• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4321 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۳ اسفند

گزارش نيويورك‌تايمز از اجراهاي تئاتر لندن

ترس از غريبه و آشنا

بن برنتلي مترجم: محسن رسولي

 

 

 

روزنامه نيويورك‌تايمز در مقاله‌اي به بررسي آثار شاخص تئاتر لندن در ماه جاري پرداخته است. در اين مقاله به قلم بن برنتلي چنين آمده است: صبح دلپذيري در ييلاقات انگليس است؛ خورشيد مي‌درخشد، يك لكه ابر هم در آسمان نيست و شكوفه‌‌ درخت‌ها باز شده‌اند.

توي مارمالاد زنبوري افتاده است

اما اين چيزي نيست كه بتواند اين روز زيبا را خراب كند، وجودش اهميت آنچناني ندارد. با اين حال اين حشره كوچك براي زوج از خود‌راضي‌اي -كه شخصيت‌هاي محوري نمايشنامه «درد خفيف» هستند- مقدمه يك پايان را رقم مي‌زند. هارولد پينتر اين نمايشنامه را سال 1958 نوشت اما نخستين‌بار آن را در قالب نمايشنامه‌اي راديويي اجرا كرد. حالا سالن «تئاتر هارولد پينتر» ميزبان زندگي سرد زوج اين نمايشنامه شده است.

آري، سرانجام اين زنبور را از مارمالاد درمي‌آورند؛ زنبوري كه خودش را در مخمصه انداخته است. اما بعد سروكله‌ كبريت‌فروش منحوس و ساكت پيدا مي‌شود كه هر روزِ روز كارش ايستادن پشت در خانه اين زوج است، اما اين زوج امروز صبح از حضورش باخبر شده‌اند.

چرا كبريت‌فروش پشت در ايستاده است؟ چه مي‌خواهد؟ توقع دارد او را به خانه دعوت كنند؟ ظاهرا بايد از وجودش ترسيد. ترس - از ناشناس، آشنا و آن اتفاقي كه وقتي فردي «ديگري» مي‌شود، مي‌افتد- صحنه‌ تئاترهاي لندن را در اين زمستان ربوده است و در همين حين بريتانيا براي پيدا كردن پاسخ پرسش بزرگ و مبهم مشهور به برگزيت به خود مي‌پيچد.

 

وقتي روياي امريكايي شكست خورد

اشباح فجايع اقتصادي گذشته هم در دو اجراي مجدد نمايشنامه‌ «آرتور ميلر» احضار مي‌شوند؛ نمايش‌هايي كه طي هفته گذشته اجراي‌شان را آغاز كردند. «ارزش» (1968) و «ساعت امريكايي» (1980)، ميراث دوره «ركود بزرگ» را مورد نظر قرار داده‌اند؛ دوراني كه پوچي، اعتقاد امريكايي‌ها به اميد و اتكا به نفس را مي‌بلعد.ديويد سوشي، بازيگر امريكايي شمايل گيشه‌پسند و وودويلي عتيقه‌فروشي زيرك را در نمايش «ارزش» به كارگرداني «جاناتان چرچ» در سالن تئاتر ويندهام به نمايش مي‌گذارد؛ اما بيشتر تحت تاثير تصوير دردناك برندن كويل و سارا استوارت از ازدواجي قرار گرفتم كه پدري مرده همچون غل و زنجيري مانع از جدايي آنها مي‌شود. پدري كه دوره ركود بزرگ او را - از لحاظ مالي و روحي- هلاك كرد.

اجراي نمايش راشل چاوكين، كارگردان خلاق امريكايي به نام «ناتاشا، پيتر و دنباله‌دار بزرگ سال 1812» به اندازه‌ نمايشنامه «ساعت امريكايي» مي‌تواند كلاس تاريخ آموزنده‌اي را تداعي كند. در نسخه‌اي كه او در سالن اولدويك روي صحنه مي‌برد، مجموعه بازيگران متغير، چند مليتي و ژيمناست، شخصيت‌هايي را در تجسد عمومي و فردي ويراني‌هاي گسترده دوره ركود ايفا مي‌كنند و جايگزين يكديگر در ايفاي نقش‌ها مي‌شوند.

هيچ يك از توليد‌ات بر مقوله تعليمي تكراري كه هر دو متن، به ويژه «ساعت» را متضرر كرده، چيره نمي‌شوند؛ اما تماشاي آنها با فاصله زماني كم، همان كاري كه من انجام دادم، يادآور اين نكته است كه چطور ميلر هيچ‌گاه پرسش‌هاي مناسب و اخلاقي و وجود‌گرايانه‌اي را كه به شكلي ثابت در يك دوره تاريخي مطرح مي‌شد را كنار نگذاشت، دوره‌اي كه «سيستم» شكست خورد و خوش‌بيني همه امريكايي‌ها تقريبا كمرنگ ‌شد.

حتي در قطعات موزيكال سرافراز و سرزنده‌اي كه بر درون‌مايه‌هاي «ساعت» تاكيد مي‌كند، حضور سايه‌هاي سنگين را بر داستان احساس مي‌كنيد. اگر سخنراني افسانه‌اي رابرت فرانكلين روزولت را ‌بشنويد كه مي‌گفت: «چيزي براي ترسيدن وجود ندارد مگر خود ترس»، زنگ پوچي اين حرف‌ها در گوش‌مان مي‌پيچد. ماهيت «خودِ ترس» در شرايط بسيار متفاوت در سالن دانمر ويرهاوس، ميزبان نمايش «استوديوي صداي بربرين» مورد آزمايش قرار مي‌گيرد. نمايشي كه در آن يك انگليسي تنها در سرزميني بيگانه مجبور مي‌شود با اهريمنان درون خويش روبه‌رو شود؛ اهريمناني كه از وجودشان بي‌خبر بوده است. پيرنگ نمايش «استوديوي صداي بربرين» به آفرينش فرم جاري محبوب «فرار از واقعيات» - فيلم ترسناك – مربوط است، اما به سختي مي‌توان گفت اين نمايش براي جيغ و فريادهاي دلخراش كاتارسيس‌وار ساخته شده است.

 

اقتباسي از فيلم پيتر استريكلند

جوئل هورود و تام اسكات نمايشي اقتباسي از فيلم پيتر استريكلند را روي صحنه برده‌اند. اين درام كميك جمع‌وجور هرگز مرگ‌هاي شبيه‌سازي شده و خونريزي را كه امر ناگزير فيلم‌هاي سرشار از خون و كشتار است را نشان نمي‌دهد. ترس‌هاي آن به جاي بصري بودن صوتي‌اند؛ مگر اينكه حالات شيداگونه چهره مرد انگليسي كم‌روي به نام گيلدروي را به حساب بياوريد.

آيا «صداي ترس» به نقل از متن واقعا فرياد گوش‌خراشي است؟ يا آيا در عوض سكوت نفس‌گير و بي‌انتهايي است كه تمام اشكال بيان را به مبارزه مي‌خواند؟ البته، پينتر نيز با سكوت شناخته مي‌شود و بجاست كه اجراي نخست نمايشنامه «درد خفيف» را در قالب نمايشي راديويي رقم بزند؛ قالبي كه در آن، آنچه وارد گوش مي‌شود يا نمي‌شود، چيزي است كه تخيل را راه مي‌اندازد. اين موضوع در اجراي «پينتر در هفت پينتر» - با كارگرداني ماهرانه جيمي لوييد كه آخرين اثر در فصلي كه به نمايشنامه‌هاي كوتاه اين دراماتيست اختصاص داده شده، روي صحنه مي‌رود- با «بالابر غذا»ي پينتر همخواني دارد.

«بالابر غذا» در 1957 نوشته شده، يك روايتي مختصر و خلاصه از دو مرد مسلح در برزخ است كه آفرينش اين اثر پيشرفتي براي پينتر جوان به حساب مي‌آمد. نمايشنامه از آن زمان بارها تحليل، در دانشگاه‌ها تدريس و احيا شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون