• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4321 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۳ اسفند

گفت‌وگو با ازكيل گارسيا رومئو، كارگردان تئاتر فرانسوي

شورش عروسك‌ها عليه اقتصاد نئوليبرال

بابك احمدي

 

 

نمايش «يك تئاتر كوچك از انتهاي دنيا» به كارگرداني ازكيل گارسيا رومئو، محصول كشور فرانسه مدتي قبل در قالب بخش ملل جشنواره تئاتر فجر روي صحنه رفت. نمايش با استفاده از تكنيك عروسكي ميله‌اي سعي داشت از منظر خود وضعيت انسان در جهان معاصر را بازنمايي كند. طراحي صحنه كاربردي و نه چندان پرهزينه، خلق عروسك‌هايي در گونه‌ها و ابعاد متفاوت، نورپردازي دقيق در جهت ايجاد اتمسفر به همراه بهره‌گيري از امكانات بسيار ساده همچون كيسه پلاستيك نازك و وسيعي كه با هدف ساختن سراب دريا در ذهن ما روي صحنه پهن شد، تماشاگران را با صحنه‌اي موجز (ميني‌‍‌مال) مواجه مي‌كرد كه بيش از پيش از او موجودي كنجكاو مي‌ساخت. از اين گذشته، گروه براي تماشاگر در تالار حافظ امكاني فراهم مي‌كرد تا اطراف صحنه قدم بزند و از نزديك شاهد ورود و خروج شخصيت‌ها روي صحنه باشد. اين رويكرد تعاملي تا آنجا پيش مي‌رفت كه در پاره‌اي مواقع عروسك‌گردان، عروسكي را به دست يكي از حاضران مي‌داد تا به دلخواه خود در محدوده تعيين شده قرار دهد. شما به راحتي مي‌توانستيد تمام ابعاد صحنه (تخته چوب پهن و مواج، سيستم‌هاي صوتي زير و اطراف آن) و مهم‌تر از همه ميز كارِ گروه در كنار آن را درست مانند يك قدم زدن در موزه يا گالري مشاهده كنيد. موزه‌ جهان محصول تئوري‌هاي اقتصادي امريكايي كه انسان معاصر را روز به روز بيشتر در چنبره توليد و مصرف محصور كرده و به انواع اضطراب‌ها دچار مي‌كند. با ازكيل رومئو گارسيا درباره سال‌هاي آغاز فعاليتش در دهه 80 تا امروز گفت‌وگو كرده‌ام كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

پيش از هر چيز كمي درباره كمپاني و جزييات شروع فعاليت خود توضيح دهيد؟

كمپاني را در سال 1983 تاسيس كردم و از آن زمان فرازونشيب‌هاي متعددي از سر گذرانده‌ام، به ويژه در 10 سال ابتدايي كه با دشواري‌هاي زيادي مواجه بوديم اما به هر حال فعاليت‌هاي ما تا امروز ادامه پيدا كرده است.

يعني مشكلات مالي و غيره فقط در 10 سال اول وجود داشت و از آن به بعد برطرف شد؟

حتي مي‌توانم بگويم تا سال 1995 ادامه داشت، يعني چيزي بيش از 10 سال مشكل اقتصادي داشتيم.

اين مشكلات دقيقا چه مواردي را شامل مي‌شد؟

در واقع تركيبي از مسائل اداري و مالي را در بر مي‌گرفت. نكته اينجاست كه تئاتر كار كردن در فرانسه مشكل نيست، ولي اينكه شما را به عنوان يك گروه حرفه‌اي بپذيرند، ساده اتفاق نمي‌افتد و بسيار دشوار است.

براي شما چطور پيش رفت؟

در سال‌هاي ابتدايي دهه 80 كار كردن با يك عده نيروي جوان بسيار دشوار بود، چون نمي‌توانستيد با آنها به سطح حرفه‌اي برسيد. اين سطح حرفه‌اي منظورم اعتباري است كه بايد نزد دولت به وجود بيايد تا اعضا از امكانات و خدماتي مانند بيمه و غيره برخوردار شوند. مشكل اصلي ما در دهه ابتدايي چنين مواردي را در بر مي‌گرفت.

منابع مالي در آن 10 سال چطور تامين مي‌شد؟ دولت حمايت مي‌كرد يا شهرداري؟

ابتدا اصلا حمايت مالي دريافت نمي‌كرديم تا سال 1996 كه وزير به ما اعتماد كرد.

در دوران وزارت فرانسوا ميتران؟

بله در دوران حضور فرانسوا ميتران به فرهنگ و هنر توجه بسيار زيادي شد، از اين نظر دوران بسيار غني‌اي بود. اما يك نكته هم وجود دارد كه اين توجه بيشتر شامل حال هنرمندان و چهره‌هاي سرشناس عالم فرهنگ و هنر بود نه گروه‌هاي نوپا و جوان.

اما از آن زمان به بعد فضا براي شما هم بهتر مي‌شود.

در واقع همين‌طور است چون از آن زمان به بعد وضعيت بهتر شد و روزنامه‌هاي ملي توجه زيادي به من داشتند. مثلا انتشار يادداشت‌ها در روزنامه‌اي مثل «لوموند» خيلي به اين كسب اعتبار و توجه كمك كرد.

اگر قرار باشد بين اين چند دهه فعاليت به دوران خاصي اشاره كنيد چه دوره‌اي از نظر هنري را به عنوان بهترين دوران كاري انتخاب مي‌كنيد؟

سه دوره چنين تجربه‌اي داشتم؛ اول به سال‌هايي بازمي‌گردد كه حدود 27 سال داشتم و با عروسك نمايشي را فقط براي يك تماشاگر اجرا مي‌كردم. اين ايده‌اي بود كه آن سال‌ها از سوي منتقدان چندان مورد توجه قرار نمي‌گرفت. به نوعي كليشه‌ها را شكستم و پا روي خط قرمزها گذاشته بودم. حتي مردم هم درك چنداني از اين نوع تئاتر نداشتند.

چرا اين دوران براي شما چنين جذاب است؟

چون در شيوه اجراي نمايش عروسكي ايده‌هايي داشتم كه موفق شدم آنها را اجرا كنم؛ ايده‌هايي كه برايم سطح بالا و پيشرو بودند، در حقيقت تمام چيزي كه مي‌خواستم.

چه ايده‌اي؟

اينكه به نوعي از تئاتر با محوريت بازيگر عبور كنم و عروسك‌هايي را روي صحنه بياورم كه ميزاني از حضور بازيگر را هم در خود داشته باشد،‌ يعني هر دو -عروسك و بازيگر- در يك سطح و به يك نسبت عمل كنند.

دوره دوم و سوم چه زماني بودند؟

دوران دوم زماني بود كه توانستم كمپاني را فعال كنم و به نوعي گروه در محل ثابت مستقر شد. از مدت‌ها قبل چنين فكري داشتم. دوره سوم به زماني بازمي‌گردد كه كارهاي گروه ديگر مورد استقبال قرار گرفت و از آن مقطع به بعد ما مي‌توانستيم روي ايده‌هاي متفاوت تمركز كنيم، تورهاي خارجي داشته باشيم و به كشورها ي مختلف سفر كنيم.

چطور شد به ايده اجراي نمايشي كه در ايران روي صحنه آمد رسيديد؟

براي يك دوره سه، چهار ساله هر چه تلاش مي‌كرديم كسي به سرمايه‌گذاري در شيوه تئاتري موردنظر ما تمايل نشان نمي‌داد. به هرحال ناشناخته بوديم و افرادي هم كه سرمايه‌اي داشتند ريسك هزينه براي ما را زياد مي‌دانستند، ولي بعد از آنكه ايده رونمايي شد و به اجرا درآمد همه براي سرمايه‌گذاري در تئاتر ما صف كشيدند. اين وضعيت در عين حال كه حس خوشايندي مي‌داد، در بعضي گروه‌هاي تئاتري فضاي ناخوشايندي به وجود مي‌آورد. به هر حال دوراني بود كه بايد مي‌گذشت.

اين شكل از ساخت و ساز عروسك‌هاي ظريف با روبات‌هاي فلزي چطور مطرح شد؟

اصل ماجرا براي من ساختن صحنه و منظره‌اي بود كه در اجرا مشاهده كرديد. وقتي به خلق چنين فضايي فكر مي‌كردم بايد شخصيت‌هايي روي صحنه مي‌آمدند كه هر چه بيشتر به شكل‌گيري آن منظره ياري برسانند.

پيش از شما چنين عروسك‌هايي وجود داشت يا خودتان ابداع كرديد؟

خودمان ابداع كرديم.

زمان خلق عروسك‌ها به چه ويژگي فكر مي‌كرديد؟

ابتدا و پيش از هر چيز به وضعيت انسان در جهان معاصر فكر مي‌كردم. وقتي اوضاع هر روزه انسان را مدنظر قرار ‌دهيم -به شرايط هر يك از ما در كشورهاي مختلف جهان نگاه كنيد- مي‌ديدم كه بايد شخصيت‌هايي روي صحنه بياورم كه متزلزل و لرزان باشند. مثل هجوم رسانه‌ها و تلويزيون به زندگي بشر، ضعيف در برابر مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه هر روز آنها را با چالش‌هاي تازه مواجه مي‌كنند. اتفاقي كه در ادامه به نمايش من هم راه پيدا كرد و شما با صحنه‌اي مواجه هستيد كه بازتاب‌دهنده شرايط انسان در جهان معاصر است. مي‌خواستم روي صحنه جهاني بسازم بازتاب‌دهنده دنيايي كه بشر امروز در آن به‌سر مي‌برد. اينجاست كه ابعاد عروسك‌هاي حاضر روي صحنه اهميت زيادي پيدا مي‌كند، چون بايد اين حس را انتقال ‌دهند كه انسان‌ها چقدر در برابر وضعيت به وجود آمده كوچك و ضعيف هستند.

چه چيز موجب شده شخصيت‌ها تا اين حد ناتوان و ضعيف باشند؟ از آنها الهام مي‌گيريد؟

نيرو و موج جهاني‌سازي غربي در كل جهان چنين وضعيتي را به وجود آورده است. من از همين نيروها الهام مي‌گيرم. چيزهايي مثل كاپيتاليسم و نئوليبراليسم امريكايي كه اقتصاد و سياست جهان را به سمت و سوي فعلي هدايت كرده است. اتفاق‌هايي كه جهاني كنوني را براي بشر ساخته‌اند.

و سوسياليسم؟

نه. البته بستگي دارد، ولي نه. مشخصا اگر درباره ناسيونال سوسياليسم صحبت كنيم، خير.

نظر شما درباره رويكرد فرانسه و اتحاديه اروپا در برابر سياست‌هاي اقتصادي امريكا چيست؟ آيا مقاومت مي‌بينيد يا همراهي؟

طبيعي است كه هر چه مي‌گويم نظر شخصي‌ام است. من تجربه زندگي در امريكاي لاتين را از سر گذرانده‌ام چون اصولا در آرژانتين به دنيا آمده‌ام؛ آن‌هم در سال‌هايي كه امريكا فضاي ديكتاتوري را در تمام كشورهاي امريكاي لاتين به راه انداخت و از چنين افرادي در راس قدرت حمايت كرد. حمايت امريكا بر زندگي ميليون‌ها انسان در امريكاي لاتين سايه انداخت و موجب شد من كشورم، خانواده‌ام و هرچه داشتم را ترك كنم، من اصلا به چنين سياست‌هايي علاقه ندارم. در واقع فرانسه نگاه محافظه‌كارانه‌اي دارد اما به هرحال يك سياست ديپلماتيك در جريان است كه مي‌خواهد روابط خودش با امريكا را تنظيم كند. اتفاقي كه در مورد ايران هم رعايت مي‌كند و مي‌خواهد با كشور شما نيز روابط مناسب داشته باشد.

به نمايش برگرديم. ‌آيا پيش از هر چيز متن وجود دارد يا خير، نمايش به صورت متفاوت شكل مي‌گيرد؟ مثلا در جريان تمرين‌ها و اتودهايي كه اعضاي گروه مي‌زنند و پيشنهادهاي ناشي از آن؟

يك ايده ابتدايي وجود دارد ولي من و فرد ديگري – لوقان كيون- به عنوان دراماتورژ همكاري جدي داريم. در تمام مدت با خودمان فكر مي‌كنيم كه اين عروسك‌ها و شخصيت‌ها به چه چيز فكر مي‌كنند؟ در چه جهاني هستند و آنجا چه وضعيت و زندگي دارند؟ بعد از فكر به همه اينها شروع به نوشتن مي‌كنيم اما هيچ چيزي براي بازي وجود ندارد، بلكه تفكر و انديشه‌اي است كه به‌واسطه آن عروسك‌ها به حركت درمي‌آيند.

و چيدمان و ميزانسن‌ها روي صحنه بر همين اساس اتفاق مي‌افتد؟

بله، وقتي زمينه‌هاي تئوريك و ايده‌هاي اجرايي‌مان را مشخص كرديم چيدمان عروسك‌ها روي صحنه شروع مي‌شود.

صحنه شما نه تنها از منظر شكل، بلكه از نظر امكانات اجرايي كه دراختيار گروه قرار مي‌دهد قابل توجه است. طراحي صحنه بر چه اساس اتفاق افتاد؟

ابتدا يك تصوير در ذهنم شكل گرفت كه طراحي صحنه برمبناي آن اتفاق افتاد. پيرزني را تصور كردم كه بعدا همه ‌چيز براي تجسم آن تصوير ابتدايي شكل گرفت. يك پيرزن، تنها در بيابان و دري كه او رو به كوير مي‌گشايد. وقتي پيرزن از در هم عبور مي‌كند همچنان همان است و هيچ تغييري در او ايجاد نمي‌شود.

بيشتر ابعاد فني و مكانيكي صحنه مورد نظرم بود.

ما مساله‌هاي تئوريك را مدام مطرح مي‌كرديم و به چالش مي‌كشيديم. ايده‌هايي مانند تاثير استخراج نفت، زغال‌سنگ، گاز و اورانيوم در جهان و مكان‌هاي جغرافيايي كه اصولا اين منابع در آنها كشف و استخراج مي‌شوند. در اين رابطه مسائل متفاوت و نظرهاي گوناگون وجود داشت كه ساعت‌ها درموردشان مشغول بحث مي‌شديم. طراحي بخش‌هاي موردنظر بعدا از دل همين مباحث و جدل‌ها به وجود آمد. تصور كنيد كه وقتي همه‌ چيز در بيابان جريان دارد ما هم بايد صحنه‌اي طراحي كنيم كه حس كوير را القا كند. از سوي ديگر طراحي بايد به گونه‌اي پيش مي‌رفت كه مثلا ببينيم يك عروسك مشغول استخراج زغال‌سنگ است و ديگري از دل زمين نفت بيرون مي‌كشد. طرح نهايي صحنه از دل تكرار و تمرين به دست آمد. در طول تمام مدت هم يك چيز كاملا براي ما روشن بود. اينكه صحنه كاملا خالي است و اجسام و شخصيت‌ها به تناسب ورود و خروج مي‌كنند.

در اين طراحي‌ها به مديوم سينما هم توجه داشتيد؟ چون جنبه‌هاي تصويري كار بسيار پررنگ بود.

بله تا حدي به مديوم سينما هم علاقه داشتم و نكته اينجاست كه هيچ چيز براي ما تمام شده نيست؛ يعني صحنه همواره براي گروه ما در حال تغيير شكل و تكميل است.

به اين دليل پرسيدم كه اجرا در مقاطعي به تكنيك stop motion طعنه مي‌زد و امكانات آن شيوه ساخت انيميشن را نيز دراختيار گروه مي‌گذاشت.

دقيقا. اين چيزي است كه همواره از خودم سوال مي‌كنم و در جست‌وجوي خلق تصوير در تئاترم هستم. در واقع يك چيز ديگر هم وجود دارد كه تماشاگران چندان از آن مطلع نمي‌شوند؛ اينكه همزمان دو دوربين مشغول تصويربرداري از صحنه اجرا هستند و ما بعد از فيلمبرداري، تصاوير را براي طراحي يك بازي آنلاين آرشيو مي‌كنيم. اين تصاوير به مرور كامل مي‌شوند تا در آينده يك بازي ويديويي توليد كنيم.

ايده طراحي بازي چطور شكل گرفت و به چه صورت انجام خواهد شد؟

به شكل بازي‌هاي آنلاين استراتژيك پيش خواهد رفت و كاربر بايد قبل از هر چيز در سايت موردنظر ما عضو شود. البته اين عضويت هزينه‌اي ندارد و كاملا رايگان است. ايده هم از بازي‌ قلمروها مي‌آيد و اولين‌بار از طرف خودم مطرح شد.

در حال حاضر 60 ساله هستيد و در گپ و گفت‌ كوتاه پيش از آغاز مصاحبه هم به اين نكته اشاره كرديد كه تعداد نمايش‌هاي شما به نسبت مدت فعاليت اندك بوده، آرزويي كه براي آينده كمپاني در سر داريد، چيست؟

وقتي اين ايده آخر كه شما هم مشاهده كرديد به اجرا رسيد با خودم فكر كردم تمام روياهايم محقق شده و حالا به مدتي استراحت نياز دارم. فعلا فكري براي آينده ندارم و مي‌خواهم مدتي سفر كنم.

يعني همه‌ چيز معطوف به همين لحظه‌ است؟

در حال حاضر ايده مبهمي دارم كه احتمالا اجراي بعد با هنر معاصر تركيب شود. بيشتر به توليد اشيايي فكر مي‌كنم كه از دل بازي بازيگر بيرون مي‌آيد نه از دل متن و دراماتورژي. اگر بخواهم مثالي بزنم درواقع مانند ايده صحنه همين اجرا كه تماشاگر وارد مي‌شود و ابتدا يك صحنه خالي مي‌بيند. آنها بايد چشم انتظار يك رويداد باشند.

آيا دستاوردهاي سال‌ها فعاليت كمپاني شما مستند شده و آيا شما از تجربيات ديگر كمپاني‌هاي فرانسه استفاده مي‌كنيد؟

خيلي كم.

اين بد نيست؟

خيلي بد است، ولي درواقع اگر تجربياتم را دراختيار ديگر گروه‌ها قرار دهم ديگر فضاي چنداني براي فعاليت خودم باقي نمي‌ماند.

در نمايش بعدي به جنبش جليقه زردها هم اشاره مي‌كنيد؟

(با خنده) معلوم نيست، شايد. البته رنگ جليقه‌ها واقعا زيبا نيست و در زيبايي‌شناسي موردنظر من اصلا به درد نمي‌خورد.


تئاترپلير

احسان صارمي|اين روزها جهان بازي‌هاي رايانه‌اي با سينما و انيميشن رابطه تنگاتنگي دارند. هر بُعد سينما توانسته ارتباط ويژه‌اي با بازي‌هاي رايانه‌اي يا اصطلاحا گيم داشته باشد. هر دو ساحت به نوعي مشاركت دست يافته‌اند. زيستي مسالمت‌آميز كه منجر به تمدد حيات‌شان مي‌شود. براي مثال مقوله‌اي چون لايواكشن، با پيشرفتش در سينما، سطح گرافيك و رابط مخاطب، UI و UX بازي‌ها را ارتقا مي‌دهد. بازي‌ها به واقعيت نزديك‌تر مي‌شوند و حس و حالي به مخاطب خود مي‌دهند كه گويي در ميدان جنگ يا زمين فوتبال واقعي حاضر شده‌اند. در حوزه VR وضعيت جذاب‌تر است. پاي كارگردانان بزرگ به واقعيت مجازي باز شده است و به نظر مي‌رسد آينده براي اين رويه داغ‌تر هم خواهد شد. درباره انيميشن نيز وضعيت به همين منوال است. انيميشن و بازي فصل مشترك وسيع‌تري دارند. به نوعي هر دو خاصيت بصري مشابهي دارند و به واسطه عرضه گرافيكي‌شان، چندان از هم جدا نمي‌شوند. بخش عمده بازي‌هاي رايانه‌اي انيميشن هستند و اين مهم در خلق داستان يا الهام گرفتن از يك داستان نيز مشاهده مي‌شود. بيشتر انيميشن‌هاي پرطرفدار دنيا به سرعت وارد عرصه گيم مي‌شوند. اما درمورد تئاتر شايد تصوير چنين مساله‌اي سخت باشد. اينكه تئاتر نيز بخشي از يك گيم باشد يا يك گيم را ارتقا دهد. «يك تئاتر كوچك از انتهاي دنيا» به كارگرداني ازگيل گارسيا رومئو پروژه‌اي ويژه در عرصه تئاتر عروسكي است؛ نمايشي خاص در فضاي خاص. نمايش نياز به فضاي وسيع دارد كه در دلش چند تصوير آفريده مي‌شود. تصاويري كه محصول بازي گرفتن از چند عروسك است. عروسك‌ها فضايي غريب مي‌آفرينند. كمي نزديك به مجموعه بازي‌هاي Rusty Lake. اما جذابيت نمايش زماني رقم مي‌خورد كه نمايش همچون يك لايواكشن عمل مي‌كند. مخاطب نمايش مي‌تواند آن را آنلاين دنبال كند و داستان خود را روي سطح ناهموار چوبي نمايش بيافريند. «يك تئاتر كوچك از انتهاي دنيا» يك آزمون جذاب براي تئاتر است، آن هم تئاتري كه مدعي مداخله‌گري مخاطب است. سخت بودن حضور تئاتر در يك گيم بر كسي پوشيده نيست؛ اما «يك تئاتر كوچك از انتهاي دنيا» مي‌تواند ما را مجاب كند در اين حوزه خلاقيت به خرج دهيم، شايد آينده چنان واقعي گشت كه صحنه نمايش عرصه گيم‌بازها شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون