• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4629 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۴ ارديبهشت

خطرناك

خطرناك

وضعيت عجيبي شده است. نه مي‌شود بيرون نرفت، نه مي‌شود رفت. نه مي‌شود سركار نرفت، نه مي‌شود رفت. نه مي‌شود دور ايستاد، نه مي‌شود نزديك شد. تاكسي‌سواري و نوشتن از تاكسي هم همين مشكلات را دارد. نه جرات سوار تاكسي شدن دارم، نه مي‌شود سوار نشد. دوستم گفت: «مي‌خواهي تا كرونا هست، مدتي من بيايم دنبالت؟» گفتم: «خب با تو بودن چه فايده‌اي دارد، من حرف آدم‌هايي كه توي تاكسي بودند را مي‌نوشتم.» دوستم گفت: «حالا مدتي من حرف مي‌زنم، تو حرف‌هاي من را بنويس.» گفتم: «حرف‌هاي تو جالب نيست.» دوستم گفت: «اتفاقا خيلي جالب است، مثلا باورت نمي‌شه ديشب سر چي با زنم جر و بحث‌مون شد.» پرسيدم: «سر چي؟» دوستم گفت: «مريم گير داده مي‌خواد بره عموش را ببينه چون يك ماهه عموش را نديده.» گفتم: «خب» دوستم گفت: «من مخالف بودم، چون هنوز قرنطينه نشكسته، مريم گفت: عموم با كسي رفت و آمد نداشته مي‌خوام برم ببينمش، گفتم: پس من هم ميرم عموم را ببينم، ميگه نميشه.» پرسيدم: «چرا؟» دوستم گفت: «ميگه عموي تو خطرناكه.» پرسيدم: «چرا خطرناكه؟» گفت: «ميگه عموي تو بيرون رفته، خطرناكه. ميگم خوب عموي تو هم بيرون رفته، ميگه عموي من مواظبه ولي عموي تو بي‌خياله. به نظرتون اون مي‌تونه بره عموش را ببينه، ولي به من بگه نرو؟»  گفتم: «تو بهش گفتي، من را مي‌بيني؟» دوستم گفت: «نه، چون اگه بهش بگم اون هم مي‌خواد بره، دوستاش را ببينه، خيلي خطرناكه.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون