميشود كه شايد برخي وزراي سابق در اين دولت يا هر دولت ديگري بخواهند اجرايي كنند. البته از همه استعفاهايي كه انجام شده يا ممكن است اتفاق افتد نميتوان يك برداشت مشترك داشت. براي نمونه استعفاي آخوندي متفاوت از استعفاي قاضيزادههاشمي است كه ناشي از ناهماهنگي و ناسازگاري و اختلاف در دولت داشت تا جايي كه گفته شد اگر ايشان شهردار شود اجازه حضور در هيات دولت را نخواهد داشت. در مورد آقاي قاضيزاده هاشمي اما بايد به مساله جور ديگري نگريست. ايشان فرد خوشنامي در عرصه خدمت و حيطه مسووليتهاي خود است. او خدمات بسياري براي دولت انجام داده و خوش درخشيده است. شايد نقدهايي هم به بخشي از عملكرد آقاي قاضيزاده هاشمي وارد باشد كه در جاي خود بايد به آن پرداخت اما به نظر من بايد اين مساله را در كنار اظهارنظر آقاي اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهوري ديد؛ همان جمله معروفي كه گفت من اختيار ايجاد تغيير منشي خود را هم ندارم. در دوره قبل آقاي نهاونديان چهره پرنفوذ پاستور بود و نقش معاون اول را ايفا ميكرد و حالا در اين دوره، آقاي واعظي و در سطحي پايينتر آقاي نوبخت تلاش دارند اين نقش را ايفا و اختيارات خود را گسترده كنند. در چنين شرايطي بايد هم منتظر واكنش برخي وزرا بود. به نظر ميرسد كه آقاي روحاني بايد تفوق را ميان وزراي خود حفظ كند و تلاش كند هيات دولت هماهنگ و همراه هم قدم بردارند. شان معاون اول يا وزرايي كه ژنرالهاي دولت هستند اين نيست كه رييسدفتري آنها را به گوشه رينگ بفرستد تا به سمت استعفا سوق دادهشوند.
در پايان يادآور ميشوم در هر دولتي چند تن از وزرا كه كاركرد خوبي داشتهاند، چهرهها يا به اصطلاح به برندها و ژنرالهاي دولت تبديل ميشوند و نامشان در افواه ميافتد و مردم هم متاثر از فرهنگ شفاهي آنها را به عنوان كانديداهاي دوره بعدي ميشناسند. در ماجراي تصويب برجام و عملكرد خوب آقاي ظريف همچنين اتفاقي رخ داد و ممكن است در مورد آقاي قاضيزاده هاشمي نيز چنين موضوعي در افكار و اذهان شكل بگيرد. اما آنچه در اين روند تاثيرگذار و حايز اهميت خواهد بود حل مشكلات و گرهها از سوي دولت است؛ اگر دولت نتواند وضعيت معيشتي مردم را بهبود بخشد هيچكس شانسي نخواهد داشت. شايد در اين مسير اسحاق جهانگيري شرايطي متفاوت داشته باشد كه البته اين موضوع هم در ماههاي منتهي به انتخابات مشخص ميشود و به تركيب ثبتنامكنندگان بستگي دارد. همچنين اينكه اصلاحطلبان با توجه به تجربه عدم احراز صلاحيتها و اينكه سابقه داشته رييسجمهوري اسبق در دورهاي تاييد صلاحيت نشده است، اين سوال را ايجاد ميكند كه اصلاحطلبان اساسا ميتوانند با ژنرالهاي خود پا به صحنه انتخابات بگذارند يا بايد با يار دوازدهم وارد اين رقابت شوند.