شاعر دردانه هرمزگان
كامران حيدري
شايد تا چند سال پيش هم تاثير ابراهيم منصفي بر هنر، مثل امروز مشخص نبود، نه حتي هنر بومي بلكه در كل ايران. براي مثال در بحث ادبيات ترانهسرايي، در حوزه ترانههاي پاپ، ابراهيم منصفي را ميتوان از بهترينهاي ايران دانست و با خواندن ترانههايش هم اين موضوع كاملا اثبات ميشود. به عقيده بسياري، بخش ترانهسرايي ابراهيم منصفي از آن جهت مهمتر از شعرهايش است كه شعرهايش را در قياس با بسياري از شاعران بزرگ ديگر ايران ضعيفتر ميدانند. جدا از محتواي بسيار خوب شعرهاي منصفي نكته مهم اينجاست كه از طريق ترانههاي او ميتوان فرهنگ و زبان هرمزگان را درك كرد. درست مثل يك فرهنگ لغت ميتوان با ادبيات آن خطه آشنا شد؛ حتي فرهنگ عاميانهاش را درك كرد و با تكيه كلامهاي آنجا آشنا شد و به نوعي با نگرش اهالي هرمزگان آشنا شد. شايد بتوان گفت مانند فرهنگ لغتي براي آن منطقه است، از اين نظر كه از كودكي بر پايه اصطلاحات و شيوه زيست جنوبي ترانه نوشت. بنابراين كسي كه به آثار او علاقهمند ميشود بايد بخشي از كلمات او را معنا كند. اتفاقي كه ذهن كنجكاو را وا ميدارد تا پژوهشي كند براي درك زبان او كه در تمام اين سير با فرهنگ آن منطقه هم آشنا ميشود.
در حوزه موسيقي مانند يك موزيسين حرفهاي نبود كه بهطور تخصصي به ساز بپردازد اما ملوديهاي شيريني را از او ميشنويم كه در عين سادگي بسيار دلنشين و روان است. در اين ملوديها ميتوان خود ابراهيم منصفي را ديد. اتفاق بدي كه اين روزها به صورت گستردهاي رخ ميدهد اين است كه ترانهسرا، موزيسين و خواننده، وقتي كاري را اجرا ميكنند شما آن را باور نميكنيد. تقلبي بودن را ميتوان حس كرد. اينكه فضاي اثرش را درك نكرده و فقط آن را اجرا ميكند اما هنرمندي مثل ابراهيم منصفي برگرفته از زيستش شعر ميگفت و ترانههايش را ميخواند. تاثير مستقيم تجربههاي زيستهاش است كه ملوديها و ترانههايش را دلنواز و دلنشين ميكند. در غير اين صورت هستند بسياري كه گيتار ميزنند و ميخوانند؛ حتي در آن خطه اما منصفي نميشوند چرا كه او بر پايه دردها و شاديها بود كه به خلق آثارش پرداخت. به جز معدودي از موسيقيهاي منصفي كه كيفيت ضبط قابل قبولي دارند باقي آثار او معمولا ضبطي خانگي دارند و از كيفيت خوبي برخوردار نيستند چراكه آن حس و حال جوشش هنري اغلب در خانه شكل ميگرفت تا در استوديو و نيز در آن زمان شرايط ضبط با كيفيت استوديويي وجود نداشت.
بسياري از دوستان منصفي به اتفاق بر اين نكته تاكيد دارند كه او انساني بسيار مثبت بود. اگر جستوجويي در روايتهاي زندگي هنرمندان بزرگ داشته باشيد نقاط منفي زيادي در زندگي شخصي يا در برخورد با ديگر هنرمندان ميتوانيد ببينيد اما منصفي هيچوقت اينگونه نبود. جدا از اين منصفي زندگي عجيبي داشته. بعد از به دنيا آمدن، پدر و مادرش از هم جدا ميشوند و او به خاطر پدر بزرگش به معبد هندوها در بندرعباس ميرود و آنجا زندگي ميكند.
چند وجهي بودن هنر منصفي از نكات ويژه كار او است. ترانه ميسراييد، ساز ميزد، ميخواند، موسيقي فيلم كار ميكرد، فيلمنامه مينوشت و حتي گاهي بازي هم ميكرد. كارهاي او با گروهش را اگر در نظر بگيريم خواهيم ديد تا امروز گروهي با چنين قدرتي، هنوز در هرمزگان شكل نگرفته است. شايد بتوان گفت در موسيقي و فيلمسازي آن زمان يك مكتب را به راه انداختند.