عاشوراي من
سيد حسن اسلامي اردكاني
عاشوراي امسال در «جمعيت احياگران پيام عاشورا» در اصفهان سخنراني كردم. مجلس ساده و شكوهمندي بود. حضور در اين جمع و داشتن مخاطب گسترده و عمومي فرصت خوبي بود براي محك زدن خودم و جامعه مخاطبان. عدهاي از عاشقان سيدالشهدا، خانههاي خود را كه كنار يكديگر است، در ايام عاشورا به يكديگر پيوند ميدهند و كوچه را فرش ميكنند و سقفي موقت بر آن ميزنند و بدين ترتيب، مكاني موقت براي مراسم سخنراني فراهم ميكنند. در اينجا خبري از شوهايي كه به نام عزاداري راه ميافتد، نيست.
مراسم سنگين و در عين حال پرمخاطب است. دو سخنران دعوت شدهاند. پس از آنكه اين دو سخنراني خود را ارايه ميكنند و پس از وقفهاي براي نماز جماعت و ناهار، بايد پاسخگوي سخنان خود باشند. مخاطبان پرسشهاي خود را به شكل مكتوب عرضه ميكنند و سخنرانان به جاي آنكه سخن خود را يكسويه بيان كنند و بروند، ناگزيرند بمانند و درباره گفتههاي خود توضيح دهند و ابهامات احتمالي را برطرف كنند. گاه اين پرسش و پاسخ تبديل به گفتوگوي رو در رو و جدلي ملايم ميشود كه البته محدود است و مجري اجازه اينگونه حاشيه رفتن را نميدهد.
اما در كنار اين پرسش و پاسخ كتبي و در فرصتهايي كه پيش ميآيد گاه پرسشگران به شكل شفاهي سوالاتي ميكنند و از سخنرانان پاسخ ميخواهند. از ميان پرسشهاي مختلفي كه امروز (سهشنبه) از من شد، به چند نمونه آن اشاره ميكنم كه تاملبرانگيز است. بحث من در باب مسووليت اجتماعي و ابعاد امر به معروف و نهي از منكر در سنت اسلامي بود. پس از بحثم، مردي ميانسال آمد و گفت كه در جوامع مدرن ديگر جايي براي امر به معروف و نهي از منكر نيست و اصولا نكاتي كه شما به آنها اشاره كرديد، منسوخ شده است و ديگر كاربردي ندارد. مهم پاسخي نيست كه من دادم، بلكه ارايه چنين ديدگاهي از سوي مردي متدين قابل تامل است. باز دختري كه قرار است امسال كلاس دهم برود، معترضانه و پرسشگرانه ميگفت كه چرا مسلمانها خود را مدعي عدالت ميدانند در حالي كه در ديه و ارث بين زن و مرد تفاوت ميگذارند. باز ميگفت چرا خدا به جاي آنكه به مردان بگويد نگاه خود را پاك كنيد، به زنان ميگويد خود را بپوشانيد؟ خداوند به انسان زيبايي داده است تا آن را به نمايش بگذارد نه آنكه پنهانش كند. پسري كه كلاس ششم بود و سيزده سال داشت، ميپرسيد كه در مسجدي بنري ديده كه بر آن نوشته شده بود اگر كسي يك سال نماز نخواند، بايد اينقدر كفاره بدهد و اگر يكماه نخواند آنقدر كفاره بدهد تا ديگران برايش نماز بخوانند. حال اين چه حكمي است و چه معنايي دارد كه ديگري به جاي انسان نماز بخواند؟ باز مردي ميانسال ميگفت كه چرا فكر ميكنيد ماركس بيدين بوده است؟ در حالي كه بسياري از خدمات اجتماعي امروز، مانند بيمه، مرهون نگرش ماركس است و من خود را مديون او ميدانم. فارغ از پاسخهايي كه در اين باره داده شد و اينكه قانعكننده بود يا نبود، اصل اين پرسشها در ميان جامعه ديني كه براي عزاداري آمده است و از سوي كساني در ردههاي سني متفاوت، نيازمند توجه جدي است. ديگر نميتوان با پاسخهاي آماده و ساده فرض كردن مخاطب، از دين دفاع كرد. اين جزييات را جدي بگيريم و مراسم عزاداري را به سمت فضاي مباحثه و آموزش و گفتوگوي ديني پيش ببريم.