بيم است كه چون مينوي نيايد
علي دهباشي
ششم بهمن سالروز درگذشت زندهياد مجتبي مينوي است. بدون شك پس از مرحوم علامه محمد قزويني كه كتابخانهاي عظيم از سالها عمر پربارش براي ما باقي مانده، مينوي چهره درخشان و ماندني تحقيقات علمي در ادبيات ايران محسوب ميشود. به قول محمدعلي جمالزاده:«مجتبي مينوي وجود ذيوجود و پرفيض و پربركتي بود و بيم آن ميرود كه ما ديگر به اين آسانيها نظير و عديل او را به دست نياوريم.»
مينوي در سال 1282 متولد شد. دوران تحصيلات اوليه خود را در سامرا و تهران و بعد در دارالفنون و دارالمعلمين مركزي ادامه داد سپس به انگلستان رفت و در كينزكالج در مدرسه مطالعات آسيايي و آفريقايي ادامه تحصيل داد. فعاليتهاي مجتبي مينوي در حوزه مسائل دانشگاهي و فرهنگي گسترده است. خدمات اداري و تعليماتي بخشي از زندگي او را دربر ميگرفت كه عبارت از رايزني فرهنگي ايران در تركيه، استادي دانشگاه تهران، عضويت غيررسمي فرهنگستان ادب و هنر، بنياد شاهنامه
و... است. او در كنفرانسهاي بسياري شركت كرد و سخنرانيهاي ارزشمند بسياري انجام داد. از جمله در كنفرانسي درباره رشيدالدين فضلالله همداني همچنين كنگره جهاني ايرانشناسي و كنگره شيخ طوسي در سال 1348، هفت كنگره تحقيقات ايراني از 1349 تا 1354 و چندين كنفرانس مهم ديگر. در كارها و آثار مينوي انضباط خاصي مشاهده ميشود. صراحت و سختگيريها يكي از مشخصهها و ويژگيهاي اوست. مينوي در كار علمي هيچگونه كوتاهي را نميپذيرفت و كساني كه كار علمي ميكردند همواره نگران نظرات او بودند زيرا او با صراحت در اين زمينه سخن ميگفت.
در بين تحقيقات مينوي، شاهنامه بخش مهمي را تشكيل ميدهد و كمتر كسي است كه از اين بخش بياطلاع باشد، حيف كه او نماند تا اين كار را ادامه دهد. مينوي به ادبيات معاصر نيز علاقهمند بود و به همراه صادق هدايت، بزرگ علوي و مسعود فرزاد از اعضاي گروه ربعه به شمار ميآمد. كمتر شعر و رماني بود كه او نخواند. درباره شعر نيما گفته است كه بنده نيما را شخصا دوست داشتم، از بعضي شعرهايش مانند افسانه هم خوشم ميآمد كه خواندن آن را به خيليها توصيه كردم. شعر به صرف اينكه نو يا سنتي است، نميتواند خوب باشد. شعر كهنه و نو ندارد.
دكتر مهدي محقق از دوستان او دربارهاش ميگويد: براي ما هر جا كه صحبت از مينوي ميشد، باعث افتخار ايرانيان بود با وسعت علمش. در تمام سمينارهاي خارجي، نام مينوي براي ما نام پرافتخاري بود. بنده با او كار مشترك ناصرخسرو را انجام دادم، 4 سال كار كرديم و او را با همت، پركار و نستوهي يافتم.
مقالات او را نبايد فراموش كرد كه برخي از آنها در مجله دانشكده ادبيات چاپ شدند. از آثار مهم مينوي ميتوان به كتابهاي «نامه تنسر»، «نوروزنامه»، «مازيار» با همكاري صادق هدايت، «مجموعه مقالات تاريخ و فرهنگ»، «كتاب داستانها و قصهها»، «وقفنامه ربع رشيدي» با همكاري ايرج افشار، «احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقاني»، «نقد حال»، «آزادي و آزادفكري»، تصحيح متن مهمي از خواجهنصير طوسي به نام «اخلاق ناصري»، ترجمه «وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهي ساسانيان» نوشته آرتور كريستنسن، «مصنفات افضلالدين كاشاني» با همكاري آقا يحيي مهدوي، «ويس و رامين» فخرالدين گركاني و داستان سياوش در
شاهنامه فردوسي.
اين نوشتار را با كلام ايرج افشار خاتمه ميدهم كه در رثاي او نوشت: خصايل ممتاز مينوي، بيبخلي او در نشر علم بود. هر چه ميدانست، ميگفت و هميشه خبرآور تازههاي علمي بود اما آنچه نميدانست را پوشيده نميكرد بلكه صريح ميگفت «نميدانم». از گفتن «نميدانم» خجالت نميكشيد، لذت ميبرد. كتابخانهاش به روي همه باز بود. اوراق يادداشتش را بيخست و واهمهاي به دست «اهل» ميسپرد شايد هم بخشي از آن را به دست نااهلان سپرده باشد كما اينكه بعضي از كتابهاي خود را به همين سبب از دست داده است و از اين بابت هميشه ميناليد. از خصايل ممتاز ديگر مينوي، روحيه آماده و مستعد او براي همكاري علمي بود. هميشه در اين راه پيشقدم بود، با يحيي مهدوي، دكتر رضوي، مهدي محقق كه نتيجه آن چندين كتاب پرثمر بوده است همچنين با صادق هدايت، محمدعلي فروغي كه دستاوردهاي خود را داشت.