• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4279 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۰ دي

ما را رها كنيد

نازنين متين‌نيا

بعضي‌ها مي‌گويند: «روزماله‌نگار». بعضي‌هاي ديگر ما را «قلم‌ به دست» مي‌خوانند. عده‌اي در توهم و خيال از آن سر دنيا شاخ و شانه مي‌كشند:«اگر اينها از رايي كه داده‌اند و طرفداري كه كرده‌اند، اعلام برائت نكردند، اعدامشان مي‌كنيم». عده‌اي هم در همين اطراف بدجوري به ما مشكوك‌اند. در هر اتفاقي دنبال ردپايي از ما مي‌گردند و كافي است تا حرفي بزنيم و متهم به حاشيه‌سازي شويم و كاسه و كوزه هر ماجرايي بر سر ما شكسته شود. جالب‌تر؟ عده‌اي هستند كه «سلبريتي» خوانده مي‌شوند. همان‌هايي كه وقتي تازه از راه مي‌رسند به ما لبخند مي‌زنند و بعد كه راه و رسم ماجرا را ياد مي‌گيرند با يك اكانت توييتر و اينستاگرام، راه خودشان را پيدا مي‌كنند و مانيفست‌هاي شورانگيز مي‌نويسند و هر جايي هم به نفع‌شان نباشد، لگدي مجازي به ما پرتاب مي‌كنند و اصلا انگار نه انگار آشنايي دور مي‌شوند. عده ديگري هم هستند، معتدل‌تر. عده‌اي كه وقتي مي‌فهمند روزنامه‌نگاري با نگاهي پر از «آخي» لبخند مي‌زنند و مي‌گويند:«حالا راضي هستي؟» و بعد يك‌جوري نگاهت مي‌كنند و حرف مي‌زنند كه مطمئن مي‌شوي پس ذهنشان دارند، مي‌پرسند:«آخه كدوم آدم عاقلي روزنامه‌نگار مي‌شود و اصلا مگر روزنامه‌نگار واقعي هم داريم؟». از همه جالب‌تر هم عده‌اي هستند كه روزگاري در تحريريه‌ها چرخيده‌اند و بعدتر كه ديدند نان و امنيت اين شغل هيچ است، رفته‌اند سراغ حرفه‌هاي ديگر و كارهاي ديگر و حالا هر وقت در فضاي مجازي حرفي مي‌شود چنان از روزگار پرتجربه كاري‌شان در تحريريه‌ها حرف مي‌زنند كه اگر نداني و سابقه‌شان را نشناسي، مطمئن مي‌شوي كه خودت يك‌جايي از راه را اشتباه رفتي و احتمالا آنجايي كه تو كار مي‌كني، تحريريه نيست و شغلي كه شب و روز درگيرش هستي، هر چيزي هست به‌جز روزنامه‌نگاري. آخرين دسته جالب هم آن دسته‌اي هستند كه به اسم روزنامه‌نگاري و به رسم وطن‌فروشي رفته‌اند آن‌ طرف آب و دست در دست لابي عربستان و رژيم صهيونيستي، مدعي روزنامه‌نگاري هستند و كلاغ را رنگ كرده و به نام قناري به خورد مردمي كه پاي ماهواره‌ها نشسته‌اند، مي‌فروشند. حالا طولاني‌اش نمي‌كنم و ديگر مثال نمي‌زنم. به نظرم تا همين حالا هم به اندازه كافي دستتان آمده كه ما آدم‌هاي نشسته در تحريريه‌هاي رسمي اين سرزمين در مواجهه با بيروني‌ها با چه چيزي روبه‌رو هستيم. اين واقعيت شغل ماست. به همان اندازه كه حقوق زير خط فقر واقعيت شغل ماست يا امنيت شغلي نداشتن و نگاه هميشه سنتي به رسانه در جامعه ايراني، اين‌ هم واقعيتي است كه اين روزها به زندگي ما تحميل شده. شايد كمي پيش‌تر، اوضاع آنقدر پيچيده نبود اما گسترش فضاي مجازي و پيوستن اكانت‌هاي فيك كه معلوم نيست از سمت چه كساني هدايت مي‌شوند، اين‌ طور واقعيت زندگي حرفه‌اي ما را تحت‌الشعاع قرار داده. در واقع اگر ما روزنامه‌نگارها مي‌دانستيم كه بايد خط قرمزها و آيين‌نامه‌هاي وزارت ارشاد را در نوشتار روزانه خود رعايت كنيم حالا با «بايدها» تازه‌اي هم روبه‌رو شده‌ايم. بايدهايي كه اتفاقا از سمت مديران دولتي نيست و ربطي به خط قرمزها هم ندارد. بايدهايي كه كاربران مجازي براي ما درست كرده‌اند و خنده‌دارش اينجاست كه خود تبديل به اهرمي فشار براي رسانه‌ها شده‌اند. در واقع مردم و جامعه مدني كه بايد بدانند، رسانه ركن چهارم قانون اساسي است و اهالي رسانه، حاميان آنها، خود تبديل به يكي از اهرم‌هاي فشار شده‌اند و گاهي حتي بيشتر از اهرم‌هاي قانوني و دولتي عامل فشار و سختي مي‌شوند. شايد بگوييد ادعاي سنگيني است يا مثلا مثال بياوريد كه وقتي رسانه‌ها آزاد نيستند و مردم هم اين ‌را مي‌دانند دليلي ندارد كه شما روزنامه‌نگارها انتظار حمايت داشته باشيد. بله، من‌ هم موافقم و نمي‌گويم كه منتظر حمايت مرديم. يا حتي حمايت جامعه‌اي از نخبگان كه در تمام اين سال‌ها پشت‌شان بوديم. چون رسالت ما همين است. ما كارمان را بلديم؛ به همان نشانه كه وقتي در دولت دهم خانه سينما، انجمن صنفي سينماگران توقيف شد، ما روزنامه‌نگاراني كه خود داغ تعطيلي انجمن صنفي در همان دولت را خورده بوديم و صدايي هم از ما درنيامد، صف اول اعتراض‌ها به اين توقيف بوديم. منتي نيست. وظيفه و رسالتي است كه به دوش ماست. اما حرف من چيز ديگري است، مي‌گويم حمايت نمي‌كنيد، باشد. ما را نمي‌خوانيد، باشد. فكر مي‌كنيد كه كانال‌هاي تلگرام و شبكه‌هاي ماهواره‌اي كه معلوم نيست، هزينه‌هايشان از كجا تامين مي‌شود و دقيقا قصدشان چيست آزادتر از ما هستند، باشد. اصلا از ما خوشتان نمي‌آيد؟ اشكالي ندارد. اما حداقل سختي اضافه ما نباشيد. كوله‌بار مشكلات اين صنف به اندازه كافي سنگين است و اگر ما را به حال خود رها كنيد چه ايرادي دارد؟ مگر نمي‌گوييد دوران ما به سر آمده و فضاي مجازي هر شهروند خبرنگار ساخته، خب، بگذاريد ما هم سرمان گرم همين چند ورق روزنامه باشد و تحريريه خودمان. اجازه دهيد واقعيت زندگي و دغدغه ما همان مشكلات صنفي باشد. اجازه دهيد همان تعداد اندك مخاطبي كه هنوز شور مجازي و همه‌ چيزداني شبيه يك ويروس به جانشان نيفتاده همراه ما باشند. بالاخره ما هم جور ديگري واقعيت را مي‌بينيم، جوري كه ممكن است شما خوشتان نيايد اما حداقل خودمان مي‌دانيم، عينكي كه سال‌ها كار و تجربه در اين تحريريه به چشم ما گذاشته، ممكن است كار ما را سخت كند اما همه‌ چيز را در اين فضاي غبارآلود واضح‌تر نشان مي‌دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون