لطفا وارد حوزه تخصصي ما آدمهاي معمولي نشويد!
سامان موحديراد
اين روزها كه با شروع جام ملتهاي آسيا تب فوتبال بار ديگر در فضاي جامعه ايران بالا گرفته، ديدم كه سردبير يك سايت پربيننده ورزشي از حضور اين همه متخصصِ آگاه در حوزه فوتبال ناليده بود و گوشه و كنايهاي به اظهارنظرهاي فوتبالدوستان در شبكههاي اجتماعي زده بود. ماجرا اين بود كه بعد از بازي اول تيم ملي كشورمان به مدد رفتارهاي عجيب كيروش، برانكو و طارمي، سه شخصيت جنجالي اين روزهاي فوتبالمان موج اظهارنظرها و جانبداريها در شبكههاي اجتماعي بالا گرفته بود و خب چه حوزهاي عموميتر و فراگيرتر از فوتبال كه مردم در آن اظهارنظر كنند و در آن هواداري كنند. اما گويا تب تخصصگرايي در ميان برخي جمعها آنقدر بالا گرفته كه حتي نميپذيرند در حوزهاي فراگير چون فوتبال كه خيل عظيم هواداران را در دل خود جا داده و اطلاع از زير و بم آن چندان كار سختي نيست هم كساني غير از متخصصانش وارد شوند. پيشتر ديده بوديم كه در ميان اهل فرهنگ و هنر حساسيتهاي اينچنيني وجود داشت كه چرا فلان بازيگر مجسمهساز شده يا آن آقا يا خانم نقاش، مترجم كتاب شده و مثالهاي فراوان ديگر. اما واقعا اين سطح از حساسيت را نديده بوديم كه مثلا براي تحليلهاي مردم از شادي پس از گل طارمي يا دعواي مسخره كيروش و برانكو هم حد و مرز مشخص كنند كه چه كساني ميتوانند يا نميتوانند در اين باره صحبت كنند. نكته خندهدارتر ماجرا اين است كه بخش اعظم اين حواشي در اثر غيرحرفهاي بودن همين مثلا متخصصان عرصه ورزش رخ داده است. اينكه زمان برگزاري تورنمنت مهمي چون جام ملتها و در برابر اين همه رسانه داخلي و خارجي، كيروش و برانكو دعواي مسخرهاي را بينالمللي ميكنند، علاوه بر بيدر و پيكر بودن مديريت فوتبال ايران و غيرحرفهاي بودن رفتار اين دو مربي تا حدود زيادي به رفتار روزنامهنگاران غيرحرفهاي عمدتا رنگي برميگردد. دستهاي كه براي خواباندن عطش تيتر و كليك و لايك خود، بيملاحظه رويداد بزرگي چون بازيهاي ملي در جام ملتها، سراغ اين دو تن ميروند تا با كشيدن يك اظهارنظر جنجالي از زبان يكي از اين دو، بر آتش اين اختلاف بدمند و نگذارند شعله آن خاموش شود. اگر حرفهايگري در اين زمينه اين است، بيراه نيست كه ديگراني هم وارد اين عرصه شوند. البته در اين ميان يك نكته هم وجود دارد و آن تضاد منافع ميان كساني است كه خودشان را صاحب اين حوزه ميدانند و فكر ميكنند چون خاك صحنه در اين عرصه خوردهاند، پس براي اظهارنظر محقتر هستند و از اينرو حضور ديگران را برنميتابند. احتمالا همان طور كه يك مجسمهساز پيش خودش ميگويد چطور يك بازيگر بدون تجربه بايد وارد حوزه تخصصي من شود و سعي ميكند با تحقير و تخريب مانع ديده شدن كار او شود، اينجا هم در ابعادي عموميتر همين ساز و كار در حال كار كردن است. بعيد نيست دايره اين تخصصگرايي آنقدر پيش رود كه آدمهاي معمولي مثل ما هم براي خودمان قلمرو تعريف كنيم و مانع حضور غيرمتخصصها در عرصه «معمولي» بودنمان بشويم!