• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4279 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۰ دي

گفت‌وگو با احمد اخوت درباره مجموعه داستان «كارآگاه دهكده» نوشته ويليام فاكنر

داستان‌هاي كارآگاهي به سبك داستايوفسكي

مجتبا پورمحسن

براي آنها كه دل در گرو «خشم و هياهو»ي ويليام فاكنر دارند، خواندن داستان‌هاي كارآگاهي از اين نويسنده بزرگ امريكايي شايد غريب به نظر برسد. اما اين داستان‌ها نيز وجهي از كارنامه ادبي او محسوب مي‌شوند. نشر افق كه مدتي است انتشار مجموعه آثار نويسندگان بزرگ جهان را دنبال مي‌كند، در سال‌هاي اخير ترجمه آثار ويليام فاكنر را منتشر كرده است. انتشار مجموعه «ميراث فاكنر» با ترجمه احمد اخوت از بهمن ۹۴ شروع شد و به تازگي چهارمين كتاب از اين مجموعه با نام «كارآگاه دهكده» به چاپ رسيده است. به همين بهانه با احمد اخوت، مترجم اين كتاب گفت‌وگو كرده‌ايم.

 

آقاي اخوت! در مجموعه «كارآگاه دهكده»
۵ داستان از مجموعه «ترفند شواليه» و يك داستان ديگر ترجمه شده و شما يكي از داستان‌هاي مجموعه «ترفند شواليه» را كه يك نوولا بود، حذف كرديد. توضيح مي‌دهيد كه چرا اين اتفاق افتاد؟

داستاني كه حذف شده خود «ترفند شواليه» است كه رمان كوتاه است و در اين مجموعه جا نمي‌شد. چون حدود ۸۵ صفحه است كه در ترجمه به زبان فارسي حدود ۱۳۰ صفحه مي‌شود. باتوجه به اينكه امروزه هم متاسفانه قدرت خريد مردم، به‌خصوص در قشر كتابخوان بسيار پايين است و با اضافه كردن آن داستان قيمت كتاب افزايش پيدا مي‌كرد، به نظرم آمد كار درستي نيست. البته گاهي در بازار، كتاب‌هايي كه حجيم‌تر هستند خواستار بيشتري دارند. سواي مظنه بازار، به هر حال اين موضوع هم مهم است كه خواننده‌اي كه بضاعت مالي خوبي ندارد شايد امكان تهيه كتاب حجيم را نداشته باشد. ضمن اينكه آن داستان مي‌تواند به‌طور جداگانه منتشر شود، چون خود داستان ترفند شواليه كليت جدايي دارد و مانند ۵ داستان ديگر كاملا مستقل است و مي‌تواند جداگانه منتشر شود. در آينده اين كار را خواهم كرد.

معمولا ژانر پليسي به عنوان ادبيات ناب، جدي گرفته نمي‌شود. عمدتا هم داستان‌هاي پليسي در قالب رمان روايت مي‌شوند چون وجه سرگرمي‌شان بر وجه جدي بودن‌شان غلبه دارد يا لااقل اين‌طور تلقي مي‌شود. چرا ويليام فاكنر داستان‌هاي پليسي‌اش را به شكل داستان كوتاه نوشته است؟

اين داستان‌ها به آن شكل داستان پليسي يعني Detective Story نيست و بيشتر داستان كارآگاهي يا Mystery Story است. در داستان‌هايي كه فاكنر در اين كتاب نوشته، يك خط كارآگاهي وجود دارد و در تمام آنها استيونز هست. يكي از دلايلي كه باعث شد داستان «گل سرخي براي اميلي» را از مجموعه حذف كنم اين بود كه در آن كارآگاه استيونز حضور نداشت و براي من مهم بود كه اين كارآگاه-وكيل در همه داستان‌ها باشد كه البته در بقيه داستان‌ها هم حضور داشت. البته ‌دو تا سه ترجمه از «گل سرخي براي اميلي» به فارسي وجود دارد و سعي من هم اين است كه هيچ‌وقت كار ترجمه شده را ترجمه نكنم.

يعني «گل سرخي براي اميلي» در اين مجموعه بود؟

خير، اصلا نبود.

در مجموعه‌اي كه براي نشر افق تهيه مي‌كنيد، هست؟

بله. خيلي از داستان‌هاي اين مجموعه از جاي ديگر آمده است. مثلا داستان «مو» در اين مجموعه نبود. من كارآگاه «ترفند شواليه» را از جاي ديگر به اين مجموعه آوردم. چون يك مجموعه ميستري استوري است و كارآگاه استيونز در آن حضور دارد. در مقدمه‌اي كه بر داستان «مو» نوشتم اين موضوع را توضيح داده‌ام. در كل اين‌ داستان‌ها، داستان‌هاي پليسي به آن معنايي كه در ذهن‌ها داريم، نيست. ‌يعني هيچ كدام‌ از داستان‌هاي اين مجموعه در آن ساختار قرار ندارد. اين، كار تقريبا جديدي است كه فاكنر كرده است. يعني فاكنر مخرج مشتركي از داستان پليسي و داستان رازآلود گرفته و اين دو را با هم آورده است. كاري كه دقيقا داستايوفسكي مي‌كند. در آنجا نيز توضيح مي‌دهد كه طرفدار داستان‌هاي كارآگاهي است، از نوع داستان‌هايي كه داستايوفسكي مي‌نوشت، مثل برادران كارامازوف. در اين داستان‌هاي فاكنر دقيقا خط داستايوفسكي را مي‌توان ديد، بدون اينكه هيچ‌گونه برجسته‌نمايي كرده باشد. البته در جاي ديگر، در مصاحبه‌اي در مورد داستان‌هاي كارآگاهي به اين موضوع اشاره كرده است. به نظر من بايد بين داستان كارآگاهي و داستان پليسي تفاوت بگذاريم.

خود فاكنر هم به داستان‌هاي پليسي يا كارآگاهي علاقه داشته است. اگرچه گفته شده تنها ۴۰ رمان پليسي در كتابخانه‌اش فهرست شده ولي از عكس‌هايي كه از كتابخانه‌اش به ثبت رسيده آثار نويسندگاني همچون لوكاره، داشيل همت و راينر هارت ديده شده. اما فاكنر با وجود شواهد موجود كه نشان از علاقه او به اين ژانر ادبي دارد، در مصاحبه‌هايش اين موضوع را انكار كرده است. دليل اين انكار چيست؟

به نظر من دليل اصلي‌اش اين است: زماني كه فاكنر در مورد آثار اين نويسنده‌ها حرف مي‌زند، اين نويسنده‌ها و آثارشان شناخته شده نبوده‌اند ولي الان رويكرد تازه‌اي به تمام اين نويسنده‌ها وجود دارد. اين نويسنده‌ها در گذشته متاسفانه چندان مقام و مرتبه بالايي نداشتند. شخصي مانند داشيل همت در زمان خود شناخته نشد. دوروتي سايرس دقيقا بعد از مرگش مورد توجه قرار گرفت. البته اين نويسندگان مخاطبان خودشان را داشتند اما به لحاظ ادبي بهاي زيادي به آنها داده نمي‌شد. اينها بيشتر از زماني موردتوجه قرار مي‌گيرند كه ساختارگراها و افرادي مثل تزوتان تودورف رويكرد جديدي را در نوشناسي داستان‌هاي كارآگاهي مطرح كردند و تاثير بسزايي در اقبال به داستان‌هاي كارآگاهي داشت. همين‌طور نشانه‌شناسي در روند داستان‌هاي‌ كارآگاهي تاثيرگذار بود. همين‌طور كه فرماليست‌هاي روس هم در زمان خود به‌طور كامل شناخته نشدند، بعدا هم سركوب شدند. به‌خصوص دست‌اندركاران ادبي چندان بهايي به فرماليست‌ها نمي‌دادند اما در دهه ۱۹۷۰ به بعد است كه آثارشان بازخواني شده و به زبان انگليسي ترجمه شده و به نوعي تحليلي مي‌شود.

حتا منتقدين هم به فاكنر به دليل نوشتن اين آثار انتقاد مي‌كردند و مي‌گفتند از نظر اجتماعي نويسنده تجربي و مهمي در امريكاست و حتي گفتند شخصيت‌ها در اين داستان‌ها‌ دوبعدي هستند و بعد سوم ندارند و حتي يكي به طنز گفته بود كاش آقاي گاوين استيونز هر چه زودتر ازدواج كند و دست از سر فاكنر بردارد.

آيا دليل اين انتقادها اين بود كه همان جريان سيال ذهن را در اين داستان‌ها از فاكنر نمي‌ديدند، در حالي كه همان انتظار را داشتند؟ يا اينكه به نظر شما اين‌ داستان‌ها واقعا داستان‌هاي قدرتمندي نبودند؟

به نظرم هنوز هم اين داستان‌ها داستان‌هاي قدرتمندي هستند و ارزش خودش را دارند و الان هم بسياري از اين داستان‌ها روي پاي خود ايستاده‌اند و ارزش خود را دارند. ولي بله، انگار همه در طلب اين بوده‌اند كه دو مرتبه يك «خشم و هياهو» يا «همان‌طور كه مي‌ميري» (در ايران با ترجمه نجف دريابندي «گور به گور») ديگري عرضه كند كه اين آثار طبيعتا به آن شكل نبود و نوع ديگري بود. به نظر من دليل اصلي اين بود كه به داستان‌هاي كارآگاهي بسيار ديد نازلي وجود داشت و منتقدان، كارآگاهي‌نويسان و پليسي‌نويسان را نويسنده‌هاي درجه دومي مي‌دانستند. اگر به گذشته نگاه كنيد متوجه مي‌شويد كه دقيقا از دهه ۱۹۷۰ به بعد دنيا در اين زمينه زيرورو مي‌شود. به نظر پيشينه‌اش همين نظريه ساختارگراها و فرماليست‌هاست چون اينها آثاري هستند كه خيلي خوب به تجزيه تحليل ساختاري تن مي‌دهند. طبيعتا بعد از آن استقبال زيادي از آنها شد و خوانندگان ادبيات نيز ديد ديگري به آنها پيدا كردند.

پس فكر مي‌كنيد اين مجموعه داستان براي خواننده‌هاي ادبيات ناب جذابيت داشته باشد و تنها يك داستان پليسي و سرگرم‌كننده نيست.

خير، البته در كشور ما هم خيلي تغيير كرده است و نظرم اين است كه اين آثار نيز عطر و دستاوردهاي خودش را دارد و معتقدم برخي از آنها داستان‌هاي بسيار ساختارمند و پيچيده‌اي هستند و مي‌توان بعضي از آنها را چندبار خواند. خصوصا اگر از نزديك بخوانيد. يكي از خوبي‌هاي ترجمه حداقل براي من بازخواني است. يعني متني را كه سال‌ها پيش خوانده‌ام وقتي دو‌باره براي ترجمه سراغش مي‌روم به دنبال تجزيه و تحليل ريزترين مسائل مي‌روم. چون تا متن براي خود مترجم روشن نشود، نمي‌تواند آن را ترجمه كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون