در حواشي ماجرايي كه ختم به خير شد
جوانمردا! اين شعرها را چون آينه دان
جويا معروفي
من اين حروف نوشتم چنان كه غير ندانست
تو هم ز روي كرامت چنان بخوان كه تو داني
در خبرها ذكر شد كه در هفته گذشته، حسين جنتي، غزلسراي جوان كشور و شاعر دو مجموعه غزل (ن) و (ي) و همچنين مولف كتاب (از مقدمهها) به دليل شعرخواني چند ماه پيش در دانشگاه اصفهان، بازداشت شده است. البته حسين جنتي بعد از چند روز به قيد وثيقه آزاد شد. خللي در حواشي مربوط به اين قضيه وجود دارد و آن هم عدم درك درست گروهي از مردم نسبت به زبان شعر و تفاوت آن با گزارههاي كلامي ديگر است، به همين دليل لازم دانستم تا در مورد ماهيتِ زبانِ شعر و ارتباطِ زبان با معنا و پيام در شعر، نكاتي را ذكر كنم.امير شيرعلي خان لودي در تذكره مرآت الخيال ادعا كرده كه شعر چيزي است كه معني نداشته باشد. اين گزاره كه بسيار بحثبرانگيز است، به اين معنا نيست كه شعر نبايد معني داشته باشد، بلكه به اين معناست كه شعر ميتواند و بايد معاني متعددي را در ذهن مخاطب خود بگنجاند و تنها محدود به يك معني مشخص و واضح نباشد. از ديدگاه صورتگرايان عرب و روس، هر معنايي را كه يك متن بتواند تحمل كند، ميتوان بر آن تحميل كرد. قرنها پيش، عينالقضات همداني، آن عارف و اديب بزرگ، گفت: «جوانمردا! اين شعرها را چون آينه دان! آخر داني كه آينه را صورتي نيست در خود. اما هر كه در او نگه كند، صورت خود تواند ديد.» رولان بارت، فيلسوف و منقد ادبي برجسته معاصر، ميگويد كه به تناسب نظم رمزي زبان يك اثر و به تعداد نمادهايي كه در آن به كار گرفته ميشود، آن اثر داراي معني است. همه اينها را گفتم كه به اين نكته اشاره كنم زبان شاعران با زبان متكلمان، فيلسوفان و سياستمداران متفاوت است، در نتيجه برخورد ما هم با زبان شاعران بايد متفاوت از برخورد با زبان متكلمان و سياستمداران باشد. متن شعر، زيرمجموعه زبان معرفتي است؛ همان كه عطار گفته است: «زبانِ معرفت گنگ است جاويد.» زبان و بيان شعر آشكار نيست و گنگ است. همين پنهان بودن معنا و چند معنايي بودن شعر باعث شده كه شاعران بيش از متكلمين در ذهن و زبان مردم قرار گيرند. مگر نه اين است كه در منازل مردم ما با اعتقادات متنوع و تفكرات گوناگوني كه دارند، ديوان حافظ وجود دارد. اگر قرار بر اين بود كه برخورد ما با شعر حافظ مانند برخورد ما با كلام امام محمد غزالي يا با سخنان دكتر محمد مصدق ميبود، شعر حافظ موردپسند بسياري نبود، يعني حتي تودههاي مردم نيز بدون اينكه مبنايي زبانشناسانه براي اين تفاوت رويكرد بشناسند، اين تفاوت را درك كردهاند. اگر قرار بود برخورد ما با معنا و پيامِ شعر، برخورد صريح و بدون واسطه با متن شعر باشد، تيغ تكفير نه فقط بر حافظ كه بر خيام و سنايي و مولوي و عطار و سعدي و ديگران نيز جاري ميگشت. مگر نه اين است كه پروردگارِ ما، براي دعوتِ مردم به ايمانِ آوردن به متن قرآن كريم فرموده است: «إِنّهُ لقوْلُ رسُولٍ كرِيمٍ و ما هُو بِقوْلِ شاعِرٍ قلِيلًا ما تُومِنُون.» خداوند به صراحت بيان ميفرمايد كه قرآن كريم، گفتار فرستاده بزرگوار اوست و گفتار يك شاعر نيست، چراكه در همان زمان و همان مكان هم تودههاي مردم بر اين باور بودند كه نبايد و نشايد به متن شعر مانند متني كه بيانگر صريح يك حقيقت يا واقعيت است يا حامل يك پيام مشخص است، برخورد كرد. بيخود نيست كه درمورد هرمنوتيك شعر شاعران بزرگ و تفسير و تأويل شعرهاي آنها و جهان انديشه آنها صدها كتاب و مقاله نوشته شده است. اما با اين حال، همچنان در فضاي فرهنگي ما نظرات متنوع و بسيار متناقضي در باب جهان انديشه شاعران وجود دارد، چراكه شعر از مقوله گزارههاي علمي نيست كه يا اثبات شوند و تبديل به اصل و قانون شوند يا رد شوند، بلكه شعر يك گزاره معرفتي و ارجاعي است. خاصيت گزارههاي معرفتي اقناعي بودنِ آن است نه اثباتي بودنِ آن. يكي از دلايلي كه گزارههاي معرفتي و از همه مهمتر شعر، اثباتپذير نيست، همين چندمعنايي بودن يا به بيان شيرعلي خان لودي بيمعنا بودن شعر است. شعر شاعران بزرگ را بايد خواند، از زيباييهاي آن بايد لذت برد، در جهان خيال آنها بايد غرق شد، ولي پيام آنها را بايد تأويل كرد. بايد آينه صبوح را ترجمه شبانه كرد.