مصطفي پورمحمدي كه مدتي است از حضورش در دستگاه قضا صحبت به ميان ميآيد، در مصاحبهاي با مجله «مثلث» در مورد مباحث مختلفي از جامعه روحانيت مبارز، وزارت در دوران احمدينژاد، قتلهاي زنجيرهاي و حتي دولت وقت نيز اظهارنظر كردهاست. او در ادعايي عجيب تاكيد كرده قتلهاي زنجيرهاي از سوي كساني كه نظر مثبتي به خاتمي داشتند در وزارت اطلاعات رخ داده است. پورمحمدي همچنين در مورد ارتباطش با احمدينژاد نيز توضيح دادهاست كه بخشهايي از آن را ميخوانيد.
ما هنوز معلم خودمان را شهيد بهشتي و شهيد مطهري ميدانيم.
اين تعاريفي است كه در دستهبنديهاي سياسي برجسته شده و يك اتيكتي است كه بر پيشاني عدهاي خورده شده و ديگر به عنوان تابلوي اسمي و رسميشان شده كه آنها را به اين اسم خطابشان ميكردند وگرنه از نظر محتوايي من فكر نميكنم، بنده پورمحمدي سال 98 با پورمحمدي سال 58 فرق كرده باشم.
فقط من كه دوستان متعددي در جامعه هم در گذشته و هم الان نسبت به آقاي ناطقنوري نظر صميمانه و محبتآميز داريم... از اينرو دعوتنامههايمان را هم برايشان ارسال ميكنيم، يعني اين روال عاديمان است كه انجام ميدهيم.
آقاي رييسي كه تا به حال بوده، عضو جامعه روحانيت است و عضو كميته سياسي ما هم بوده و هست. جناب آقاي تقوي، دبير شوراي مركزيمان است، ايشان عضو سابقهدار جامعه است كه در آن جمع {شوراي وحدت} حضور دارد اما به اين معنا نبوده است كه به عنوان نمايندگان جامعه باشند.
اصلا در كشور ما استعفا، عذرخواهي و پذيرش اشتباه معنايي ندارد. در كشور ما تغيير سياست، تغيير رويكرد، تغيير روش و سبك زندگي معنايي ندارد.
شوراي شهر كه پيروز شد و آقاي احمدينژاد به عنوان شهردار انتخاب شد، اتفاقا خود من مدير بخش سياسي- اجتماعي دفتر رهبري بودم. دوستان نسبت به آقاي احمدينژاد ترديد داشتند و من ميگفتم كه ايشان استاندار بوده، رشته تحصيلياش هم به رشته شهرسازي و عمران نزديك است و انرژي خوبي هم دارد.
دوستان سپاهي ما، دوستان اطلاعاتي و دوستان قضايي من، تيپهاي مختلفي در مجلس بودند كه نظرشان اين بود كه من وزارت كشور بروم بهتر است و فكر ميكنيم كه اينجا براي جريان سياسي بيشتر نياز است و من موفقتر ميتوانم عمل كنم.
اشكال از من است چون در دادستاني آقاي خوئينيها آمد، ما را بيرون كرد. آقاي خاتمي آمد مدتي ما را تحمل كردند، بعد كنار گذاشتند، آقاي احمدينژاد آمد تا مدتي ما را استفاده كردند و بعد كنار گذاشتند و آقاي روحاني آمدند همينطور، پس ما كه نميتوانيم ديگران را متهم كنيم، راحتتر است كه خودمان را متهم كنيم، شايد اشكال از بنده است.
آقاي احمدينژاد 92 تكامليافته آقاي احمدينژاد 84 است
امريكا در آن تاريخي كه من آنجا{وزارت اطلاعات} بودم، اعلام كرد جزو 4 كشوري كه بيشترين نفوذ و جاسوسي را در داخل امريكا انجام داده است به خصوص جاسوسي علمي، يكي جمهوري اسلامي است.
بچههاي لانه جاسوسي كه لانه را گرفته بودند، در اطلاعات نخستوزيري بودند و همه به وزارت آمدند؛ يعني با گرايشهايي كه داشتند؛ رووس اصلاحطلبان، مشاركت و مجاهدين انقلاب و اينها را تشكيل ميدادند.
در بحث قتلهاي زنجيرهاي كه شما بحث خاصتان خودسر بودن بود، نه، آن بخش وزارت اطلاعات هيچ خودسر نبودند. شايد مديرانش يكسري تصميمات بد ميگرفتند، ما داشتيم جاهايي كه خود من موضع و انتقاد داشتم كه بيخود كرديد اين تصميم را گرفتيد.
در يك بخشي بود در گپهاي مباحثاتي با دوستانمان صحبت ميكرديم، ميگفتم كه اين سياست را قبول ندارم، نبايد اينجور باشيد، اما اينجور نبود كه از دست رها باشد؛ حتي اين داستان قتلهاي زنجيرهاي در سيستم اتفاق افتاد، جانشين امنيت؛ يعني معاونت امنيت، جانشينش مدير اين پروژه بود كه گرايش چپ داشتند؛ يعني جايي نبود كه پنج نفر خودسرانه آمده باشند دست به اين كار زده باشند.
مديران اصلي اين تصميم {قتلهاي زنجيرهاي}گرايش چپ داشتند؛ يعني نسبت به آقاي خاتمي كه رييسجمهور شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقاي خاتمي بودند.
{در پاسخ به اينكه آيا مدير پروژه قتلها سعيد امامي نبود}اينكه مشخص بود آنهايي كه دستگير شدند و اعتراف كردند، گفتند كه آقاي سعيد امامي، مشاور وزير بود و نهايتا به عنوان مشاور از ايشان استفاده كرده بودند.
به آن آقايان كه ميگفتيم تعبيري كه ميكردند، ميگفتند ما اجازه هم داريم كه هر چه تلاش كرديم ما اجازهاي نديديم، ولي تلقي و نظر خودشان اين بود كه ما رفتيم و اجازه هم داريم و از اين حرفها، ما گفتيم كيست و بعد هم چنين چيزي ثابت نشد كه توانستند اجازه بگيرند.
شايد نتوانيم تورم را بهطور كامل مديريت كنيم، اما مهم اين است كه دشمن را مايوس و ناكام كنيم كه كشور زمينگير نشود، فعاليتهايش قفل نشود و اين مهم است چون او دنبال قفل كردن كشور و مايوسسازي مردم است.
از اول دولت آقاي روحاني هم گفتم كه اين يارانه عمومي كه به همه طبقات به صورت عمومي ميدهيم مفيد نيست؛ نه اقتصادي است و نه عادلانه و نه منطبق با بودجه كشور است.
آنهايي كه مصرفي {بنزين} ندارند يا مصرف كمي دارند، چرا به پاي پرمصرفها بسوزند و قاچاقچيها از اين مساله سوءاستفاده بكنند و فضاي اقتصادي كشور را برهم بريزند؟ اين كارها اجرايي است.