سلبريتيها؛ واقعيت جامعه مدرن
سيدجواد ميري
جوامع مدرن تغيير و تحولات بيشماري را تجربه كردهاند كه آنها را با نظم و سياقي كه در جوامع پيشامدرن و كشاورزي وجود داشت، متفاوت كرده است. در جوامع پيشامدرن چارچوب و نظم اجتماعي از طريق يك مرجع اعم از نهاد روحانيت، كليسا و قدرت سياسي تعيين ميشد و آن را مترادف با نظم كيهاني و الهي ميدانست، در اين سيستم هر تخطي به منزله آسيب تلقي ميشد. در جامعه مدرن و معاصري كه در آن زندگي ميكنيم، صورتها و آرايش مختلف نيروها ايجاد شده و ظرفيتي به نام سلبريتيها وجود دارد كه نشان ميدهد گروههاي مرجع متنوع شدهاند. 100 يا 200 سال قبل گروههاي مرجع بسيار محدود بودند و ارتباط با آنها تنها مبتني بر مواجهههاي رودررو بود، به اين معنا كه فرد مراجعه حضوري با پير، مرشد خانقاه يا ريش سفيد قصبه داشت، اما در حال حاضر اين تنوع گروههاي مرجع شكلي از بودن در جامعه مدرن است و با دوست داشتن يا نداشتن ما تغييري پيدا نميكند.
چنين ظرفيتي در ايران هم ايجاد شده و با رسانهاي شدن جامعه -به اين معنا كه جامعه ايران بهدليل ورود تكنولوژيهاي جديد و ادغام شدن در نظام رسانهاي جهان با تمام موانع دروني و بيروني- در چنين بستري قرار گرفته و گروههاي مرجعي هم ايجاد شدهاند. اين گروههاي متنوع اعم از ورزشكاران، هنرمندان، محيطزيست و... مرجع به اشكال مختلف ميتوانند افكار عمومي را تحتتاثير خود قرار دهند. در اين شرايط به جاي اينكه تمركز خود را روي اين بگذاريم سلبريتيها در حوزهاي بايد ورود كنند يا خير؟ اكانت اينستاگرام آنها را ببنديم، آنها را دادگاهي و خلع لباس كنيم يا سلبريتيها را به كميته انضباطي بكشانيم، بايد مسالهسازي كنيم. به اين معنا كه از منظر دانشگاهي ببينيم چقدر در گروههاي نوين مرجع، شعور سياسي وجود دارد؟ مقصود از شعور سياسي اين است كه به جاي اينكه سلبريتي به دنبال سود، نفع، شهرت، محبوبيت و معروفيت فردي بالا باشد چقدر ميتواند از قدرتي كه جامعه به معناي كليت آن به او داده براي منافع ملي، مصلحت عمومي، ارتقاي شعور سياسي، بهبود و ارتقاي وضعيت جامعه به سمت نظام مطلوبتر استفاده كند. كساني كه در عرصه جهاني و ملي سلبريتي هستند، ميتوانند از نفوذ خود براي مصالح انساني و زدودن فقر و آسيبهاي اجتماعي و نابرابريهاي اجتماعي بهره بگيرند. نمونه آن را در زلزله كرمانشاه شاهد بوديم، علي دايي از مورد وثوق بودن خود در افكار عمومي براي بهبود وضعيت مردم زلزلهزده استفاده كرد يا غلامرضا تختي از همين ويژگي بهره گرفت تا به مردم زلزلهزده بويينزهرا كمك كند.
از اين رو در برخورد با اين مرجعهاي جديد پرسش نبايد معطوف به اين باشد كه سلبريتيها را سركوب يا آنها را ممنوعالتصوير و كار كنيم، در مقابل بايد از اين رويكردهاي سلبي فاصله بگيريم، بپذيريم جامعه ايران متنوع و متكثر است و ذائقهاش نسبت به 40 و 50 سال قبل متفاوت شده و آن را به رسميت بشناسيم. همين تغيير ذائقه سبب شده گروههاي مرجع نيز تغيير پيدا كنند. بايد تلاش كنيم اين گروههاي مختلف و متنوع ذيل يك مفهوم عامتر يعني مصلحت عمومي و منافع ملي جمع كنيم و اين كاري نيست كه سلبريتيها بتوانند آن را انجام دهند، اين مهم به عهده اصحاب دانشگاه و روشنفكران است كه شعور سياسي را بالا ببرند. وقتي شعور بالا رفت، دغدغهها متفاوت ميشود، آنگاه ميتوانيم انتظار داشته باشيم از ظرفيتهاي ايجاد شده براي بهبود شرايط موجود استفاده كنيم.