نگاهي به مستند موفق اين روزهاي سينماي هنر و تجربه
در جستوجوي قصه با فريده
مهيار زاهد
به طور كلي جامعه ايراني را نميتوان مخاطب آشنا با سينماي مستند دانست. هر چند هستند كساني كه به شكل حرفهاي سينماي مستند ايران را دنبال ميكنند اما ضعف عمده تلويزيون ايران در پرورش ذائقه مخاطبان باعث شده تا عموم مردم چندان شناخت و ميلي به فيلمهاي مستند نداشته باشند. البته طي سالهاي اخير شبكههاي ماهوارهاي با نمايش مستندهاي خارجي با كيفيت به شكل محسوسي اين وضعيت را تغيير دادند و رفته رفته باعث علاقه و توجه نسبي عموم مردم به سينماي مستند شدهاند. طي سالهاي اخير با فرصتي كه گروه «هنر و تجربه» فراهم آورده، شانس تماشاي يك مستند جاندار و دلانگيز در سالن سينما براي تماشاگر ايراني افزايش يافته است. اما در اين مدت كه از سينماي هنر و تجربه ميگذرد آثاري چون «پرويز» يا «پريدن از ارتفاع كم» سر و صداي بيشتري داشتهاند تا فيلمهاي مستند ايراني كه اين نيز خود نمايانگر نحيف ماندن فرهنگ مستند در بين تماشاگران حتي حرفهاي سينماي ايران است. با اين همه طي هفتههاي اخير و با اكران مستند «در جستوجوي فريده» در گروه هنر و تجربه اتفاقي تازه در سينماي مستند ايران رخ داده است. در جستوجوي فريده كه روايتگر چند مساله متفاوت و در عين حال مهم انسان امروزي است يك مستند تمام عيار است. سوژه مستند زني ايرانيالاصل است كه در كودكي در حرم امام رضا رها شده و زوجي هلندي او را به فرزندي پذيرفته و با خود به اروپا بردهاند. حالا اين دختر كه به ميانسالي رسيده است ميخواهد رگ و ريشه واقعي خود را پيدا كند يا بهتر بگويم ميخواهد داستان اصلي آن روز سرنوشتساز آن روزي كه مردي يا زني دست كودكي را در صحن حرم رها كرد، بداند. از اين منظر كشش فيلم فوقالعاده است. گويي مخاطب و فريده و كارگردان، همه و همه دوشادوش هم در جستوجوي قصهاي كهن هستند. در كنار اين اما مسائلي چون رنجها و باورهاي يك مهاجر در اروپا، حكايت متفاوت بودن در جامعهاي پيشرفته، بحث خانواده و... نيز به زيبايي و با ظرافت به گونهاي بيان ميشوند كه به خط اصلي مستند كمك كرده و مانع روايت راويان نميشوند. نقطه اوج مستند در جستوجوي فريده از زماني آغاز ميشود كه او به ايران و مشهد ميآيد و با خانوادهها و افرادي كه مدعياند دختر گمشدهشان اوست، ديدار ميكند و وارد فرآيند آزمايش دياناي ميشود. اين خلأ ميان آزمايش تا مشخص شدن نتيجه را حالا داستانهاي هر خانواده پر ميكند. ديد و بازديدها و پذيراييها و زخمهاي كهنهاي كه سر باز ميكنند. از اينجا ما با روايت آن طرف پرده فريدههاي گمنام مواجهايم. اينكه هر خانوادهاي چه شد كه فريدهاي را در حرم رها كرد و چه شد كه حالا در جستوجوي اوست. چند روايت متفاوت از چند خانواده ايراني متفاوت در دل روايت اصلي فريده شكل ميگيرد. تكتك شخصيتها به زيبايي در فيلم پرداخته شدهاند. حتي در كمتر فيلم داستانياي ميتوان چنين كيفيتي از شخصيت پردازي را شاهد بود. كارگردان با حوصله به ريزترين جزييات توجه داشته و تكتك آدمها را در طول روايتش درست در جاي خود قرار داده است. در تمامي اين مدت نيز تعليق نتيجه آزمايش دياناي مخاطب را ميخكوب كرده است.