آمار عليه روزنامهنگاري
احسان رضايي
روز خبرنگار (۱۷ مرداد) هم آمد و همه تبريكشان را گفتند و وعدههايشان را دادند و رفتند و حالا اين قشر دوباره با مشكلاتشان؛ آن هم در شكنندهترين وضعيت فرهنگ تنها هستند. موقع صحبت درباره مشكلات و مصايب اين حرفه، اغلب از مواردي مثل وضعيت نقدپذيري ميگويند و مسوولاني كه فكر ميكنند خبرنگار خوب، نقش روابط عمومي را دارد. اما واقعيت اين است كه مشكلات خبرنگارجماعت فقط بيروني نيست و حكم شيخ اجل كه گفت «سعدي از دست خويشتن فرياد» اينجا هم صدق ميكند. در سالهاي اخير افزايش رسانهها، چه مطبوعات و چه سايتهاي خبري، خودش به معضلي جدي براي اين حرفه تبديل شده. تعداد زيادي از اين رسانهها دغدغهها و اهدافي غير از كار حرفهاي خبري دارند، پس طبيعي است كه حساسيتي هم نسبت به محتوا نداشته باشند. يك نمونه از اين اهداف غيرفرهنگي براي انتشار يك رسانه، همين گزارشهايي است كه در ايام اخير درباره يارانههاي مطبوعات منتشر شد و نشان داد افراد يا خانوادههايي هستند كه مجوز تعداد انبوهي مجله به نامشان است كه يا منتشر نميشوند، اما يارانه كاغذش را ميگيرند يا منتشر ميشوند ولي توزيع ندارند و مجله را براي خريد برگشتيها توسط وزارت ارشاد منتشر ميكنند. هجوم كاسبكارها به عرصه رسانه باعث شده تا با اولويت دادن به اصل «سرعت» و فدا كردن اصول «دقت» و «صحت» خبر، مفهوم خبرنگاري تا حد دستگاه فتوكپي پايين بيايد. در ميان انبوهي از مطالب با اطلاعات ناقص، دايره واژگاني محدود و پر از غلط نگارشي و حتي املايي، زحمات خبرنگاران واقعي و روزنامهنگارهاي صاحب سبك و باسواد و معلومات، كمتر به چشم ميآيد و مطبوعات ما رقابت را به اينترنت و شبكههاي اجتماعي واگذار كردهاند.
آخرين آماري كه از وضعيت انتشار روزنامهها منتشر شد، وجود ۳۰۰ روزنامه با تيراژي زير يك ميليون نسخه بود. اين را مديركل مطبوعات داخلي وزارت ارشاد گفته و اضافه كرده بود تيراژها بر مبناي خوداظهاري ثبت ميشود. براي همين است كه بعضيها تيراژ واقعي روزنامههاي كشور را روي هم ۳۰۰هزار نسخه در روز ارزيابي ميكنند؛ عددي كه به نظر عجيب هم نميآيد. براي تيراژ گرفتن ۳۰۰ روزنامه به ۳۰۰ سردبير حرفهاي و ۳۰۰ تحريريه مشتاق و فعال نياز داريم. آيا چنين تعداد خبرنگاران خوبي در كشور هست؟ به اين تعداد اضافه كنيد ۵ هزار و ۴۰۰ رسانه ديگر در كشور را. آيا اين اعداد متناسب با تعداد خبرنگاران فعال و حرفهاي ماست؟ آيا نبايد براي اين عددها فكري كرد؟
در كتاب «جُستنِوشت» (مجموعه مقالات سيدفريد قاسمي) يك نمونه امتحان گرفتن از متقاضيان انتشار نشريه آمده است كه شايد براي وضعيت فعلي هم راهگشا باشد. در اين كتاب (ص ۲۹۱ و ۲۹۲) ميخوانيم كه در قانون مطبوعات ۱۳۳۲ «رسيدگي به مراتب فضل و دانش آن دسته از متقاضيان امتياز روزنامه يا مجله كه فاقد دانشنامه ليسانس باشند» با شوراي عالي فرهنگ بوده. سال ۱۳۳۸ شوراي عالي فرهنگ يك كميسيون ۵نفره تشكيل داد تا «مراتب فضل و دانش» ۵۲ متقاضي انتشار مجله را كه ليسانس نداشتند بررسي كند. اين كميسيون اعلام كرد از آن ۵۲ نفر امتحان روزنامهنگاري ميگيرد. امتحان ۲۸ دي ۱۳۳۸ در تالار موزه ايران باستان انجام شد و «اعضاي هيات ممتحنه» هم بزرگان فرهنگ بودند، كساني نظير دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر ذبيحالله صفا، استاد بديعالزمان فروزانفر، دكتر محمد معين و... موضوعات امتحان هم اين موارد بود:
«۱- قرائت و توضيح قطعاتي از كتابهاي معتبر نثر فارسي و نوشتن قطعاتي از اين كتابها به صورت املا.
٢- امتحان نويسندگي كه نشان بدهد داوطلب ميتواند زبان فارسي را با لغات و جملهبنديهاي صحيح بنويسد.
٣- امتحان اطلاعات عمومي كه مربوط به نوع روزنامه و مجله مورد تقاضا باشد».
روز امتحان از ۵۲ متقاضي، ۲۲ نفر براي شركت در امتحان آمدند. از بين آن ۲۲ نفر هم فقط يك نفر قبول شد. آن يك نفر هم حسين لعل بود كه بعدا مجله «موسيقي» را راه انداخت و «در تمام مواد امتحان نمره بيش از ۱۲ داشته و قبول شد.» كاش امروز هم وزارت ارشاد از متقاضيان انتشار رسانهها يك امتحان ساده روخواني و املا و انشا ميگرفت.