• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4288 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۱ بهمن

حضور هر روزه فقدان پلاسكو

محسن آزموده

ديروز سالروز فرو ريختن ساختمان پلاسكو بود. سي‌ام دي ماه و ما هنوز به قول فروغ ايمان نياورده‌ايم به آغاز فصل سرد. اين روزها اگر گذارتان به خيابان جمهوري، نرسيده به خيابان فردوسي بيفتد، كنار بازار معروف كويتي‌‌ها جاي يك حفره مي‌بينيد؛ يك سوراخ بزرگ و پر شده از سنگ و خاك و آهن، جاي يك زخم، جاي ساختمان پلاسكو. اولين ميخ بزرگي كه 56 سال پيش، پاي گذاشتن جامعه ايراني در شكلي ديگر از زندگي شهري بر زمين تهران كوبيد و مقدمه‌اي شد بر ده‌ها و صدها و هزاران هزار ساختمان بلندمرتبه و برج و آسمان‌خراش. بنايي كه حتي نام فرنگي‌اش، سرشت وارداتي و ناهمزمان و ناكوك آن را با بافت و فضاي فرهنگي ما آشكار مي‌ساخت. ساختمان پلاسكو كه آنچه بر او رفت، به صورتي نمادين واگويه تجربه زيسته جامعه ايراني است و آفتابي شدن اسرار گنج دره جني.

اين روزها اگر به چهارراه استانبول برويد، كمي آن‌سوتر از تقاطعي كه دلالان ارز در حال خريد و فروش دلار و يورو هستند، غياب پلاسكو را مي‌بينيد، عدم آن را و چگونه مي‌گويند فيلسوفان كه از عدم نمي‎توان خبر داد و نيستي تاثيري ندارد؟! هايدگر راست مي‌گفت «عدم مي‌عدماند» يا «نيستي مي‎نيستند!» عبارت آخر آن سخن مشهور نيچه كه «بيابان مي‎بالد، واي بر آنكه بيابان‌ها در دل دارد.» در اين سال‌هاي واپسين، پلاسكو چنان خاك بر سر و توسري خور شده بود كه كسي حضورش را احساس نمي‌كرد. شده بود مثل يك زخم، يك دمل بزرگ و تو بگو شايد يك آتش‌فشان به ظاهر خفته و آرام. كسي آن را دوست نداشت. كسي نگاهش نمي‌كرد. مدت‌ها بود ديگر حتي به كسي كه از زندگي نااميد بود هم به طنز تلخ نمي‌گفتند «برو خودت رو از ساختمون پلاسكو بنداز پايين»! ساختمان پلاسكو شكوه و فروغ مستعجلش را از دست داده بود و به تجمعگاه بزرگ و نامطمئن و ناامن و غيراستاندارد توليدي‌هاي خياطي بدل شده بود. كارگران خياطي و چرخكارها در هزاران هزار سوراخ سنبه اين بنا، مشغول وصله و پينه و دوختن مارك‌هاي غربي روي شلوار جين‌ها و كاپشن‌ها و تي‌شرت‌ها بودند و براي بوتيك‌هاي شمال شهر و مگامال‌ها، جنس ترك! توليد مي‌كردند. پلاسكو شده بود جايي براي جان كندن و ديگر محلي براي قدم زدن طبقه متوسط شيك و مرفه نبود، اگر چه ‌اي بسا بسياري از آن آدم‌هاي راحت‌پسند نمي‌دانستند آنچه به تن كرده‌اند از پلاسكو در آمده است.

حالا اما پلاسكو دود شده و به آسمان رفته، اما فقدانش بيش از حضور پيشينش توي چشم مي‌زند. روي ديوارهاي آهني جلوي فقدان ساختمان پلاسكو ديوارهاي آهني گذاشته‌اند و روي اين ديوارها، تصاوير مرداني منقوش شده، آتش‌نشان‌هايي كه در آتش‌فشان پلاسكو، پروانه‌وار سوختند و به آسمان پرواز كردند. در پياده‌رو، مردم رهگذر و دستفروش‌ها، غوغا كرده‌اند و احيانا كسي يادش نمي‌آيد يا بهتر بگوييم نمي‌خواهد يادش بيايد كه دو سال پيش در اين محل چه اتفاقي رخ داد. همچنان كه همگان احيانا فراموش كرده‌اند كه 5 سال پيش‌تر دقيقا در پايان فصل سرد (29 دي‌ماه 1392) چند چهارراه پايين‌تر، تقاطع جمهوري و ابوريحان باز در يك كارگاه خياطي آتش‌سوزي باعث شد دو كارگر زن از طبقه پنجم خود را به كف خيابان پرتاب كنند! رهگذران خيابان جمهوري اگر حوصله كنند و پياده يا با اتوبوس سه،چهار ايستگاه پايين‌تر بروند از كنار ساختمان آلومينوم (ساختماني كه همزمان با پلاسكو توسط يك نفر ساخته شد) مي‌گذرند كه وضعي بهتر از پلاسكو ندارد و مي‌توانند ساختمان خيابان ابوريحان را ببينند كه هنوز كارگاه خياطي است. احتمالا ساكنان اين ساختمان نيز ميل ندارند در اين روزهاي سرد، ياد آن روزي بيفتند كه دود از پنجره‌ها به آسمان مي‌رفت و دو زن با زور و تلاش سعي مي‌كردند از شعله‌هاي آتش فرار كنند.

اين روزها لابد رهگذران خيابان جمهوري، تمايل دارند كه سرشان گرم مونيتورهاي بزرگ و مغازه‌هاي رنگارنگ موبايل‌فروشي و ساختمان شيك و سرپاي چارسو و اتفاقات اقتصادي-فرهنگي رايج در آن باشند و چندان مايل نيستند به پلاسكو و كارگاه خياطي و ساختمان آلومينيوم و دستفروش‎هايي كه هر روز بيشتر مي‌شوند، فكر كنند. اما غياب پلاسكو هست و بيشتر از حضورش خودنمايي مي‌كند؛ به ما يادآوري مي‌كند وضعيتي را كه در آن زندگي مي‌كنيم، حتي بيش از زماني كه هزاران نفر معاش‌شان از طريق آن تامين مي‌شد. بسيار در اين زمينه بحث مي‌شود كه به جاي پلاسكو و در محل آن بنايي تاسيس شود، در حالي كه نگارنده بر آن است، غياب آن به همين شكل كه هست، گوياتر و روشني‌بخش‌تر از هر چيزي است. بگذاريم پلاسكو با غيابش، حضور هر روزه‌اش در زندگي روزمره‌مان را بيشتر بر ما بنماياند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون