آخرين بازمانده قبيله
مرتضي ميرحسيني
تيراندازي به محمدرضاشاه در دانشگاه تهران: سال 1327 در چنين روزي در دانشگاه تهران به محمدرضا پهلوي تيراندازي و او در اين حادثه زخمي شد. مردان مسلح همراه شاه بيدرنگ ضارب را به گلوله بستند و او را از پا درآوردند. واقعيت ماجرا و انگيزه كسي كه به روي شاه اسلحه كشيد هنوز موضوع بحث و مورد ابهام است، اما اين سوءقصد نافرجام درنهايت به نفع دربار و خود محمدرضاشاه تمام شد. خبر تيراندازي به سوي شاه و مظلومنمايي خود او و تبليغات نشريات و محافل وابسته به خانواده سلطنتي بر افكار عمومي اثر گذاشت و صحنه سياسي كشور را براي تحميل برخي تغييرات مطلوب دربار مهيا كرد. دولت هم از فرصت بهره گرفت و با اتهامزني به تودهايها و برخي گروههاي مذهبي، محدوديت و فشار بر آنها را بيشتر كرد. حزب توده را غيرقانوني اعلام كردند و مانع فعاليت دفاتر آن در شهرستانها شدند.
شوراي مركزي آن را نيز به زور منحل كردند. برخي چپهاي شناخته شده بازداشت شدند و از ادامه كار نشريات آنها نيز جلوگيري شد. همچنين شاه به كمك مردان مطيع و جريانهاي همسو با خود، اختياراتش را بيشتر كرد و بخشي از آنچه را كه دربار بعد از سقوط رضاشاه، يكشبه از دست داده بود دوباره پس گرفت. البته احياي كامل ديكتاتوري به سادگي و با يك گام ممكن نبود و محمدرضاشاه براي تحقق آن به جز زمان، به كودتايي مثل كودتاي 28 مرداد و پولي مانند پولهاي هنگفت و بادآورده و بيحساب حاصل از فروش نفت نياز داشت. اين نكته هم ناگفته نماند كه بهمن، ماه مهمي در زندگي آخرين شاه ايران بود و دستكم سه حادثه از حوادث اصلي زندگي او در اين ماه روي داد. 8 بهمن 1304 بهطور رسمي به عنوان وليعهد ايران معرفي شد، 15 بهمن سال 1327 از آغوش مرگ گريخت و فرصت زندگي دوباره يافت و 22 بهمن سال 1357 هم حكومت او مانند نظامهاي ديكتاتوري پيشين كه هر كدام براي مدتي بر اين سرزمين سيطره داشتند، سقوط كرد.
انتشار كتاب «آخرين بازمانده قبيله موهيكان» اثر جيمز فينمور كوپر؛ اين رمان تاريخي و پرشخصيت، داستاني است از امريكا در نيمههاي قرن هجدهم و گوشهاي از جنگ و رقابت فرانسويها و انگليسيهاي استعمارگر با يكديگر و نقش سرخپوستها در اين درگيريها و دشمنيها و كينهجوييهاي رايج ميان خود اين بوميان را روايت ميكند. اقتباس سينمايي اين رمان به كارگرداني مايكل مان اوايل پاييز سال 1992 به روي پرده رفت، هر چند گويا آلبوم موسيقي آن كه چندي بعد روانه بازار شد، نسبت به خود اين فيلم شهرت و محبوبيت بيشتري پيدا كرد (1826)؛ ويتكنگها در جريان جنگ ويتنام و در هفتمين سال از آغاز درگيريها، يك بالگرد امريكايي را ساقط كردند. سقوط اين بالگرد كه نخستين مورد از موارد ثبت شده بود، تاثير چنداني بر برتري تجهيزاتي و تسليحاتي امريكاييها نداشت و از اين حيث اتفاق مهمي بهشمار نميرفت، اما به درستي نشانه تشديد و تداوم درگيريها تا زماني نامعلوم تفسير شد.
البته حتي در بدبينانهترين گمانهزنيها و اظهارنظرها هم كمتر كسي بود كه جنگي چنين سخت و طولاني و فرساينده را پيشبيني كند (1962).