• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4480 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۳ مهر

نخوت اروپايي

جلال ساداتيان

اتفاقاتي كه اين روزها در روابط تهران و اروپا به ويژه بريتانيا رخ مي‌دهد، بي‌ارتباط با سابقه تاريخي روابط ايران و بريتانيا و در مجموع اروپا و غرب آسيا نيست. در واقع امروز شاهد بروز و ظهور نقطه تلاقي رويه تاريخي ديپلماسي اروپا در خاورميانه با رويدادهاي روز هستيم. بريتانيا روزگاري حاكم مطلق آب‌هاي آزاد بود و در هر نقطه‌اي از جهان، نيروي دريايي بريتانيا تسلط نظامي كافي داشت و هر جا اراده مي‌كرد، مي‌توانست سياست‌هاي خود را به كرسي بنشاند. مثال بارز اين تسلط، جدايي افغانستان از ايران بود، براي بريتانيا فقط كافي بود تا يك ناو نظامي خود را به جزيره خارك اعزام كند تا بتواند بخشي از خاك ايران را جدا كند. روزگاري بريتانيايي‌ها مي‌گفتند كه آفتاب در متصرفات اين كشور غروب نمي‌كند، اما در دهه‌هاي اخير اين ابرقدرت سنتي، جايگاه خود را از دست داده است. شاهد هستيم كه امروز بريتانيا، اراده مي‌كند كه با استفاده از قدرت نظامي خود، براي فشار و باج‌خواهي از ايران، به توقيف غيرقانوني يك نفتكش حامل نفت ايران در جبل‌الطارق اقدام مي‌كند. اما تهران در مقابل چنين اقدام و تهديدي نه تنها به زانو نمي‌افتد، بلكه در برابر اين اقدام لندن، سختگيري‌هاي قانوني در خليج فارس را تشديد مي‌كند و يك كشتي متخلف با پرچم بريتانيا را براي رسيدگي به تخلفات توقيف مي‌كند. بريتانيايي‌ها حتي نمي‌توانند كشتي خود را پيش از آزادي كشتي ايران از توقيف خارج كنند و مجبور شدند تا ابتدا كشتي توقيف شده ايران را رها كنند. چنين مسائلي براي يك ابرقدرت سابق كه هنوز روي باد غرور و تكبر قدرت پيشين خوابيده است، سنگين تمام مي‌شود. بريتانيايي‌ها هر چند دهه‌هاست كه امپراتوري و انحصار قدرت خود در آب‌هاي بين‌المللي را از دست داده‌اند، اما هنوز به بركت دوران امپراتوري يك قدرت با نفوذ، صاحب حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل متحد و اثرگذار در تصميم‌هاي نهادهاي بين‌المللي محسوب مي‌شوند. در چنين شرايطي وقتي كشوري كه پيش از اين در مقام فرمانبر و دست‌نشانده براي بريتانيايي‌ها محسوب مي‌شد، روزگاري با هزينه چند صدهزار پوندي مي‌توانستند در آنجا كودتاي نظامي انجام دهند و دولت ملي را سرنگون كنند و سفراي‌شان از بالاترين مقام‌هاي اجرايي كشور قدرتمندتر بودند، حالا بعد از چهار دهه رودرروي آنها ايستادگي مي‌كند. اين وضعيت منحصر به بريتانيا نيست و ديگر كشورهاي اروپايي هم روزگاري در جهان نفوذ و قدرتي داشته‌اند. فرانسه هم سابقه تاريخي مشابهي را در بسياري از كشورهاي خاورميانه، شمال آفريقا و اروپا داشت و...

هر چند مانند بريتانيا در امور ايران چندان موثر نبود، اما در هر صورت خود را صاحب نظر و راي در مسائل غرب آسيا تلقي مي‌كرد. اين سابقه تاريخي، امروز در تناقض با واقعيت‌هاي روز قرار گرفته است، نه تنها اروپايي‌ها ديگر قدرت مسلط در مسائل منطقه غرب آسيا نيستند، بلكه كشوري در اين منطقه تا به اندازه‌اي مستقل شده است كه آنها را تحت فشار قرار مي‌دهد و از آنها مي‌خواهد كه به تعهدات و وظايف‌شان عمل كنند. براي كساني كه در طول دهه‌هاي گذشته، ميراث‌دار امپراتوري‌ها و قدرت‌هاي مسلط گذشته بوده‌اند و با معادله قدرت با ديگران برخورد مي‌كردند، امروز بسيار سنگين و تحقيرآميز است كه مجبور باشند از همان اهرم قدرت عليه خودشان استفاده شود. اروپايي‌ها در شرايطي از سوي ايران در منگنه قرار گرفته‌اند تا تعهدات قانوني و وظايف حقوقي خود را اجرا كنند كه تك ابرقدرت جهان امروز از سوي ديگر به آنها فشار مي‌آورد تا از اجراي خواسته‌ها و مطالبات ايران خودداري كنند. ايالات متحده امريكا اكنون اقتصاد برتر جهان و قدرت مسلط در مبادلات بانكي و تجاري جهان است. در شرايطي كه ايران حقوق خود را از اروپايي‌ها مطالبه مي‌كند، امريكايي‌ها هم دولت‌ها و كمپاني‌هاي بزرگ اروپايي را تهديد مي‌كنند كه در صورت رعايت تعهدات و وظايف‌شان در قبال ايران، آنها را تنبيه خواهند كرد. بريتانيا و ديگر كشورهاي اروپايي مدتي تلاش كردند كه براي حفظ استقلال راي و حاكميت ملي خودشان تلاش كنند و بيانيه‌هاي خوبي را در مورد اجراي برجام صادر كردند. اما فشار امريكا باعث شد كه بعد از نزديك به يك سال و نيم، كشورهاي اروپايي به اين نتيجه برسند كه تلاش‌هاي‌شان آنچنان نتيجه‌اي ندارد. جمهوري اسلامي ايران دست‌كم يك سال به اروپايي‌ها فرصت داده ‌بود كه تعهدات خودشان را اجرا كنند. بعد از گذشت اين يك‌سال بود كه تهران تصميم گرفت به صورت گام به گام، فشار را بر طرف‌هاي برجام افزايش دهد. حالا اروپايي‌ها نه تنها از جانب امريكا كه از جانب ايران هم احساس فشار مي‌كنند. فشار ايران براي اروپا بسيار سنگين‌تر و دردناك‌تر از فشار امريكاست. دقيقا به همان دلايل تاريخي كه اشاره كردم، اروپايي‌ها احساس مي‌كنند به غرور و نخوت‌شان ضربه خورده است. به اضافه تمام اين مسائل، اروپايي‌ها به تدريج احساس مي‌كنند كه امريكا براي فشار آوردن به آنها در حال توطئه و خرابكاري است. چه در بريتانيا، چه در فرانسه و چه در آلمان، جنبش‌هايي با حمايت پيدا و پنهان واشنگتن براي تضعيف سياست‌هاي چندجانبه‌گرايي ايجاد شده است. چه در جريان برگزيت، چه در جريان اعتراضات مدني در فرانسه و چه در جريان قدرت گرفتن گروه‌هاي راست افراطي در آلمان، ردپاي تحريك واشنگتن ديده مي‌شود. اروپايي‌ها به خوبي از اين تحولات آگاه هستند و بعد از گذشت چند ماه از اجراي گام‌هاي تقابلي ايران در چارچوب برجام، كم‌كم براي ايجاد تعادل به نفع امريكا در حال تهديد و فشار به ايران هستند، چراكه از افزايش فشارهاي امريكا به ‌شدت نگران هستند و در عين حال تلقي‌شان اين است كه نبايد به ايران اجازه دهند كه در سياست فشار براي گرفتن حقوق حقه‌اش موفق شود. به اعتقاد من آينده چندان درخشاني براي رويكرد جديد اروپايي‌ها وجود ندارد. اروپايي‌ها مي‌دانند كه مطالبات ايران بر حق است و اقداماتش در چارچوب اختيارات برجامي و مواد 26 و 36 برجام است و در برابر هيچ راهكاري هم براي اروپا وجود ندارد كه شرايط فشار به ايران را به پيش از برجام برگردانند. همراهي با امريكا و توقف تلاش براي اجراي تعهدات برجامي اروپا، ممكن است كه تاحدي فشارهاي واشنگتن بر دولت‌هاي اروپايي را كاهش دهد، اما منفعتي مشخص براي اروپا در روابط با تهران ندارد. اروپايي‌ها متوجه هستند كه در شرايط كنوني امكان بازگشت قطعنامه‌هاي شوراي امنيت تحت فصل هفتم منشور ملل متحد و ايجاد يك اجماع جهاني عليه تهران، با توجه به اجراي تعهدات ايران در برجام، بر اساس 15 گزارش مديركل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در عرض چهار سال گذشته و همزمان ناتواني آنها در اجراي تعهدات‌شان در تمام اين سال‌ها، غيرممكن است. حداكثر كاري كه ممكن است اروپايي‌ها قادر به انجام آن باشند، بازگرداندن تحريم‌هاي اتحاديه اروپا، همگام با ايالات متحده امريكاست كه عملا فقط يك اعلاميه خواهد بود و به دليل ناتواني اروپا در شكستن حصار تحريم‌هاي امريكايي عليه ايران، اثر عملي نخواهد داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون