• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4298 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۳ بهمن

گفت‌و‌گو با محمدعلي بهمني به مناسبت انتشار كتاب «روزگار من و شعر»

ترانه‌هايي كه مي‌شنويم اغلب مزخرفند

رسول آباديان

 

 

محمدعلي بهمني از غزلسرايان معاصري است كه براي حيات ‌بخشيدن به زنجيره كلام خود با انواع نوآوري‌ها در فرم غزل، به گونه‌هاي متنوع هنرنمايي كرده است. اولين شعر اين شاعر در سن ‌نه‌سالگي توسط فريدون مشيري در مجله روشنفكر منتشر شد؛ شعري كه مقدمات ورود جدي او به اين عالم را مهيا كرد. شعرهاي بهمني از همان زمان تاكنون به طور پراكنده در بسياري از نشريات كشور و مجموعه شعرهاي مختلف و جُنگ‌ها منتشر شده است. بهمني شاعري است كه پيوندي مثال‌زدني با شاعران جوان دارد و سرودن به شيوه شعرهاي او به امري متداول تبديل شده است. اين شاعر در اين گفت‌وگو علاوه بر اظهارنظر پيرامون كتابي كه اخيرا درباره شخصيت ‌و آثارش منتشر شده، به وضعيت شعر و ترانه امروز هم اشاره كرده است. «در بي‌وزني، عاميانه‌ها، من زنده‌ام هنوز و غزل فكر مي‌كنم، شاعر شنيدني ‌است، دهاتي، اين خانه واژه‌هاي نسوزي دارد و گاهي دلم براي خودم تنگ مي‌شود، تعدادي از كتاب‌هاي منتشر شده از اين شاعر هستند.

جناب ‌آقاي بهمني! زماني كه دوستان مختلف از شعر شما صحبت‌ مي‌كنند، پيش از آنكه به ساختار و شيوه شما در سرودن اشاره كنند، به نوعي زيست شاعرانه تكيه دارند. يعني اينكه معتقدند شاعرانگي در وجود شماست و نه در قلم شما. آنها مي‌گويند كه شما توانسته‌ايد لحظه‌هاي تلخ و شيرين زندگي را به شكلي ملموس در قالب شعر ارايه دهيد. پرسش‌ من اين است كه كار شاعر تا چه اندازه مي‌تواند اكتسابي باشد و تا چه اندازه ذاتي؟

بدون تعارف مي‌گويم كه نوع نگاه اين دسته از دوستان كه شما به آنها اشاره كرديد در درجه اول به پذيرش هنرمندانه يك شاعر برمي‌گردد. منظورم اين است كه هر شاعر به هرشكل مي‌تواند با روح و روان و شخصيت و منش و غم و شادي بخش عظيمي از مخاطبان سهيم شود كه همين امر مي‌تواند يكي از خوش‌اقبالي‌هاي شاعر به حساب بيايد. اظهار لطف بسياري از عزيزان به شعر من بر مي‌گردد به شانس پذيرش من از سوي اين ‌دوستان. شاعر به هر شكل در هر سن و سالي كه باشد نيازمند نوعي توجه از سوي مخاطب است و اگر نتواند هيچ‌كسي را به سوي خود جذب كند به نظر من راه را اشتباه آمده. درباره ذاتي بودن يا اكتسابي بودن شعر هم بايد بگويم كه گمان مي‌كنم بايد چيزي در وجود شاعر به عنوان هسته اوليه وجود داشته باشد تا در مرحله كسب دانش بتواند حول همين محور حركت كند. من منكر ذاتي بودن شعر نيستم اما اينكه شاعري ذاتي هستم يا خير را ديگران بايد بگويند و نه خود من. مي‌خواهم بگويم آنچه لازمه كار يك شاعر است در درجه اول باور به خود و كار خود است و در مورد باورهايي كه ديگران درباره كارهايش دارند فقط و فقط مي‌تواند تشكر كند و بس.

به هرشكل باور مخاطب پيرامون كارهاي شما را نمي‌توان ناديده گرفت چون در همين كتاب تازه‌اي كه درباره شخصيت و آثار شما منتشر شده متوجه مي‌شويم كه نظريات مثبت بيش از نظريات منفي ‌است.

بله. عرض كردم كه اين نوع نگاه برمي‌گردد به همان نوع نگاه مثبت به من كه ريشه در لطف دوستان دارد. تنها چيزي كه خودم مي‌توانم درباره اين كتاب بگويم اين است كه خوشبختانه در عرض مدتي كم به چاپ دوم رسيده. اين را هم بگويم كه بنده هميشه هم از نظريات مثبت استقبال كرده‌ام و هم از نظريات منفي. بنده هم مثل هر اهل قلمي ديگر قطعا منتقداني هم دارم و اگر تاكنون اين منتقدان دست به قلم نشده‌اند تا كتابي عليه نظريات كتاب حاضر منتشر كنند باز هم به لطف آنها نسبت به من بر‌مي‌گردد. در كتابي كه تازه منتشر شده، آقاي امير‌خليلي بسيار لطف كرده‌اند و با زحمت زياد حتي شعري كه درسن نه سالگي منتشر كرده‌ام را پيدا كرده و در كارش گنجانده است.

شما شاعري جوانگرا هستيد و هميشه سعي داريد به شكلي از شاعران تازه‌كار حمايت كنيد. من بسياري از دوستان را ديده‌ام كه شعرهاي شما را زمزمه مي‌كنند و حتي سعي دارند به شيوه و سبك شما شعر بگويند. اين جوانگرايي از كجا نشات گرفته و چرا تا اين‌اندازه به جوانان توجه داريد؟

حقيقت اين است كه نمي‌توانم اين مساله را زياد به خودم مرتبط بدانم. چه‌بسا كه گروهي از جوانان سعي داشته باشند به سبك شاعرهاي ديگر هم شعر بگويند. من در عالم شاعري هميشه سعي كرده‌ام كار خودم را بكنم و اگر چيزي در چنته دارم ارايه بدهم. حالا كه شما مي‌گوييد جوان‌ها شعرهايم را زمزمه مي‌كنند جاي بسي خوشحالي ‌است. نكته مهم در اين ميان اين است كه ما چه بخواهيم و چه نخواهيم بالاخره نوبت به جوانان مي‌رسد و به قول خود شما اگر كسي ذات شاعرانه داشته باشد، به هيچ‌عنوان نمي‌توان جلوي حركت و رشدش را گرفت. اولين شعر من در نه سالگي با تاييد استاد «فريدون مشيري» منتشر شد. منظورم اين است كه هر جوان يا نوجواني در هر زمينه‌اي نياز به توجهي از جنس حمايت دارد و من هم سعي مي‌كنم اگر كمكي از دستم برمي‌آيد دريغ نكنم. در مواجهه با شعر جوانان هم بايد بگويم كه من چنين باوري ندارم كه جوانان به دنبال سبك شعري من هستند. اين برداشت جوانان است نسبت به شعر من و اگر شاعري قصد دارد تفكري را در قالب شعر من بيان كند، در درجه نخست بر اساس درك و دريافت خودش دست به اين كار زده.

به نظر من بهمني توانسته در دل خيلي‌ها جا باز كند.

اين لطف شماست اما اگر من شاعر فقط به دنبال تاييد ديگران باشم ره به جايي نخواهم برد. من معتقدم كه اگر كسي خود را باور داشته باشد، اين باور بايد در وجودش نهادينه شود و اگر بخواهد باور به خود را بيان كند قطعا كارش تمام است. هر زمان كه با لطف شما و دوستان ديگر مواجه مي‌شوم همواره از خودم مي‌پرسم آيا واقعا توانسته‌ام كاري در اين زمينه انجام دهم يا خير؟ شاعر واقعي كسي ‌است كه هم بتواند انتقادها را باور كند و هم تاييدات را اما راه ‌و رسمش نبايد برخاسته از اين موضوعات باشد. در همين كتابي كه نام برديد، آقاي ميرخليلي برداشت‌هايي از من و شعرهايم داشته كه مكتوب كرده و باور كنيد به من ارتباطي ندارد.

در مواجهه با شعرهاي شما متوجه مي‌شويم كه تنوع زيادي در نگاه‌تان وجود دارد. اگر بخواهيم تقسيم‌بندي كنيم، در آثار شما هم شعرهاي صرفا عاطفي و احساسي وجود دارد و هم شعرهاي انقلابي و حتي آييني. بارها با خودم فكر كرده‌ام كه شما براي سربلند بيرون آمدن از همه اين نوع شعرها بايد بسيار ذهن منظم و تربيت‌شده‌اي داشته باشيد. نظر خودتان چيست؟

زندگي فراز و فرودهاي زيادي دارد و شاعر هم بايد همراه اين فرازو فرودها در حركت باشد. حالات روحي انسان ممكن است در هر لحظه متفاوت باشد و كسي كه به دنبال ثبت‌لحظه در عالم شعر است ‌بايد كل ‌حواس خود را متمركز به اين موضوع كند. هر انسان براي خودش سلوك و آييني دارد و اين سلوك و آيين خودبه‌خود در شعر رسوخ مي‌كند. گاهي ممكن است كسي براي دريافت مبلغي پول كوشش خود را به كار بگيرد و مثلا شعري آييني بگويد اما شعري كه در كنار كوشش، از جوششي دروني هم سرچشمه بگيرد چيز ديگري ‌است. شما در تعريف شعر آييني خيلي زود متوجه مي‌شويد كه چه شاعري تا چه ‌اندازه به آنچه مي‌گويد اعتقاد دارد. من سعي مي‌كنم هميشه روايتگر حس‌هاي جمعي باشم و دلم مي‌خواهد همراه با حركت‌هاي مختلف اجتماعي حركت كنم و يكي از اين حركت‌ها، حركت‌هاي آييني است كه ريشه در وجود ما دارد. شما اگر در جلسه‌اي ‌كه شعر آييني خوانده مي‌شود حضور فعال داشته باشيد به خودي خود حس مي‌كنيد به چيزي اعتقاد داريد. شعر آييني شعري است كه هرگز نمي‌تواند به شكل خلق‌الساعه سروده‌ شود. گاهي هست كه شاعر شعر مي‌گويد و گاهي هم پيش مي‌آيد كه شعر شاعر را انتخاب مي‌كند. در شعر آييني اگر شعر شاعر را انتخاب نكند نمي‌توان آن‌گونه كه بايد و شايد ماندگاري به دست بياورد.

پرسش ديگر من درباره فعاليت‌هاي شما در حوزه ترانه است؛ قالبي پرطرفدار كه اين روزها دارد حسابي جولان مي‌دهد. يكي از كارهاي شما در شوراي شعر و ترانه، نظارت بر ترانه‌هاي مختلف است. حال ترانه و ترانه‌سرايي در حال حاضر چگونه است؟

بسيار مزخرف و آزاردهنده است. متاسفانه مدعي ترانه‌سرايي زياد داريم اما آنچه عرضه مي‌شود بسيار نازل و پيش پا افتاده است. با كمال تاسف بايد گفت كه قالب ترانه با نوعي درآمدزايي گره خورده و خيلي‌ها تلاش دارند از اين نمد براي خودشان كلاهي ببافند. ترانه‌سرايي هم مانند ديگر قالب‌هاي شعري به آموزش‌پذيري و مطالعه و تمركز نياز دارد و دوستان مدعي اصولا اعتقادي به اين مسائل ندارند. كارهايي كه من به تازگي ديده‌ام كارهايي نيست كه بتوان نظري واحد درباره‌شان داشت. چيزهايي كه به نام ترانه گفته مي‌شود گاهي حيرت‌انگيز است و اگر شاعر يا خواننده‌اي وجود داشته باشد كه اندك‌ استعدادي هم داشته باشد، توسط برخي شركت‌ها خراب مي‌شود. اين شركت‌ها كه كارشان تنزل دادن شأن هنر است به هيچ‌چيزي به جز كسب‌درآمد فكر نمي‌كنند و از سوي ديگر صدا و سيما هم در اين باره دست‌ كمي از آنها ندارد. من هميشه افسوس مي‌خورم كه چرا بعضي‌ها همين اندك هنر خود را ارتقا نمي‌دهند و خود را به شركت‌هاي معلوم‌الحال و صدا و سيما مي‌فروشند. شما حتما بايد اين را در نظر داشته باشيد كه اتفاق هنري هيچگاه با نگاه‌هاي يكسويه به جايي نمي‌رسد. هنر نيازمند همفكري و تعامل ‌است و اگر اين موضوع را فراموش كنيم به همين وضعيتي دچار مي‌شويم كه الان شده‌ايم. اين روزها آهنگساز كار خودش را مي‌كند و ترانه‌سرا هم كار خودش را.

يعني پيوندي ذهني وجود ندارد؟

خير متاسفانه. من در دهه چهل وارد راديو شدم و شيوه كار در حوزه ترانه و موسيقي را هنوز به ياد دارم. دكتر نيره سينا آن زمان در راديو همواره تاكيد داشتند كه بايد يك ملودي وجود داشته باشد و ترانه‌سرا براساس اين حال و هوا ترانه ‌بگويد. اين كار چندين حسن داشت كه ايجاد همدلي و همفكري اولين حسنش بود؛ ترانه. آهنگ خوب از دل همين تمرين‌ها و مطالعه‌ها و صبوري‌ها بيرون مي‌آيد چون ذات شعر و موسيقي، عجله‌پذير و باري به هرجهت نيست. تاكيد در آن زمان بر اين بود كه يك آهنگساز نبايد همان اتود اوليه‌اش را در اختيار شاعر بگذارد و انتظار داشته باشد شاهكاري متولد شود. آنها به اين نتيجه رسيده بودند كه شاعر و آهنگساز بايد مدتي باهم حتي زندگي كنند و اين زندگي هنري ممكن بود تا يك ماه هم به طول بينجامد. در اين زيست هنري گاهي شاعر و آهنگساز به اين نتيجه مي‌رسيدند كه كليت ذهنيت خود را عوض كنند و هم آهنگ و هم ترانه را از صفر شروع كنند. حاصل اين نوع نگرش اين است كه بسياري از ترانه‌هاي چند دهه پيش هنوز هم شنونده دارند و داراي همان تازگي پيشين هستند. ترانه‌هاي گذشته براساس يك برنامه‌ريزي دقيق صرفا توليد نمي‌شدند بلكه خلق مي‌شدند. كسي كه دلش براي شعر و ترانه مي‌تپد قطعا بارها به اين نكته فكر كرده كه چرا برخي آثار هيچگاه رنگ‌ كهنگي به خود نمي‌گيرند؟ ما خوشبختانه ترانه‌سراي خوب هم داريم اما اين ترانه‌سراها هيچگاه حاضر نمي‌شوند كارشان را در انبوه ترانه‌هاي سطحي منتشر كنند. نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه نوعي تقسيم‌بندي اصولي وجود داشت كه مثلا مي‌گفتند مثلا اين ترانه‌ حق تبديل شدن به كاست را ندارد و فقط مي‌تواند در كاباره‌ها خوانده شود اما اكنون اين تقسيم‌بندي وجود ندارد و همه‌چيز در خدمت پولسازي است.

گريز از آموزش‌پذيري ريشه در چه عواملي دارد؟

همان‌گونه كه گفتم بعضي شركت‌ها دارند هم خواننده را خراب مي‌كنند و هم ترانه‌سرا را و هم مخاطب را. سطح سليقه هنري در موسيقي متاسفانه در حال تنزل است و توجه عمده حول محور نوعي ترقص مي‌چرخد كه سخت بي‌مايه است. آنچه بايد در اين رابطه به آن اشاره كرد اين است كه اصولا در اين نوع برنامه‌ها، تنها چيزي كه اهميت ندارد مفهوم ترانه‌هاست و اغلب مي‌بينيم آنچه غالب‌ است صداهاي گوشخراشي است كه هر سروده‌اي را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. نوع تماشاگري كه مخاطب اين نوع برنامه‌هاست را هم نمي‌توان متهم كرد چون هركس به هر شكل مي‌خواهد لحظه‌اي سرگرم شود.

با اين حساب ترانه‌سراهاي خوب هم ترجيح مي‌دهند فعلا سكوت كنند.

بله. چون هيچ ترانه‌سراي قابلي حاضر نيست محصول مدت‌ها عرق‌ريزان روح را در اختيار مثلا صدا و سيما يا شركت‌هاي عجيب و غريب بگذارد. حجم ترانه‌سرايي فعلا بالاست اما آنچه بايد از دل يك ترانه بيرون بيايد آن ‌چيزي نيست كه بايد باشد. عجيب‌تر اينكه تعداد اين شركت‌ها هر روز درحال افزايش است كه دارند از اين آب گل‌آلود سوءاستفاده مي‌كنند. غرور بي‌جا و بي‌موردي كه اين روزها در امر نپذيرفتن نظرات كارشناسي هم شيوع‌ پيدا كرده را نبايد برگردن شاعري خاص يا آهنگسازي خاص انداخت. بلكه مقصر اصلي كساني‌ هستند كه مجال رشد و نمو گروه‌هايي از اين دست را مي‌دهند؛ گروه‌هايي كه فقط جيب مخاطب را هدف قرار داده‌اند. اتفاقات عظيم در عالم موسيقي در دهه چهل مي‌افتاد و اگر اثري از شما در راديو و تلويزيون پخش مي‌شد، حق و حساب‌تان سرجايش بود و كسي حق نداشت با زحمت‌هايي كه شما كشيده‌ايد پول پارو كند. وقتي استوديوهاي صداو سيما كلا تعطيل هستند و هيچ حمايتي از هنر فاخر نمي‌شود بايد هم سوءاستفاده‌گران به ميدان بيايند. همان‌گونه كه گفتم رسانه‌اي به نام راديو در پيش از انقلاب نهايت تلاشش را مي‌كرد كه هنر فاخر توليد شود اما سازوكار صدا و سيما در وضعيت كنوني همان چيزهايي ‌است كه عرض كردم.

صدا و سيما هيچ مراوده‌اي با شوراي شعر و ترانه ندارد؟

اصلا. اينجا كار خودش را مي‌كند و صدا و سيما هم كار خودش را كه به نظر من هردو غلط است.

چرا؟

چون هيچ نتيجه‌اي ندارد و هر ترانه‌اي كه در اينجا رد شود به هرحال در جاي ديگري پذيرفته و خريداري مي‌شود و حتي فروش هم مي‌رود و تا جلوي فعاليت بعضي از اين شركت‌هاي مورد بحث گرفته نشود، هيچ كاري از دست ما بر نمي‌آيد. صدا و سيما نه تنها مراوده‌اي با كارشناسان ندارد بلكه به گونه‌‌اي در حال رقابت با همين شركت‌هاست.

برگرديم به كتاب «روزگار من و شعر» شما چه توصيه‌اي داريد كه خواننده با خواندن اين كتاب بيشتر با جهان ذهني‌تان آشنا شود.

حقيقت ‌اين است كه خودم هنوز اين كتاب را ندارم و همان‌گونه كه گفتم لطف دوستان شامل حال من شده. من مترصد موقعيتي هستم كه بنشينم و با خيال راحت كتاب را بخوانم و ببينم چه اتفاقي افتاده. باوركنيد من هنوز هم خودم را نشناخته‌ام و بر همين اساس نمي‌توانم توصيه كنم كه ديگري چطور من را بشناسد. هنرمند خوب هنرمندي است كه بتواند در آيينه آثارش خود را و منش و شخصيت خود را نشان دهد. شما در نظر بگيريد كه همين تعداد انگشت‌شمار شاعران ماندگار كلاسيك ما كه ماندگار شده‌اند در درجه اول توانسته‌اند در زمان خود كاري بكنند كارستان و نتيجه اين كار قرن‌ها بعد توسط ديگران كشف شود. من معتقدم هر اثر هنري در ايام حيات هنرمند آنگونه كه بايد و شايد ديده نمي‌شود و خصوصا در كشور ما زماني ديده مي‌شود كه خودش در ميان نباشد. اشاره به اين نكته هم ضروري ‌است كه شاعران ماندگار ما بيش از هر مورد ديگر مرهون كاتبان شعر هستند. شعر گاهي در وجود شاعر شعله مي‌كشد و بيرون مي‌زند و اين ديگران هستند كه ماندگاري آن را رقم مي‌زنند.

آقاي بهمني فعلا در حال چه كارهايي هستيد و كي منتظر انتشار كتابي تازه از شما باشيم؟

درحال جمع و جور كردن يك مجموعه هستم كه اميدوارم تا چندماه ديگر منتشر شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون