فوران واژگان در ترجمههاي شاملو
كاوه ميرعباسي
احمد شاملو يك شخصيت چندوجهي است؛ هم شاعر، هم مترجم، هم فرهنگنويس، هم روزنامهنگار و به صورت حاشيهاي فيلمنامهنويس. هر كدام از وجوه شخصيتي شاملو جاي بحث بسيار دارد كه در يك يادداشت كوتاه نميگنجد و بايد دربارهاش مفصل نوشت. اما احمد شاملو در مقام شاعر قطعا يكي از اركان شعر نو فارسي است. از لحاظ تكنيكي او با فاصلهگيري از اوزان شعر نيمايي، بنيانگذار شعر سفيد شد. در موضوع محتوايي نيز او شعرهايي در موضوعات مختلف سرود؛ شعرهاي سياسي متعهد («كاشفان فروتن شوكران»، «ابراهيم در آتش»)، شعرهاي عاشقانه («آيدا در آينه» و «آيدا، درخت، خنجر و خاطره»)، شعرهايي به زبان عاميانه («پريا»، «دختراي ننه دريا») كه هر كدام در جاي خود ارزشمندند و قطعا ماندگار خواهند بود. در كنار شاملوي شاعر ما شاملوي مترجم را داريم. در اين حوزه بايد چند نكته را در نظر بگيريم. من شخصا شاملو را مترجم خلاقي ميدانم. احاطه و گستره پهناور دانش او در زبان فارسي در كنار آشنايي عميقش با اصطلاحات عاميانه باعث شد ما فوران كلمات را در نوشتههايش ببينيم به طوري كه رد پاي آن در ترجمههايش هميشه پيداست. به اين ترتيب اين ترجمهها بيش از آنكه نشانگر سبك نويسنده باشند، نمايانگر سبك شاملو هستند. همين ويژگي باعث شده تا بيش از آثار هر مترجم ديگري سراغ آثار او بروم، نه به دليل امانتداري در سبك نويسنده بلكه به واسطه زيبايي نثر فارسي كه ميشود از آن بسيار آموخت. ترجمههاي او از رمانهاي «پابرهنهها»، «دن آرام»، «قصههاي من و بابام» در كنار نمايشنامهها و شعرها همگي آثار ارزندهاي هستند كه خلاقيت و نثر بينظير شاملو را نشان ميدهند. فرهنگنويسي از ديگر مشغلههاي ذهني شاملو بود كه كتاب «كوچه» حاصل كار سترگ او در اين زمينه است. فعاليت او در اين زمينه، كاري بزرگ و ماندگار براي زبان فارسي است و در حال حاضر نيز تدوينش به همت كساني ديگر ادامه دارد. در زمينه روزنامهنگاري هم شاملو فعاليت قابل توجهي داشت كه حاصل كارش پيش از انقلاب نشريه وزين «خوشه» و پس از آن «كتاب جمعه» بود.