نگاهي به كارنامه پرويز شهدي به بهانه انتشار كتاب «آخرين مرد»
پركار و با حساسيت بالا
رسولآباديان
نام پرويز شهدي با ترجمه آثاري درخشان گره خورده است؛ آثاري كه ترجمهآنها بدون داشتن سواد و احاطه كافي به زبانهاي مقصد و مبدا، تقريبا غير ممكن است. شهدي مترجمي كوشا و موثر در روند رشد ترجمههاي اصولي از ادبيات است. مترجمي كه با دقت فراوان دست به گزينش ميزند و هركدام از كتابهايش را ميتوان به عنوان اتفاقي در مسير ادبي كشور ارزيابي كرد. شهدي با ارايه آثاري عالي در ادبيات جهان چون «پاككنها اثر آلن رب-گريه، حيوان انديشمند اثر روبر مرل، دريانورد جبلالطارق اثر مارگريت دوراس، ساعت ده و نيم شب در تابستان اثر مارگريت دوراس سفر به دوزخ (مجموعه داستان) اثر دينو بوتزاتي، ماندارنها اثر سيمون دو بووار، استراحت جنگجو اثر كريستين روشفور، اميلي و پنهلوپه اثر آلبرتو موراويا، شرق بهشت اثر جان استاينبك، بل آمي اثر گي دو موپاسان، شبهاي سپيد، روزهاي خاكستري اثر هانري تروايا، آخرين فرد خانواده موتسارت اثر ژاك تورنيه و...» تاكنون نشان داده كه به هنر ترجمه به عنوان يك پديده فرهنگساز نگاه ميكند و ترجمه برايش به عنوان امري جدي مطرح است. به راحتي ميتوان ادعا كرد كه در ميان كارهاي ترجمه اين مترجم، به هيچوجه با كارهاي ضعيف و حتي متوسط روبرو نميشويم زيرا نگاه از سر تفنن به حوزه ترجمه در جهان ذهني او جايي ندارد. يكي از آثاري كه سالها به عنوان كتاب باليني من مطرحبود، رمان «شرقبهشت» نوشته جان اشتاينبك است. رماني كه سالها بعد فيلمي كه بر اساس آن ساخته شدهبود را هم ديدم اما لذت خواندن اين رمان به دليل پيوند عميق ميان مخاطب و اثر هيچگاه از ذهنم پاك نشده است. شوقي كه رمان اشتاينبك با ترجمه شهدي در من ايجاد كرد باعث شد كه در بدو آشنايي با جريان رمان نو در فرانسه، باز هم دست به دامن اين مترجم بشوم و با اعتماد كامل به سراغ ترجمههايش از «رب گريه، دوراس و سيمون دوبوار» بروم. آنچه ترجمههاي شهدي را از آثار ديگر مترجمها متمايز ميكند، احترام به شعور مخاطب به دليل سختگيري در انتخاب است. شهدي علاوه بر اينكه مترجمي صبور و باوقار است، يك كارشناس ادبي زبده هم به حساب ميآيد، مترجمي كه با مرور كلي آثارش پي ميبريم كه روز به روز همگام با رشد بينش ادبي در ايران پيش رفته و در هر دوره كارهايي ترجمه كرده كه ذهن همگان را به روشناييهاي ادبي ديگر كشورها روشن كرده. در پرونده كاري شهدي هم كارهايي از دوران كلاسيك چون «فراز و نشيب زندگي بدكاران اثر اونوره دو بالزاك و مردمانِ فرودست اثر فئودور داستايوفسكي و...ديده ميشود و هم آثاري از دوران مدرن ادبي چون «مهتاب، اثر پير لامور، حيوان انديشمند اثر روبر مرل، سفر به دوزخ اثر دينو بوتزاتي.كارهايي كه نشاندهنده عمق حساسيت يك مترجم و سختگيري به خود در همراهي با جريانات ادبي داخل و خارج كشور است. خوشحال هستيم كه اخيرا كتابي ديگر از اين مترجم ارزنده كشورمان به دست مخاطبان رسيده. منظور كتاب «نخستين مرد» آلبر كامو- نويسنده شهير فرانسوي- است. اين كتاب كه به همت نشر سخن منتشر شده، با كمي تغيير اسامي و پرداخت داستاني، به كودكي و نوجواني كامو ميپردازد و از منظر مردي چهلساله روايت ميشود كه به جستوجوي مزار پدر، به كودكي و بازيابي تصوير مادر و زمان از دسترفته ميپردازد. اين كتاب بعد از مرگ كامو منتشر شده است. كسي نميداند نويسنده در ذهنش چه پلاتي براي اين كار در نظر داشت و آيا ميخواسته به دورههاي ديگر زندگياش هم بپردازد يا آنچه منتشر شده، همان چيزي است كه كامو به جا گذاشته بود، با يادداشتها و اشاراتي كه ضميمه كرده بود تا شايد جملهاي را بعدها تغيير دهد يا موضوعي را گسترش دهد. پرويز شهدي در ترجمه اين كتاب، دستكم به جملههاي بلند و يك صفحهاي كامو پايبند نبوده و دليل كوتاه كردن جملات را تفاوت ويژگيهاي زبان فارسي و فرانسه ميداند.