فورد، كعبه آمال سينما دوستان
احمد طالبينژاد
در مورد جان فورد و كارنامه فعاليت او مطالب زيادي تاكنون نوشته شده است؛ اما نكته مهم درباره اين فيلمساز به جايگاه او در سينماي امريكا و جهان برميگردد. اين فيلمسازان علاوه بر اينكه بهترين كارگردانان دوران خود بودند، مبلغان فرهنگ امريكا هم محسوب ميشدند. آنها بزرگترين رويافروشان زمان خود بودند؛ روياي امريكايي. در عين اين شباهت، هر كدام از اين فيلمسازان امضاي خاص خود را داشتند.جان فورد با ساختن فيلمهايي مانند «دليجان»، «پاييز قبيله شاين»، «جويندگان»، «خوشههاي خشم»، «چه سرسبز بود دره من» مبلغ نوعي روياي برتريجويي امريكايي است. او به همراه هيچكاك و هاكس جهان معاصر را به سمت روياي امريكايي هدايت كردند؛ به ويژه فورد كه با آثارش اين كشور را كعبه آمال معرفي كرد. جان فورد همچنين مبتكر و مبدع برخي تكنيكهاي سينمايي است؛ نمونه آن لانگشاتهايي است كه در فيلمهايش ميبينيم. در اين نماها، او خطالراس جغرافيايي را در وسط كادر قرار ميداد؛ كمي از آسمان و بياباني بسيار وسيع به ويژه هنگام عبور سواران در فيلمهاي وسترن و اين يعني غلبه طبيعت بر انسان يا كوچكي و حقارت انسان در مقابل طبيعت. اكستريم لانگشاتهاي جان فورد از سوي ساير كارگردانان مورد استفاده قرار گرفته است، نمونه آن «پاريس- تگزاس» ساخته ويم وندرس است؛ شروع اين فيلم جان فوردي است و در يك اكستريم لانگشات اتفاق ميافتد. در پس زمينه زمين و كوه و در پيش زمينه سر مظلومي كه گرفتار شده است را ميبينيم. جان فورد در فيلمهايش به نوعي كمال تكنيكي و محتوايي رسيده است و نميتوانيم عظمت تفكر او را در سينما كتمان كنيم. با حضور او و گروهي از همنسلانش سينماي كلاسيك امريكا به يك بلوغ دستنيافتني رسيد. از اين روست كه بسياري از فيلمسازان دنيا الگوي خود را اين بزرگان ميدانند.