«ديانت اداري» مجموعهاي است از آداب و رسوم و مناسبتهاي تقويمي كه بستگي چنداني با دين ندارد و در عوض، سرچشمه باورها، حساسيتها و آيينهايش از آييننامههاي اداري است.
ديانت اداري، سپر دفاعي فرهنگ بازمانده از نظام اداري ناكارآمد و بيماري است كه در صد سال اخير، ديوانسالاري را بر همه شؤونات كشور مسلط ساخته است.
اين فرهنگِ بازمانده واپسگرا، در برابر تحولاتِ فرهنگي حاصل از انقلاب ناگزير بود كه خود را حفظ كند؛ بنابراين با محافظت از بنيانهاي ديوانسالاري قديم، برخي ظواهر و آيينها را با رفتارهاي مورد پسند انقلابيون جايگزين كرد.
بنيانهاي مصون ازتغيير ديوانسالاري، مواردي است از اين دست:
- تقسيم مناصب مهم بر اساس مناسبات قومي، خويشاوندي، حزبي و محفلي
- گسترش دامنه اختيارات و دخالت نظام اداري در تمام جهات
- سلطهگري نظام اداري بر مردم و خوي برتريجويي به جاي مسووليتپذيري و پاسخگويي
- تقسيم امتيازات و مواهب قانوني و غيرقانوني در ميان خواص
- باز گذاشتن دست برخي از كاركنان دون پايه در سودجوييهاي خرد و دله دزديهاي كوچك، براي ايجاد دلخوشيهاي ساده و بريدن زبان انتقاد آنان
- مقاومت در برابر تغيير و تحول و تلاش براي حفظ وضع موجود، كه ضامن تداوم امتيازات و بهرهمنديهاي خواص است.
- مسدود كردن راه ورود ديگران (يعني كساني كه نسبت قومي، خويشاوندي و حزبي ندارند) به مناصب كليدي و حساس
حفظ اين بنيانها براي ادامه سلطه پروردگان امتيازات و مواهب خاص، آنقدر حياتي بود كه در ازاي آن حاضر شدند از برخي ظواهر و رفتارهاي خود چشم بپوشند و به ظواهر و آيينهاي حاكمان برآمده از انقلاب تن بدهند.
همانطوري كه روزگاري ناگزير شدند كلاه قجري را با كلاه پهلوي جايگزين كنند و به جاي قبا و سرداري، كت و شلوار و كراوات رسمي و اداري بپوشند.
ديانت اداري، خيلي شبيه همين لباس رسمي و اداري است. ديني است كه فقط در ساعات اداري و در محيطهاي رسمي، رسميت دارد.
كارهاي سادهاي است مثل پرهيز از موسيقي و ساز، ريش گذاشتن، لباس تيره پوشيدن، پوشش اداري زنان (اين پوشش اداري لزوما همان حجابي نيست كه قرنهاست زنان مسلمان سراسر جهان از جمله اقوام مختلف ايراني رعايت كردهاند)، برگزاري مراسم در مناسبتهاي تقويمي، پرهيز مردان از لباس آستين كوتاه و شلوار جين، و ظواهري ديگر از اين دست.
بدعت گذاران و پيروان ديانت اداري، به مرور ايام توانستند گروهي از انقلابيون و اهل دين را قانع كنند كه همين رفتارهاي ساده و متظاهرانه، براي ديني شدنِ نظام اداري كافي است.
بنابراين حساسيتِ متدينان در حوزه نظام اداري، محدود ميشود به پيگيري همين ظواهر، يعني مثلا اگر مدير يك اداره كراوات بزند، فرهنگ ديني را نقض كرده است.
اگر يك كارمند زن با روسري گلدار به اداره برود آسمان به زمين ميآيد، اما اگر تمام مديران يك اداره از ميان اقوام مديركل انتخاب شوند، اين كار حساسيتي در اهل دين برنميانگيزد و حداكثر نوعي تخلف اداري محسوب ميشود.
انگار در يك توافق نانوشته، امور ديني و امور اداري از هم تفكيك شده است؛
پوشش مردان و زنان، موسيقي، مناسبتها تقويمي و موضوعات سادهاي از اين دست به حوزه دين مربوط است. اما چگونگي عزل و نصبها، رواج رشوه، پارتيبازي، اسراف در منابع و هزينهها، بي اعتنايي به كار مردم، مدارك تحصيلي ساختگي، تخصص نداشتن در حوزه مسووليت، دروغ و خبرچيني، تهمت و افشاگري و نظاير اينها، مربوط است به مقررات اداري و به اهل دين ارتباط ندارد.
اين تقسيم بندي ناروا، صورت ديگري از همان حرف كهنه است كه كار پاپ را به پاپ واگذاريد و كار قيصر را به قيصر.
ديانت اداري، ميخواهد دخالت دين را در روابط و مناسبات اداري تقليل بدهد و در اين كار موفق بوده است، چندان كه امروز حوزه تقليل نقش دين در زندگي بسيار فراتر از نظام اداري شده است.