نگاهي به جشنواره سي و هفتم تئاتر فجر
واقعيتها و بضاعتها
مصطفي محمودي
جشنواره سي و هفتم تئاتر فجر شامگاه ديروز با معرفي برگزيدگان بخشهاي مختلف به كار خود خاتمه داد. در يك نگاه كلي ميتوان توجه بيشتر به بخش برگزيدههاي استانها، برگزاري بخشي با عنوان چهل سالگي انقلاب، استقبال خوب و البته هميشگي مردم از نمايشهاي خياباني و البته نظم و انضباط حاكم بر جشنواره و آرامشي كه در اين دوره برخلاف دوره پرتنش قبلي حرف اول و آخر ميزند را از جمله نقاط ارزشمند و قابل توجه دوره سيوهفتم مورد ارزيابي و تحليل قرار داد. اما نكتهاي كه همواره در نقدهاي مربوط به جشنواره تئاتر فجر تا حدي مورد غفلت قرار ميگيرد و در مواردي حتي پيكان نقد را به سمت و سوي دبير و ساختار دبيرخانه جشنواره ميبرد كيفيت آثار شركتكننده در جشنواره است.
جشنواره تئاتر فجر برخلاف دو همتاي ديگرش جشنواره فيلم و موسيقي فجر با توجه به ويژگيهاي خاصش از جمله ترانسفر و اسكان هنرمندان داخلي و خارجي، هزينه انتقال دكور آثار خارجي شركتكننده در جشنواره، كمكهزينه گروههاي داخلي و غيره متاسفانه همواره از فقر بودجه رنج برده است. همين مساله در ساليان اخير سبب شده تا بسياري از گروهها و چهرههاي سرشناس تمايل كمتري به حضور در اين رخداد بزرگ تئاتري كشور داشته باشند (كه البته اين امر ميتواند از ديدگاهي مثبت و از ديدگاه ديگري منفي تلقي شود) و بالطبع كيفيت آثار شركت كننده در جشنواره نيز دچار نقصان شود.
واقعيت اين است كه آنچه ما در بخشهاي مختلف گروههاي شركتكننده ايراني در جشنواره تئاتر شاهد هستيم، بخش اعظمي از بضاعتها و واقعيتهاي تئاتر امروز ما بوده و مربوط به دبير و جشنواره و غيره نيست. اين بضاعت و واقعيت هرقدر اندكتر و فقيرانهتر و كمكيفيت باشد دليلش را بايد در زيرساختهاي تئاتر جستوجو كرد. از مبحث بودجه ناچيزي كه سالانه براي كل كشور تخصيص داده ميشود و بخشي از آن نيز واريز نميشود تا امكانات زير بنايي و نرم افزاري تا مساله مهم آموزشهاي كاربردي و بحث مهم نظارتهاي سليقهاي و فاقد آييننامههاي مشخص و مدون و عدم ارتباط مستمر با توليدات و گروههاي آنسوي آبها همه و همه در شكل دادن به اين واقعيت، بضاعت و كيفيت نقش دارند. بنابراين چنانچه بخواهيم كيفيت آثار شركتكننده در جشنواره را مورد قضاوت، ارزيابي و تحليل قرار دهيم بايد حتما اين عوامل و نقششان را در معيارهاي مورد اشاره در نظر داشته باشيم و چنانچه اين نگاه را در تحليل آثار جاري كنيم آنگاه درمييابيم كه برگزاري جشنوارهاي در اين وسعت با اين تعداد آثار و شركت كننده با اين امكانات و بودجه در نظر گرفته شده به طور حتم فقط يك معجزه است و بس. بنابراين به نظر ميرسد تازماني كه زيرساختها و موارد اشاره شده در سطور فوق به كيفيت لازم نرسيدهاند بايد به همين وضعيت دلخوش باشيم و از هرگونه نقد جشنواره و عملكرد و ساختار و فعاليت و نقش دبير و غيره پرهيز كنيم.