قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد
فريدون مجلسي
خواستم يادداشتي در اين باره بنويسم كه «با كرونا و قرنطينه چه چيزهايي در زندگيمان تغيير كرده يا به چه نتايج تازهاي رسيدهايم و بعد اين دوران چه تغييراتي ممكن است در زندگي ما اتفاق افتد؟» پيشگويي كار رمالان است اما پيشبيني با حدس و قدري تحليل ميتواند قابل برآورد باشد. در روزنامهها ديدم در هفته بزرگداشت سعدي هستيم. فكر كردم از آن نابغه بزرگ اديب و جامعهشناسِ جهانديده كه بيشتر ضربالمثلهاي فارسي به نام او ثبت شده است، ميتوانم در باب آثار كرونا نيز كمك بگيرم، ديدم آري: ياد داستان شاهي افتادم كه با غلامي دريا نديده سوار بركشتي شده و غلام از تلاطم دريا در ترس و عذاب بود و زاري و نالهاش شاه را مستاصل كرده بود. حكيمي در آنجا بود از شاه رخصت خواست كه به ترفندي غلام را آرام كند: «فرمود تا غلام به دريا انداختند. باري چند غوطه خورد، مويش گرفتند و پيش كشتي آوردند. به دو دست در سكان كشتي آويخت. چون برآمد به گوشهاي بنشست و قرار يافت.» وقتي شاه ميپرسد كه «در اين چه حكمت بود؟» حكيم پاسخ ميدهد: «... قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد.»
داستان ما نيز، با همه نالهها و شكوههاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي تا پيش از آنكه به درياي كرونا پرتاب شويم بيشباهت به حال آن غلام نبود. هر چه بود فقط در انديشه زنده ماندن نبوديم. زندگي ميكرديم. ديدارها بود و اجتماعات، هنر بود و موسيقي و به ديدار دوستان رفتن و از ديدارشان شاد شدن. منتظر نوروز بوديم و تعطيل ديد و بازديد كنار سفره هفتسين. گل و گياهي و سنبلي و شيريني يا سفري. ناگهان وجود اين بلا علني و كاستن از آن توقعات آغاز شد. به زودي معلوم شد كه قرنطينه را بايد جدي بگيريم. تا پيش از اين فكر ميكرديم كه ماسك را دزدان به چشم ميزنند و فهميديم كه قضيه جدي است و بايد دهان را بستهتر نگاه داشت و به كمترين تماس فردي اكتفا كرد. در واقع محكوم به حصر خانگي در معيار جهاني شديم. فكر ميكردم كه دست كم براي ما طايفه بازنشستگان خانهنشيني چندان فرقي نميكند. اما فرق ميكرد. انسان حيواني اجتماعي است و حذف اين صفت و در حصر خانگي گرفتار شدنش تلخ است. براي آنها كه تنها هستند حتما بسيار تلختر است. اخبار ناگوار را از ايران و جهان ميشنويم و به دانش و پژوهش اميد بستهايم. اينكه بيماران بسياري مقاومت ميكنند و سالم ميمانند، مايه اميدواري است. لابد بايد آن عامل و مايه مقاومت كشف شود تا واكسني براي پيشگيري يا دارويي براي درمان به دست آيد. اما هنوز در درياي كرونا غوطهوريم. هنوز حتي به سكان نچسبيدهايم و اميدواريم زماني بر نيايد كه سلامت به عرشه برآييم و قدرعافيت همي دانيم!
درباره اينكه دنياي پس از شوك كرونا با دنياي پيش از آن چه تفاوتي ميكند بحث بسيار شده است. آنچه مسلم است اين شوك خصوصا با توجه به شرايط اقتصادي افراد آثار روحي و عاطفي برجاي خواهد گذاشت. اما تعطيلكردن طولاني و آثار اقتصادي آن از جمله كاهش اشتغال، خصوصا در كشوري كه خزانه انباشتهاي نداشته باشد كه از زندگي بيكارماندگان حمايت كند، بسيار ناگوار خواهد بود. به همين دليل مانند برخي كشورهاي ديگر، در اينجا تدريجا درها گشوده ميشود تا با حفظ فاصله فيزيكي و رعايت حداقل دستورالعملهاي بهداشتي چرخهاي اقتصادي را پيش از اينكه بازايستند راهاندازي كنند زيرا ادامه بيكاري و آثار وخيم اقتصادي، بيكاري و مسائل اجتماعي و سياسي نيز در پي خواهد داشت و بر مطالبات غيراقتصادي جامعه نيز خواهد افزود. اما مساله در ايران افزوده شدن كرونا به برخي مشكلات بينالمللي است. ايران در اين شرايط سختِ بهداشتي و اجتماعي هنوز با مزاحمت تحريمهاي امريكا مواجه است كه رابطه اقتصادي و بانكي ايران و جهان را مختل كرده است. مهمترين مشكل تامين ارز در ايران از محل فروش نفت در شرايطي است كه سودجويي روسيه و عدم مشاركت آن كشور در برنامه كاهش عرضه نفت اوپك و مقابله حساب نشده سعودي با افزايش ناگهاني توليد و كاهش بها موجب سقوط بهاي آن به حدي شد كه از هزينه تمام شده استخراج و عرضه نيز در برخي مناطق كمتر شد و حتي به رشد منفي يعني فروش زير قيمت تمامشده رسيد.
گرچه صدور نفت ايران مشمول حكم كلي تحريم بود، اما كدام بازرگاني در برابر تخفيف وسوسه نميشود. مساله اين است كه كاهش بهاي نفت به حدود بشكهاي 14 دلار در بازار تگزاس، زماني كه شوك كرونايي و كاهش فعاليت صنعتي از مصرف آن نيز بهشدت كاسته است، موجب شده مخازن خريداران و نفتكشهاي فروشندگان نيز انباشته و معطل بماند و آن تخفيف نيز فريبندگي خود را از دست بدهد. اين امر موجب ميشود كه حتي پس از تجديد حيات اقتصادي نيز تا مدتي ايجاد تعادل در بازار نفت به درازا بكشد. ايران از اين مزيت برخوردار است كه حدود 2 ميليون بشكه در روز توليد براي مصرف داخلي دارد. اما ارزانشدن بهاي گاز نيز به زيان مزيت نسبي توليدات پتروشيمي و صنايع زير دستي گاز در ايران خواهد بود.
اين تحول نشان داد كه دورخيز طولاني جهان در استفاده از انرژيهاي تجديدپذير نيز آثار خود را نشان ميدهد و بايد كشورهاي متكي به توليد نفت را نيز به فكر آينده مطمئنتري بيندازد. منظور از اين توضيح خصوصا درباره ايران اين است كه به نظر نگارنده پس از شوك كرونا، ايران و جهان با مشكلي اقتصادي مواجه خواهند شد كه بايد به ترميم آن بينديشند.
چين كه هم اكنون وارد مراحل ترميم شده است، به عنوان كشوري صادركننده، ضمن بهرهمندي از كاهش بهاي انرژي، با مشكل كاهش تقاضا به دليل ركود اقتصادي كشورهاي خريدار مواجه خواهد شد، اما در جايگاه كشوري بزرگ با نيازهاي داخلي روز افزون و داشتن منابع بزرگ ارزي ميتواند با اتكاي بيشتر به بازار داخلي و اقتصاد متمركز خود اين مرحله را بگذراند. اروپا بيش از گذشته متوجه رقابتي شدن محصولات خود و نياز به منابع اوليه ميشود و ناچار خواهد بود به بهبود روابط بينالمللي خود با كشورهاي داراي منابع و نيروي انساني مانند ايران و عراق بينديشد. امريكا نيز با رقابت جهاني مواجه است، اما منابع داخلي و فشار جمعيتي كمتر با اتخاذ سياستهاي اقتصادي ارشادي مانند بعد از بحران بزرگ 1930 ميتواند اين بحران را پشت سر بگذارد، اما ناچار ميشود از هزينههاي گزاف نظامي خود و تفكر حفظ برتري نظامي بر جهان بكاهد و دريابد كه جهان چند قطبي يا چندين قطبي فرا رسيده است. روسيه با داشتن منابع بسيار و نيز ازدحام جمعيتي كمتر، آينده روشنتري دارد و ناچار خواهد شد از فشارهاي استبدادي بر ملتي كه به توسعه فرهنگي كافي رسيده است بكاهد. تركيه از ركود اقتصادي متضرر و از كاهش بهاي انرژي منتفع خواهد شد و ناچار است به توسعه همكاري منطقهاي توجه كند. شبهجزيره عربي با ثروتي كه دارد ميتواند مسائل را تحمل كند و مشكلِ تنها كشور فقير منطقه يعني يمن را نيز با پايان دادن صلحآميز به جنگ و به بازي گرفتن آن كشور در ميان باشگاه ثروتمند خودشان و بهرهمندشدن از نيروي انساني آن ناچار است حل كنند تا خودشان نيز به صلح و آرامش دست يابند. ايران با منابع طبيعي و انساني و انرژي قابلتوجه احتمالا براي حفظ موازنه با قدرتهاي منطقهاي و خارج از منطقه شايد به اين بينديشد كه نسبت به كاهش تنش در روابط بينالمللي و كاهش متقابل تهديد در مقابل تحريم، نفوذ و روابط منطقهاي خود را از رنگ و پوشش غيرديپلماتيك به رنگ سياسي و اقتصادي تبديل كند و با توان بيشتري به حضور سازنده در عرصه بينالمللي بازگردد.