كوتاه درباره رمان «قوها انعكاس فيلها»
بلند شو كمي زندگي كن
تينا جلالي
رمان «قوها انعكاس فيلها» سومين كتاب پيام ناصر از يك قصه غيرخطي و روايتي چند لايه برخوردار است و داستان در فضايي رويايي براي مخاطب تعريف ميشود. عنوان اين كتاب با اشاره به نقاشي مهم «سالوادور دالي» نقاش سوررئاليست انتخاب شده و مشتمل بر سه فصل است و هر فصل هم به صورت مجزا از چند بخش تشكيل شده است. راوي در فصل اول و در همان ابتداي داستان گريزي به خاطرات سالهاي دور خود ميزند و قصه از جايي شروع ميشود كه او دانشجو بوده و بيشتر اوقاتش را در كافهاي با نام «سي و سه» حوالي دانشگاه تهران ميگذرانده و بعد از كافه نشيني عادت به قدم زدنهاي طولاني شبانه دارد.
در ادامه همين فصل ميخوانيم كه روايتگر در يكي از اين پيادهرويهاي شبانهاش در يك كوچه تاريك از جانب زني مورد ضرب و شتم شديدي قرار ميگيرد و همين سوءقصد سرآغازي ميشود بر آشنايي او با زني به نام نورا و ادامه ماجراها و اتفاقات قصه و شخصيتهاي جديدي كه وارد داستان ميشوند.
اما نكته مهمي كه درباره رمان «قوها انعكاس فيلها» وجود دارد اين است كه خواننده از همان چند صفحه ابتدايي كتاب متوجه فضاي سورئالي داستان ميشود و ذهنش بين خيال و واقعيت به گردش در ميآيد؛ قصه در واقع شرح زندگي مردي است كه در ذهنش با آدمهاي گذري ارتباط برقرار ميكند و براي آنها تاريخ و شناسنامه ميسازد ولي آنچه اهميت دارد وجود چنين فضاي ذهني و چند لايهاي در طول داستان باعث نفي كتاب از سوي خواننده نميشود چون شخصيتها آنقدر ويژگيهاي خواندني و در عين حال شيريني دارند كه رها كردن آنها به سادگي ميسر نيست و دانستن اينكه آخرعاقبت آنها چه ميشود ذهن را به خود مشغول ميكند.
همچنين نكته مهم ديگر درباره رمان «قوها انعكاس فيلها» اينكه راوي در خلال تعريف داستان تجربيات زيست خود را هم براي خواننده به اشتراك ميگذارد. مثلا از تجربيات پرسه زدن در شهر ميگويد و وجوه اسرار آميز آن را برميشمرد يا از اهميت شب زندهداريهاي طولاني: «ميدانستم شبزندهداري تكنفره چقدر ميتواند كيف داشته باشد. شبهايي كه بي دليل از خواب بيدار ميشوم دلم ميخواهد از رختخواب بيرون بيايم و گشتي در خانه بزنم. روي مبل لم ميدهم و مدتي تلويزيون تماشا ميكنم اين جور مواقع بيش از هر زماني احساس آزادي ميكنم انگار كسي مرا بيدار ميكند و ميگويد: هي رفيق بلند شو و يك كم زندگي كن.»
پيام ناصر نويسنده اين كتاب درباره ايده اوليه اين رمان معتقد است همهچيز در لحظه برايش اتفاق ميافتد و بر اساس ايده كار نميكند و حين نوشتن نميداند كه حتي صفحه بعد داستان چه اتفاقي ميافتد وحتي پاراگراف بعدي را هم نميداند ولي با اين حال ممكن است در ابتداي نگارش تصويري برايش جذاب باشد و دقيقا از همان جا شروع كند.
ناصر پيش از اين دو كتاب ديگرش با نامهاي «سارق چيزهاي بيارزش» و «بهتزدگي» را با همكاري همين ناشر چاپ كرده است.