از آن گناه كه نفعي رسد به خلق
پيمان نوروزي
احتمالا براي خيلي از ما پيش آمده است كه براي فرار از قضاوت ديگران نسبت به خودمان، شرم كنيم كه بگوييم از فلان فيلم يا سريال مبتذل خوشمان ميآيد. يا در خلوت موسيقي پاپي را گوش ميكنيم و لذت ميبريم كه در نظر بسياري «خالتور» است. بارها ديدهام كساني كه رمان عاشقانه و سبك خود را جلدي از روزنامه ميگيرند تا متهم به خواندن كتابهاي سخيف نشوند. گيلتي پلژر (Guilty pleasure) يا لذت شرمآور مفهومي است در روانشناسي به معناي نوعي ترس از خوب ديده نشدن. فرار ما از قضاوت ديگران درباره آنچه شايد سخيف به نظر برسد. اين مفهوم گستره زيادي را شامل ميشود؛ از لذت بردن از فيلم و موسيقيهاي سبك و زرد تا عادتهاي رفتاري كه شايد چهره اجتماعي ما را متزلزل كند. مثلا ممكن است شما هوادار هنرپيشهاي باشيد كه اغلب او را گيشهاي ميدانند و در اين صورت آن هنرپيشه «گيلتي پلژر» شما ميشود. گاهي هم اتفاقات اجتماعي باعث بروز اين احساس در بسياري از افراد جامعه ميشود. براي مثال چندي پيش هشتگي به راه افتاده بود با عنوان «نارمان خواني» كه خواندن رمان را كار باطلي ميدانست و تشويق به مطالعه كتابهاي مفهومي و آموزنده ميكرد. نگارنده خود شاهد بود در جمعي از دوستان كه درباره اين هشتگ صحبت شد و در طرفداري از كتابهاي فلسفي سخن به ميان ميرفت، رفيقي كه پيگير جدي كتابهاي داستاني بود به نوعي در ديوار دفاعي لذت شرمآور فرو رفت . شايد مرز باريكي باشد بين لذت شرمآلود و كمرويي. طبيعتا تشخيص آن نيز كار راحتي نيست. واضح است كه درونريزيهاي ناشي از كمرويي، اغلب به خاطر ضعفها و كمبودهاي شخصيتي است. اما كساني كه بسته به موقعيت اجتماعيشان و براي احتراز از قضاوتهاي نادرست سعي در مخفي كردن بعضي از علاقهمنديهايشان ميكنند، لزوما آدمهاي كمرو
با شخصيتي ضعيف نيستند.