نگاهي به فيلم آشغالهاي دوستداشتني ساخته محسن امير يوسفي
وطن مادر
كامل حسيني
در حكايت هزار و يكشب وطنِ مادر، زمان سيال ذهني و عيني عمر كدامين كاراكتر است كه روايت را آغاز و ساعتها بعد آن را در زمان واقعي به پايان ميرساند؟ فيلم «آشغالهاي دوستداشتني» با يك فلاشبك روايتش را آغاز ميكند و در سكانس بعدي هم جرقهاي بر كشمكشهاي ميانه فيلم را ميزند. همانطور كه پيداست بيشترين زمان فيلم «آشغالهاي دوستداشتني» بر منطق شبيهسازي شده به آرايه «طباق» به پيش ميرود يعني در يك مكان محدود و بسته خانه «منيرخانم» توام با جريان پس و پيش شدن زمان گسترده سيال در عمر منير و ساير كاراكترها ميگذرد. در ميانه روايت با انبوهي از ديالوگها در لابهلاي كشمكشهاي ميان كاراكترهاي متعدد در يك مكان محدود در بطن زمان بدون مرز روبهرو ميشويم كه پيرنگ اصلي و فرعي را به پيش ميبرند. شايد صرفِ وجود ديالوگ فراوان در ساختار فيلمنامه در حقيقت فيلمنامه «آشغالهاي دوستداشتني» به دليل تم آن و همچنين به سبب وجود عناصر متضاد در ماهيت ذهن و روح شخصيتها لطمهاي به توفيق فيلمنامه وارد نميكند وتاثير چنداني برجاي نميگذارد اما خصلت مكانيكي بيش از اندازه و كمرنگ شدن جذابيت دراماتيكي در ساختار ديالوگها به كمرنگ شدن جذابيت بصري منجر ميشود. از طرفي ديگر ديالوگهاي فيلم با كنشهايي نسبتا موفق ممزوج شدهاند كه در خدمت شناسايي شخصيتهاي روايت هستند و با پيشروي زمان، دگرگونيهاي متعددي در شخصيتها بروز مييابد كه محتواي فيلم را بهتر از هر عنصر ديگر نشان ميدهند. خردهپيرنگ فيلم از طريق فلاشبكها ظهور مييابد و سپس با ايماژ ورود دوباره به خانه منير و نمايش گذر عمر هديه تهراني و سكانسي ديگر بامعنا و فرم پيرنگ اصلي همسو ميشود. آشغالهاي دوستداشتني داستان زندگي و افكار مختلفي است كه در بزنگاههاي پس و پيش شده يكزمان سيال در نزديكترين زمان حاضر و در پسزمينه نقطه ثقل پيرنگ يعني حوادث پس از انتخابات سال 88 در تلاقي با همديگر، عدم مدارا و همچنين عدم توجه به نقاط اشتراكات همديگر را تجربه مينمايند و سرانجام با پيشروي گفتوگوها درگيريها و تضاد سابق جاي خود را به مدارا و تنزل و پيدايش تدريجي احساس عاطفي انسان مدارانه ميسپارند. در حقيقت شدت درگيريها در سكانسهاي متوالي بدون وقفه چنان رخ ميدهد كه در آنها سيماي تاثير تعليق و غافلگيري به محاق ميرود و هر آنچه مخاطب در انتظار آن بهسر ميبرد دقت و نگاه پاييدن بهشدت پاسخگويي به چالشهاي است كه شخصيتهاي متقابل است و در اين ميان بازگشت زمان و پس و پيش شدن و سردرگمي وجه نمادين مادر وطن تشديد بحرانها به تشديد چنين وضعيتي نقش بسزايي دارد و در اين ميان باز شدن تدريجي گرهها بهتدريج احساس ميشود تا پايان بستهاي بر بسته شدن كيسه زبالههاي دوستداشتني تا ابد رقم ميخورد.