پرسشهايي از آقاي قاليباف
حسين ايماني جاجرمي
دوره 12 ساله مديريتي آقاي قاليباف در شهرداري تهران، طولانيترين دوره شهرداري در ايران است. آن هم در كشوري كه ميانگين مديريت كمتر از دو سال است. ايشان حق دارند كه از دوره مديريتيشان دفاع كنند يا در نقد دوره مديريت كنوني پايتخت سخن بگويند و به انتقادها پاسخ بدهند. اما مقايسه دورهاي 12 ساله با يك دوره يك سال و چند ماهه خارج از انصاف است. در دوره جديد به دليل خطاهاي شوراي شهر در مسير انتخاب شهردار و همين طور مشكلات ديگري كه پيش آمد شهرداري تهران با نوسان مديريتي روبه رو بوده و چه بسا در برخي حوزهها دچار عقب افتادگي هم شده است كه آقاي حناچي بايد در ادامه راه آنها را جبران كنند. اما اين مدت كوتاه را نميتوان با يك دوره 12 ساله مقايسه كرد.
از طرفي در دوره شهرداري آقاي قاليباف كشور با مشكلات مالي كمتري به نسبت امروز روبرو بود و شهرداري هم منابع مالي بيشتري در اختيار داشت اما اكنون منابع درآمدي گذشته ديگر عايدي براي شهر ندارند و ناپايداريشان روشن است. به نظر ميرسد كه سخنان شهردار اسبق تهران در چارچوب دعواي سياسي ميان جناحها است. تقليل مباحث كلان مديريت شهري تهران به دعواي سياسي موجب شده تا در سالهاي گذشته مسائل مهم شهر تهران به قوت خودشان باقي بمانند و حل و فصل نشوند. اكنون كه آقاي قاليباف تمايل دارند درباره دوره مديريتيشان در شهر تهران سخن بگويند پرسشهايي وجود دارد كه انتظار ميرود به آنها پاسخ دهند. براي سنجش و قضاوت درباره عملكرد آقاي قاليباف خوب است كه بايد بدانيم ايشان و همكارانشان براي رفع چالشهاي اساسي مديريت شهري تهران چه كردهاند و كدام يك از بحرانهاي مديريتي شهر تهران حل و فصل شده است. اكتفا كردن به بيان آمار اجراي پروژههاي عمراني كافي نيست. شهردار موفق كسي است كه بتواند براي چالشهاي اصلي سيستمش راهحل پيدا كند و گرنه اجراي پروژههاي عمراني كاري است كه عموم شهرداران با كيفيتهاي متفاوت انجام ميدهند. به همين دليل قرارداد بستن و سفارش كار دادن شاخص مناسبي براي سنجش كارآمدي نيست. اگر شهرداري بتواند مشكلات ساختارياش را حل كند و دگرگوني پارادايمي ايجاد كند در رديف شهرداران نوآور قرار ميگيرد. يكي از اين چالشها نبود منابع درآمدي پايدار در تهران است كه شهرداري با آن از گذشته روبرو است. آيا ايشان موفق شد براي شهرداري منابع جديد و پايدار درآمدي تعريف كند؟ ممكن است گفته شود كه ايشان شهرداري را در همين وضعيت تحويل گرفته بود؛ سخن درستي است. اما كسي كه ادعاي مديريت شايسته دارد بايد بتواند براي چالشهاي ساختاري چارهانديشي كند. در دوراني كه درآمدهاي كشور خوب بود تهران هم با شيوههايي مانند فروش تراكم كه از دهه 70 پايهگذاري شده بود، اداره شد. اما حالا ديگر اين منابع درآمدي ته كشيده است. از طرف ديگر شهرداري با مساله تورم نيروي انساني روبرو است. بايد روشن شود در دوره آقاي قاليباف براي حل اين مساله چه تمهيدي انديشيده شده است. به جز اينها دموكراتيك كردن نظام مديريت شهري، افزايش قدرت شهروندان، آلودگي هوا و چالشهاي محيط زيست در تهران و كاهش فساد اداري از ديگر چالشهايي است كه خوب است آقاي قاليباف دستاوردهايشان را درباره آنها توضيح دهند تا همگان بدانند كه براي رفع اين بحرانهاي ساختاري چه شده و چه نتايجي در بر داشته است.