سركشيدن جام آخر بر شما مبارك!
حسن محدثي گيلوايي
بانوي شريف، خوشا به حالتان كه بار يك زندگي مسوولانه و شرافتمندانه را سربلند بر زمين نهاديد و گام آخر را شكوهمند و باوقار برداشتيد! در اوج جواني و آرزومندي، تنها شديد و مانديد و مقاومت كرديد و از خود گذشتيد! از خويش عبور كردن در سكوت و تنهايي زير بار سنگين زندگي، در جهاني قدرناشناس و غريب، آنجا كه بايد بار سنگين زندگي را در ميان انبوه هياهوهاي غربتافزا تنها به دوش كشيد، چه مايه دشوار است.
لازم نبود از دردهاي بزرگ و طولاني خويش در ساليان ديرگذر زياده سخن بگوييد، خود ميتوانستيم از خطوط چهره شما رنج ساليان را بخوانيم. چقدر طولاني در كنار باغ نهالهاي تازگي و روشنايي ماندي و به افق نگريستي و ماندي و ماندي تا بوستاني پديدار شود مصون از گزند باد و توفان! باغبان عزيز، خوشا به حال شما كه جام آخر را ناگهان و بيدرنگي طولاني سركشيديد! و چه خوش و سرافراز از روي ديوار زندگي پريديد! سفرتان مبارك باشد!
ممنون كه با ما مهربان بوديد؛ ممنون كه گاهي در برابرتان ايستاديم و يار نازنينتان (دكتر علي شريعتي) را رو در روي شما و چشم در چشم شما، نقد كرديم، اما هر بار مهربانانه و صميمانه و كريمانه تشويقمان كرديد.
ما در حال آموختن از ميراث باقي مانده بوديم و هر بار به جستوجويي در آن غور ميكرديم و چيزي عرضه ميكرديم و شما بزرگوارانه كوششهاي ما را مينگريستيد و فروغ چشمانتان رضايت خاطر سپاسگزارانهاي را نمايان ميساخت.
سفر به خير بانوي شريف و مسوول ديار ما! خوشا شما كه در انتهاي راه پرحرامي و صعب و مهيب زندگي سرافرازيد!