ستايشگر ادبيات گوتيك
حميد قديري
سريال «penny dreadfull» براي آنها كه به گونه فانتزي سياه، كمي وحشت و تريلرها علاقه دارند يك نمونه حقيقتا جذاب است. حداقل فصل اول سريال كه از هر نظر براي مخاطب سريال و سينما جذابيت داشت. كارگرداني، بازي بازيگرها، فيلمنامهاي كه جان لوگان به همراه دو نويسنده ديگر نوشته و طراحي صحنه و لباس و جريان پيشرفت داستان. اصلا ماجراي داستان اينجا از هر چيز جذابتر به نظر ميرسد. پني دردفول در واقع به روزنامههاي وقايعالاتفاقيه و پالپ فيكشني ميگفتند كه با بهاي بسيار ارزان به فروش ميرسيد و خواننده در آنها حوادث خونين روز و قصههاي ترسناك عاميانه را دنبال ميكرد. چيزي شبيه روزنامه حوادث كه اوايل دهه 70 در ايران خودمان هم منتشر ميشد و طرفداران زيادي داشت.
ماجراهاي مربوط به «انسان گرگنما»، «خونآشامها»، «جادوگران»، «جنگيرها» و البته داستانهاي خيالبافانه از جان گرفتن اجساد زير دست «دكتر فرانكشتاين» همه در اين روزنامهها به چشم ميخورد. ماجرايي كه در سريال جان لوگان هم وجود دارد به اضافه «دوريان گري» با ايفاي نقش ريو كارني. در حقيقت اينجا با تجمع شخصيتهايي مواجه ميشويد كه هر يك را سالهاست به صورت جداگانه ميشناسيد با يك تفاوت. شخصيتهاي به ظاهر تكراري در اين سريال به واسطه توانايي نويسنده، كارگردان و البته بازيگران از هر آنچه تاكنون راجع به مثلا دكتر فرانكشتاين ميدانستيد، خالي شدهاند. در اصطلاح از شخصيتهاي مشهور داستاني آشناييزدايي شده است. بله! فرانكشتاين عزيز سينماي اكسپرسيونيستي اينجا به همان مشغله مشهور سرگرم است ولي بايد ببينيد «هري تريداوِي» چگونه شخصيتي چندلايه به لحاظ رواني ميآفريند.
سريال بر اساس ارتباط چند فرد از جمله جناب مالكوم(تيموتي دالتون)، آقاي چندلر و خانم آيوز(با ايفاي نقش درخشان اوا گرين در فصل اول) و دكتر فرانكنشتاين در لندن قرن 18 ميگذرد. شايد اين نشاني براي آنها كه احتمالا شناخت چنداني از فضاي سياه و ادبيات گوتيكِ جاري در سريال ندارند، كفايت كند كه شما پيشتر در فيلمهايي مانند «سويينيتاد»، «گلادياتور» و «آخرين سامورايي» با جنس تصاوير و روابط شخصيتها در سينماي او آشنا شدهايد. بنابراين اگر در جريان تماشاي سريال تصوير دوريانگري(اسكار وايلد)، فرانكنشتاين(مري شلي) و دراكولا(برام استوكر) و دكتر جكيل و مستر هايد(رابرت لويي استيونسون) بار ديگر براي شما تداعي شد، تعجب نكنيد؛ يك متخصص سينما، سريال را ساخته است.
از بين 3 شخصيت اصلي داستان، ويكتور فرانكنشتاين از كتاب مري شلي آمده و شخصيت ايثن چندلر در واقع اشارهاي به شخصيت لري تالبوت است. ولي ونسا آيوز از هيچ كتاب يا فيلمي نيامده و مخلوق خود جان لوگن است. پني دردفول براي بيننده شگفتي ديگري نيز رو ميكند. اينكه شما با مخلوق ساخته دست دكتر فرانكنشتاين مواجه ميشويد كه به دليل تنهايي، خودش را جايي پشت صحنه سالن تئاتر پنهان كرده و تمام وقت مشغول مطالعه است. شخصيتي كه در مقاطعي از سريال با خالق خود جدال نظري دارد و تمام جهانبيني شما را به چالش ميكشد.