خبر اول: كارلوس كيروش، سرمربي تيم ملي كلمبيا شد.
واقعيت اول: كلمبيا تيم دوازدهم ردهبندي فيفا است و بازيكنان آن در بهترين باشگاههاي دنيا (بايرنمونيخ، يوونتوس، بارسلونا، اتلتيكومادريد، تاتنهام، ناپولي و موناكو) بازي ميكنند.
حاشيه اول: تا همين چندي پيش بعضي فوتباليستهاي قديمي و خبرنگاران اصرار داشتند كه هيچ تيمي جز ايران خواهان كيروش نخواهد بود و خبر پيشنهاد كلمبيا به او، دروغ و صرفا بازارگرمي اوست.
خبر دوم: در ردهبندي جديد فيفا، تيم ملي ايران با ۷ پله صعود در رتبه ۲۲ جهان قرار گرفت و جايگاه اول آسيا را براي پنجمين سال پياپي حفظ كرد.
واقعيت دوم: سال ۲۰۱۱، پيش از حضور كيروش، تيم ملي ايران در رتبه ۴۶ جهان و ۴ آسيا قرار داشت.
حاشيه دوم: همان خبرنگاران و پيشكسوتان ميگفتند دستاورد حضور كيروش براي فوتبال ايران «صفر» بوده است.
كارلوس كيروش و سيدمحمد خاتمي در دوران مسووليت
۸ ساله خود چند شباهت مهم داشتند:
۱. با محبوبيت زياد مردمي بر سر كار آمدند.
۲. به گواهي آمار و شاخصها، با وجود برخي اشتباهات، عملكردي قابل دفاع داشتند.
۳. حضور و محبوبيتشان، تهديدي براي منافع برخي اشخاص و جريانات بود و همين امر، از آغاز موجي از حملات و كارشكنيهاي متعدد را عليه هر دو رقم زد.
۴. با عملكرد مثبتشان، توقعات از آنها به تدريج افزايش پيدا كرد و از جايي به بعد در بررسي كارنامهشان، چهار شاخصه الف) وضعيت پيشين ب) واقعيتها و محدوديتها ج) موانع و كارشكنيها و د) دستاوردهاي ملموس آنها، تا حدود زيادي ناديده انگاشته شد.
۵. با فراموشي شاخصههاي فوق و نيز تخريبها و جوسازيهاي مسموم افرادي كه منافع شخصي خود را در خطر ميديدند، محبوبيت هر دو به تدريج در بخشهايي از جامعه با تهديدها و ترديدهايي مواجه شد تا آنجا كه برخي معترضانه و طلبكارانه گفتند: «خاتمي/كيروش هيچ كاري نكرد.»
۶. به تدريج در جامعه، فضايي دو قطبي در مورد هر دو شكل گرفت. شما يا شيفته خاتمي/كيروش يا مخالف و دشمن او بودي. چنين فضاي دوگانهاي بيش از هرچيزي امكان ايستادن ميان دو قطب و اتفاقا نقد و بررسي اشتباهات آنها را سلب ميكرد. حملات غرضآلود به آنها باعث ميشد، طيفِ مياني بهجاي طرح انتقادات و گشودن امكان پيشروي به جلو، بيش از هرچيز صرفا وظيفه دفاع از خاتمي/كيروش و حفاظت از وضع موجود را برعهده بگيرد و پاسخ اتهاماتِ اغلب پوچ و توخالي را بدهد؛ اتهاماتي كه سوار بر فضاي احساسي پرتوقع و با تحريك احساسات و استفاده از رسانه صداوسيما، آزاديخواهي خاتمي را تهديدي براي دين مردم معرفي ميكرد و مديريت يك خارجي بر تيم ملي را مغاير با غرور ملي مردم نشان ميداد.
۷. مهمترين تفاوت اين دو، شايد مهمترين خطاي مشابهشان نيز بود: «نحوه برخورد با مخالفان»؛ خاتمي با كوتاه آمدن در مقابل اكثر كارشكنيها، اگرچه سعي در به دست آوردن رضايت همگان داشت اما عملا برخي فرصتها و رضايت بخشي از حاميان خود را از دست داد. اما كيروش از جايي، با حمله به منتقدان، پافشاري بر رفتارش و دامن زدن به برخي اختلافات، خود از عوامل استمرار حواشي و فضاي دوقطبي بود.
۸. نهايتا فشارهاي ناشي از جنگ رواني مخالفان و البته برخي ناكاميها و اشتباهات هر دو نفر باعث شد مسير اجرايي آنها عملا نيمهكاره بماند. اگرچه گروه زيادي از حاميان- با وجود برخي انتقادات- همچنان واقعبينانه از آنها حمايت ميكردند اما بخشي از جامعه نيز با فراموشي شرايط، محدوديتها و سنگاندازيها، به سادگي از هر دو عبور كردند.
۹. در اتصاف جامعه ايران به «نخبهكشي» نبايد شتاب كرد اما عجالتا افول پديدههايي مانند خاتمي و كيروش را ميتوان معلول «فرافكني بار تمام خواستهها و روياها به يك قهرمان بيروني»، «تابآوري كم براي بهبود امور» و نيز «دوقطبي شدن فضا و انسداد زمينههاي انديشه، انتقاد، گفتوگو و رشد» دانست؛ افولي كه به واسطه شتاب زياد براي بهبود اوضاع و بدون لحاظ واقعيتها، فضا را براي ظهور مردمفريباني با وعدههاي رنگارنگ ميگشايد.
۱۰. خاتمي در واپسين ديدار با دانشجويان در آذر ۱۳۸۳ در دانشگاه تهران، خطاب به معترضاني كه او را به بيعملي متهم ميكردند، گفت: «انشاءالله بعد از من كساني خواهند آمد كه عمل خواهند كرد و شما نتيجه اعمالشان را خواهيد ديد.» بعد از او كساني آمدند و ما نتايج اعمالشان را تا سالها ديديم. اميدوارم بعد از كيروش كساني نيايند كه نتايج اعمالشان را ببينيم و اين چرخه ديگر تكرار نشود.