هنرمندي به نام سيحون
يزدان هوشور
زماني كه من مهندس هوشنگ سيحون را شناختم، ايشان رييس دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود. او بعد از مهندس فروغي اداره امور دانشكده را به عهده گرفت. با آمدن سيحون امور دانشكده جديتر و منظمتر پيگيري شد. همكاري نزديك رييس دانشكده با دانشجويان به خصوص در سفرهايي كه همراه هم به نقاط مختلف ايران داشتند باعث شكوفايي بيش از پيش دانشجويان شد. اين سفرها باعث ميشد دانشجويان از نزديك با خط استادشان بهتر آشنا شوند و بيشتر بياموزند. بنده اين شانس را داشتم كه در چند سفر همراه سيحون باشم. در يكي از اين سفرها ما به اطراف كوير رفتيم. با اتوبوس از تهران به سمت كرمان حركت كرديم، از آنجا به دامغان و بعد به سمت سبزوار رفتيم. سپس به گناباد و طبس و از آنجا به طرف يزد رفتيم.
سيحون دست بسيار قوي داشت كه باعث ميشد خطوط بينقص و قوي بكشد. چشم سيحون نيز دقيقا مانند عدسي دوربين عمل ميكرد؛ دقيق و تيزبين. او تمام تناسبات را به درستي حفظ ميكرد. من در تمام طول تحصيل هيچ دانشجويي را نديدم كه با دقت سيحون تناسبات را ببيند. او آنچه ميديد بيكم و كاست و با قلم منتقل ميكرد. در جايي مينشست و از جايش تكان هم نميخورد. هنگام كار كمتر با كسي صحبت ميكرد و اين كار شايد به سه، چهار ساعت ميرسيد. نتيجه طرحي كه زده بود را اگر با عكسي كه دوربين ميگرفت مقايسه ميكرديد، كاملا منطبق بود. شايد اغراق نكرده باشم اگر بگويم، اناري را كه سيحون بر درخت ميديد و ميكشيد ميشد مزهاش را در دهان حس كرد. به همين ترتيب اگر امامزادهاي را طراحي ميكرد، ميشد به وضوح عبوديت و خلوص نيتش را در خطوط آن درك كرد. هيچ خطي از نظر او پنهان نميماند. او با يك قلم يا يك خودنويس، حقايقي را از يك بنا يا منظره يا روستا طرح ميزد كه شخصيت تكتك عناصر بهطور كامل حفظ ميشد و قابل لمس بود. اگر يك تك درخت در جايي ميان خانهها ديده ميشد، با يك نگاه نقاشانه ميشد، مظلوميت آن تك درخت را به خوبي در آن طرح درك كرد.
از زمان قديم در دفاتر معماري رسم بر اين بود كه كار را ميگرفتند و به زيردستيها ميدادند تا طراحي كند. سپس آن را رفع اشكال ميكردند. اما سيحون خودش طراحي ميكرد و خودش ميكشيد. ضمن اينكه در آن زمان كامپيوتري در كار نبود. همه كارها با دست انجام ميشد. در زمينه معماري اولين كار سيحون ساخت مقبره ابوعليسينا در همدان بود. او با الهامي كه از گنبد قابوس گرفته بود، اين مقبره را طراحي كرد. از ديگر كارهاي خلاقانه و زيباي او ميتوان از مقبره نادرشاه افشار و خيام در مشهد و مقبره كمالالملك نام برد.
از ويژگيهاي ديگر مهندس سيحون رفاقت بود. وقتي احساس ميكرد دانشجويي اهل رفاقت است او نيز با دانشجو رفاقت ميكرد، به شرط آنكه حرمتها حفظ شود و تا جايي كه شخصيتها و حرمتها حفظ ميشد با دانشجويانش حتي شوخي هم ميكرد. سيحون به توانايي هنري خودش واقف بود و قدر خلق آثار خود را به خوبي ميشناخت. بنابراين حرمت كار و آثارش نيز برايش اهميت ويژهاي داشت.
سيحون در يك خانواده هنرمند و موسيقيدان به دنيا آمد. پدربزرگ سيحون، ميرزا عبدالله بود كه او را پدر موسيقي سنتي ايران ميدانند. مادرش نوازنده بسيار ورزيده سهتار بود. احمد عبادي كه دايي سيحون بود، از شاگردان خواهرش بود. پدر ايشان ضياءالله سيحون از شاگردان تار ميرزا عبدالله فراهاني بود. عموي مادرش آقا حسينقلي از برجستگان موسيقي سنتي ايران و پدر علياكبر شهنازي بود. هوشنگ سيحون در چنين خانوادهاي بزرگ شد و خود در هنر طراحي، معماري، نقاشي و ابداع در كار معماري از سرآمدان زمان خود بود.